آغاز پخش بین‌المللی «اَبله» | روایتی از زندگی یک دختر کوتاه قامت در خوابگاه! معرفی اعضای جدید هیئت‌مدیره انجمن صنفی تهیه‌کنندگان فیلم بلند مشهد فصل جدید «زخم کاری» چه زمانی پخش می‌شود؟ سرمایه ادبی ایران | درباره سیدعلی موسوی گرمارودی، شاعر، نویسنده و محقق به بهانه زادروزش فصل ایران باستان سریال «سلمان فارسی» کلید خورد لئوناردو دی‌کاپریو و جنیفر لارنس در فیلم جدید اسکورسیزی هم‌بازی می‌شوند نقدی به رئالیتی شو «اسکار» مهران مدیری آیا عکس جدید احسان علیخانی در فضای مجازی، واقعی است؟ + عکس برنامه‌های بزرگداشت سعدی اعلام شد | گردهمایی سعدی‌پژوهان در شیراز انتقاد کمدین کهنه کار به نسل کشی رژیم صهیونیستی نخل طلای افتخاری کن به استودیو جیبلی ژاپن اعطا می‌شود فیلم‌های سینمایی آخر هقته تلویزیون (۳۰ و ۳۱ فروردین ماه ۱۴۰۳) + زمان پخش و خلاصه داستان رضا رشیدپور: دیگر نمی‌خواهم مجری برنامه سرگرم‌کننده تلویزیونی باشم صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنج‌شنبه ۳۰ فروردین۱۴۰۳ آیین مال‌باختگی | چندخطی درباره کتاب «کلاهبردارِ من» نوشته حنیف قریشی
سرخط خبرها

درباره مهدی اخوان ثالث از زبان بزرگان ادبیات معاصر ایران | اخوان در حدیث دوستان

  • کد خبر: ۴۰۴۱۶
  • ۰۴ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۸
درباره مهدی اخوان ثالث از زبان بزرگان ادبیات معاصر ایران | اخوان در حدیث دوستان
با تأسی از مولانا که فرموده است «خوش‌تر آن باشد که سر دلبران/ گفته آید در حدیث دیگران»، در این گزارش سخنان بزرگان ادبیات معاصر ایران درباره مهدی اخوان‌ثالث را مرور می‌کنیم.
یوسف بینا | شهرآرانیوز - شاعران بزرگ در هر دوره‌ای که باشند، شمع محفل آن دوره‌اند و سخن‌ها دربارۀ آن‌ها نقل محافل است؛ همچون مهدی اخوان‌ثالث که سرحلقه شاعران و ادبیان معاصر است و کسی نمی‌تواند درباره ادبیات معاصر ایران سخن بگوید، اما نام او را در سطر نخست سخنش نیاورد. درباره او سخن بسیار گفته‌اند و شنیده‌ایم و نوشته‌اند و خوانده‌ایم. با تأسی از مولانا که فرموده است «خوش‌تر آن باشد که سر دلبران/ گفته آید در حدیث دیگران»، در این گزارش سخنان بزرگان ادبیات معاصر ایران درباره مهدی اخوان‌ثالث را مرور می‌کنیم. این سخنان برگرفته از کتاب «باغ بی‌برگی» تألیف مرتضی کاخی است که یک‌سال پس از درگذشت آن شاعر بزرگ، به‌عنوان یادنامه‌ای برای او منتشر شده است.
 
 
اخوان در حدیث دوستان

از راست: غلامرضا صدیق، نعمت میرزازاده، خسین خدیو جم، مهدی اخوان ثالث، محمد قهرمان و علی باقرزاده،

(فروردین ۱۳۴۲)

 

محمدرضا شفیعی‌کدکنی

اخوان در حدیث دوستان
 
من اگر متجاوز از یک‌ربع قرن، زندگی او را از نزدیک ندیده بودم و در احوالات مختلف با او نزیسته بودم، امروز فهم درستی از شعر حافظ نمی‌توانستم داشته باشم. اخوان مشکل شعر حافظ را برای من حل کرد، بی‌آنکه سخنی درباب حافظ یا توضیح شعر‌های او گفته باشد. من از مشاهده احوال و زندگی اخوان متوجه این نکته شدم که چرا حافظ «خرقه زهد» و «جام می» را «از جهت رضای او» با هم می‌داشته است... زیباترین سخنان و طنزآمیزترین لحظه‌هایی که در عمر خویش شنیدم و دیدم، همین گفته‌ها و لحظه‌ها بود. شب قدری نصیبم شد، ولی قدرش ندانستم.
 



