فاطمه خلخالی استاد | شهرآرانیوز؛ اگر قرار باشد ما مشهدیها پز اصیلترین و منحصربه فردترین هنر دستی شهرمان را بدهیم، «هرکاره تراشی» است. تابه حال شده است جایی سفرکنید و یکی از تولیدات این هنر را سوغات ببرید؟ ظاهرا توی خانههای خودمان هم اثری از هنر هرکاره تراشی نیست چه برسد به اینکه بخواهیم آن را برای هدیه به شهرهای دیگر ببریم و با اطمینان بگوییم: «محاله لنگه ش رو جایی به غیر از مشهد پیدا کنی.»
میگویند اگر یکی از محصولات هرکاره تراشی حتی به آن سر دنیا هم برود، جفتش را باید بیایند از مشهد ما ببرند! اگر این اصالت نیست پس چیست؟ این بومی بودن دلیل عجیب و غلوآمیزی ندارد. در حقیقت، یک نعمت زیست محیطی است. هرکاره که نوعی از سنگ معدنی سرپانتین است، فقط در اطراف مشهد وجود دارد. به گفته هنرمندان هرکاره تراشی و مسئولان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، این سنگ در هیچ کجای ایران و جهان وجود ندارد. به همین دلیل است که تولیدات هرکاره به راحتی میتوانند صادر شوند و ارزآوری داشته باشند، اما دریغ که از مرزهای شهر خودمان هم فراتر نمیروند! مهمترین و معروفترین محصول هرکاره تراشی نیز همان دیزی سنگی است که به همین نام هرکاره معروف شده و یکی از برندهای ملی صنایع دستی خراسان رضوی است. یکی از مهمترین دلایل نادیده گرفتن چنین صنعتی، همین است که بسیاری از ما تصور میکنیم هرکاره تراشی فقط محدود به ساخت دیزی است در حالی که این هنر در تولید اشیای زینتی نمود دارد، محصولاتی همانند بشقاب، قندان، گلدان و سماور و قوری که با نقوش مختلف قلمزنی شده اند و بسیار زیبا هستند. در اصالت و قدمت هنر هرکاره تراشی، مستندات تاریخی وجود دارد از جمله قزوینی در اثر قرن هفتمی خود به نام آثارالبلاد نوشته است: همان طور که خداوند آهن را در دست داوود، چون موم نرم کرد، سنگ را هم در دست توسیان نرمش پذیر ساخت. جز این، در عیون اخبارالرضا هم آمده که امام هشتم (ع) پس از ورود به نوغان به کوهی که از آن سنگ برداشت میکردند تکیه کرد و فرمود خداوند به این کوه برکت داده است. فردوسی بزرگ نیز جایی در شاهنامه به این هنر اشاره کرده است:
«به هرکاره، چون شیربا پخته شد زن و مرد زان کار پردخته شد».
ما در یک جست وجوی نیم روزه در پی معدن کاران و سنگ تراشان و قلم زنها رفتیم تا ببینیم با وجود این همه بی مهری که میبینند، چه حال و روزی دارند. رفتیم تا ببینیم وقتی برای نمایش این هنر حتی یک موزه در شهر خودمان نداریم باید تا چه اندازه نگران از دست رفتن آن باشیم؟ این همه خاموشی و مهجوری و سربه زیری صاحبان این هنر نگران کننده نیست؟
کارگاه سنگ تراشی یکدفعه جلومان سبز شد
آقای عنایتی پای تلفن این طور آدرس معدن هرکاره را داده بود: آخر دلاوران، سمت چپ، آخر نخل، روستای قلعه سرهنگ، اما قضیه این بود که از آخر نخل، مسیر خاکی و بی راهه بود و ما بلد راه نبودیم. گوگل هم نمیتوانست به ما کمک کند. هرچه جلوتر میرفتیم، آنتن هم بیشتر از دست میرفت. تلفن آقای عنایتی که اصلا خط نمیداد. زیاد دور خودمان چرخیدیم و آخر سر، جای روستای قلعه سرهنگ از روستای زکریا سردرآوردیم، اما جالب این بود که به محض پاگذاشتن در روستای زکریا در برابر یک کارگاه سنگ تراشی قرار گرفتیم. گفتیم: چه از این بهتر؟! پیاده شدیم تا ببینیم اوضاع از چه قرار است.