منوچهر آتشی

اخوان در حدیث دوستان
 
 شعر اخوان توانست ظرفیت‌های تازه‌تر مکتب نیمایی را پیش روی شاعران جوان‌تر بگذارد و به دوران کلیشه‌ها پایان دهد... به شاعران جوان‌تر کمک کرد تا عرصه‌های تازه‌تری از زیبایی در طبیعت و قلمرو‌های عاطفه جست‌وجو کنند و شعر سترگ دهه چهل با چهره‌های نمایانش را به‌وجود آورند. اخوان خود نیز حدود سه دهه به حضور بزرگ و استادانه خود ادامه داد... ما همه وام‌دار او هستیم و سپاس خود را از او، اندیشه و روان فرخنده‌اش با صدای بلند اعلام می‌داریم.
 


نادر ابراهیمی

اخوان در حدیث دوستان
 
مهدی اخوان‌ثالث در موجودیتش یک آواز کوچه‌باغی قدیمی بود در شهر کوچه‌های قدیمی. هیچ آوازی دیگر آن کوچه‌باغی خالص محزون نخواهد شد... مهدی اخوان‌ثالث با حرفه مقدس عاشقی وطن، ناگزیر از شهر رؤیا‌های دور با دست‌های پر از رؤیا می‌آید... اگر بزرگانی، چون مهدی اخوان‌ثالث نباشند، اسرافکار در عزت‌بخشیدن به خاک و غلوکننده در شیفتگی نسبت به نماد‌ها و نمایه‌های ملی و میهنی، بیم آن می‌رود که رسم دوست‌داشتن خار و خاک وطن فراموش شود یا به‌مخاطره بیفتد.
 


محمدعلی اسلامی‌ندوشن

اخوان در حدیث دوستان
 
 
با مرگ مهدی اخوان‌ثالث، یکی از طرفه‌ترین گویندگان نوپرداز ایران از میان ما رفت... من اگر شعر‌های همه معاصران را خوانده بودم، شاید این جرئت را به‌خود می‌دادم که بگویم اخوان قابل‌ترین نماینده شعر این دوران بود... خصوصیت وی آن بود که قدیم و جدید را با هم پیوند کرده بود. آبشخورش از برکه عظیم ادب فارسی بود و درعین‌حال خود را به «نوی» سپرده بود، بدان‌گونه که بر در هیچ گذشته‌ای نمی‌ایستاد.
 


قیصر امین‌پور

اخوان در حدیث دوستان
 
 
چگونه است که اگر روزی روزگاری، دوستی از دور دستی برای تو تکان داده یا دستت را فشرده است، هنگامی که بشنوی آن دوست و آن دست دیگر نیست، غمگین می‌شوی و ادای دین و سپاس را فاتحه‌ای می‌خوانی، اما برای آنکه نه از دور دستی، بلکه از نزدیک، دلت را تکان داده و برای آنکه به‌تعبیری دلت را فشرده است و نه دلت را، بلکه دلش را فشرده و چکه‌چکه در دلت چکانده است، غمگین نمی‌شوی و او را پاس نمی‌داری و سپاس نمی‌گزاری و عزیز نمی‌شماری؟
 


بهاءالدین خرمشاهی

اخوان در حدیث دوستان
 
 
شادروان مهدی اخوان‌ثالث هنرمندی سنت‌گرا بود. هم سنت‌های شعری را دوست داشت، هم سایر سنت‌های فرهنگی را. اگر استادش نیما بدعت‌گذاری و سنت‌شکنی نکرده بود، او از شدت دوستداری سنت، از دل نازکش نمی‌آمد که قالب بلورین عتیقه هزارساله شعر فارسی را بکشند، اما خوشبختانه اخوان به‌سهم خود که شاید بیشتر از سهم هر کس بود، به‌داد شعر نو رسید و بدعت‌های نیما را با بدایع خویش آرایش و پرورش داد. گذشته ایران و هنر ایران و شعر فارسی در ذهن و زبان، در خواب و خیال و خاطره و خونش خانه داشت.
 


عباس کیارستمی

اخوان در حدیث دوستان
 
 
«باغ بی‌برگی که می‌گوید که زیبا نیست؟» این شعر که اگر او همین یک شعر را گفته بود باز هم شاعر بزرگی بود، این هم یک پیام است هم یک مثال. پیام می‌دهد و مثال می‌آورد. می‌گوید و نشان می‌دهد. اشاره‌اش مستقیم و روشن است. فقط یک شعر نیست. این شعر یک مانیفست است. نمونه به‌دستت می‌دهد. می‌گوید «باغ بی‌برگی!» نشانت می‌دهد و می‌پرسد «که می‌گوید که زیبا نیست؟» ... ریلکه می‌گوید «پیش از آنکه شعر بسازی، خود را شاعر بساز!» یعنی اگر شاعر شدی، آن‌وقت است که «باغ بی‌برگی» را «زیبا» خواهی یافت. اگر به چیز‌های بی‌ارزش، شاعرانه نگاه کنی، به آن‌ها ارزش یک شعر می‌دهی. آن‌ها را وارد دنیای شعر می‌کنی. ارزش شعر را کشف می‌کنی و نشان می‌دهی که همه چیز‌ها ظرفیت این را دارند که با نگاهی از روی شعر، تبلوری شاعرانه پیدا کنند یا با نگاهی شاعرانه حیثیت شعری بیابند.
 


ابراهیم گلستان

اخوان در حدیث دوستان
 
 
باور نمی‌کردی این‌همه استقلال و استغنا، این‌اندازه عزم و سربلندی و یک‌دندگی، این‌قدر صبر و هوشیاری و آمادگی به‌تحمل، این‌قدر تصمیم در استواری و این‌قدر استوار در تصمیم، این‌قدر بس‌کردن به‌حداقل در جسم و هیچ بس‌نکردن به‌حداکثر در حس، درعین‌حال این‌قدر ناقلا در ذهن، تند در ادراک، شوخ در زبان و قلم در عین یک‌رنگی. در یک محیط ناسالم سالم نبود به‌حد کمال، اما درست بود، بی‌تقلب بود، بی‌دست‌کج، بی‌دهان‌آلوده... دست‌درکار آدمیت بود از روی مهر، محبت... کارش سرود در مدح روشنایی بود حتی اگر به‌تاریکی... شعر ذهن زنده انسان است؛ او بی‌شعر مهدی اخوان‌ثالث بود و مهدی اخوان‌ثالث با شعر و درون شعر می‌ماند. با این همه، خودش می‌گفت تنها یک دهاتی است که تودماغی زمزمه‌ای دارد؛ یک زمزمه که رد می‌شد از نعره، صد نعره. او آشنای عشق بود و از اهل رحمت بود و این موهبت را از میراث فطرت داشت. بر سر تاج رندی داشت، زیرا که سرفرازی عالم را در این کلاه می‌دانست. در خیل عشقبازان ذکرش بماند که می‌ماند.
 


پرویز مشکاتیان

اخوان در حدیث دوستان
از راست: پرویز مشکاتیان، اخوان ثالث، محمدرضا شجریان
 
 
من بر این باورم که شعر موسیقی کلمات و الفاظ است، اگر کلام زناکیس موسیقی‌دان و معمار را که می‌گوید «موسیقی هماهنگ‌کننده گیتی است، اما در عرضه اندیشه متعارف و معمولی، چهره انسانی به‌خود گرفته است» از یک‌سو و گفته پل‌دوکا موسیقی‌دان را که «یک هنر بیش نیست، آن هم شاعری است» از دیگرسو در کنار هم قرار دهیم، به‌راحتی می‌توان گفت شاعری که با موسیقی و آهنگ کلام آشناست، به‌همان اندازه موفق‌تر است که آهنگ‌سازی با شعر. به‌گمان من، یکی از عواملی که اخوان را بر بلندای شعر معاصر و تارک ادبیات منظوم نسل حاضر جای می‌دهد، احاطه او بود بر ظرفیت‌های موسیقایی کلام.
 


حسین منزوی

اخوان در حدیث دوستان
 
«امید» اهل افاده و ادا و اطوار نبود، خودش را نمی‌گرفت و به‌همین دلیل می‌شد با او خیلی زود صمیمی شد و آن‌قدر در روابطش ساده و بی‌ریا و بی‌تکلف بود که گاه باورت نمی‌شد که طرف مقابلت یکی از بزرگ‌ترین شاعران سرزمینی است که بیش از هر چیز، به داشتن شاعران بزرگ، مباهی است.
 


ضیا موحد

اخوان در حدیث دوستان
دیدار نوروزی با مهدی اخوان ثالث (چهارم فروردین 1366) از راست ضیاء موحد، محمد حقوقی،عباس عارف، مهدی اخوان ثالث، علی دهباشی، احمید محیط و فرامرز سلیمانی
 
اخوان روی تشکچه‌ای نشست و در سمت راست او سه‌تاری یا تاری به گوشه دیوار تکیه داده بود... اخوان در آن سال‌ها در اوج آفرینندگی خود بود. دست‌نوشته‌های شعرهایش اینجا و آنجا روی زمین در برابر او پراکنده بودند. چشمم به «سبز» افتاد... عجب شعری! مثل شیر می‌توان آن را نوشید. معنی را هزار فرسنگ پشت‌سر می‌گذارد. این یعنی سحر... و شعری که این را نداشته باشد، قاب‌عکسی توخالی است. ما همه بار‌ها در برابر این ساحری اخوان لرزیده‌ایم... تلاش اخوان در شناساندن نیما و اعتلای شعر نیمایی بر جریده ادبیات ما ثبت است، اما مقام شعری او بر این تلاش سایه افکنده است... اخوان بی‌هیچ‌شک قله‌ای است شامخ در سلسله‌جبال طبیعی شعر ایران.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->