کارگاه نسبت به جاده در بلندی قرار داشت. انگار کن روی تپه کوتاهی باشد. جلو کارگاه چند میز بود که رویش کارهای سنگی قرار داشت. کاناپهای زهواردررفته به دیوار بیرون کارگاه تکیه داده بود و پیرمرد عصابه دستی داشت آنجا از آفتاب روستا لذت میبرد. با مرد جوانی که غبار سنگ لباسها و سر و صورتش را سفید کرده بود سلام و احوالپرسی کردیم. وقتی از او خواستیم درباره شغل هرکاره تراشی برایمان بگوید، جواب داد: «من نمیدانم، باید اوستایمان باشد.» (بعدا فهمیدیم او، خود، یکی از هنرمندان پیکرتراش متبحر مشهدی است).
پسر نوجوانی که سوار بر دوچرخه در جلو کارگاه ایستاده بود، داوطلبانه شروع کرد به توضیح دادن و گفت اینجا قبلا حمام عمومی بوده و کمتر از ۱۰ سال است کارگاه شده است. صاحب کارگاه هم اسمش احمد فولادی است.
روی دو میز جلو کارگاه، دیزی سنگی قرار داشت و قندان و ادویه خوری و پیش دستی و دکوریجات سنگی دیگر. مرد جوان که حالا میدانستیم نامش حسین امان آبادی است گفت: «کار اصلی من پیکرتراشی و مجسمه سازی است، اما سنگ نمک هم میتراشم و چیزهای تزیینی درست میکنم. اوستایمان هم دیزی و این چیزهای تزیینی را میتراشد.»
نمونه گلهای زیبایی که با سنگ نمک تراشیده بود روی میز قرار داشت. ادامه داد: «۳ تا از کارهایم در طبقه منهای یک موزه بزرگ است.» به عکاس اشاره کرد که، چون لباس مناسب تنش نیست از او عکس نگیرد. بعدش یک موتوری از دور آمد. گفتند خود صاحب کارگاه است.
ذوق احمدآقا با کارکردن در معدن جور درنمی آمد
نامش احمد فولادی و سی وشش ساله است، آرام و کمی خجالتی. برای خودش هنرمند قابلی است، اما فروتنی اش مانع شده بود که خودش را هنرمند فرض کند. متوجه شدیم توی روستای زکریا تنها کسی است که کار هرکاره تراشی را انجام میدهد. ۱۰ سال است این کارگاه را دارد و قبلش توی معدن همین سنگ کار میکرده است. میگفت هیچ وقت استادی نداشته. فقط نگاه کرده و یاد گرفته است. یک حسین آقایی توی روستای چشمه پونه بوده که حالا مرحوم شده. یکی دو بار رفته و کار او را نگاه کرده و یاد گرفته. بعدش یک ماه توی معدن عرق ریخته و با پولش یک دستگاه تراش خریده است. ساختمان این کارگاه را هم که حمام متروکهای بوده، صاحبش همین طور رایگان در اختیار احمدآقا قرار داده است. روستای زکریا ۳۵ خانوار و ۱۵۰ نفر جمعیت دارد. شغل مردها یا کار در معدن است یا دامداری و بنایی. میپرسیم: چرا بقیه سمت حرفه شما نیامدند؟ احمدآقا میگوید: گرد و خاک این کار زیاد است. سلیقه هم میخواهد.
خیلی از سنگ تراشهای مشهد فقط دیزی سنگی میزنند، اما هنر دست فولادی، از سنگ، محصولات دیگری هم تولید میکند، دکوریجاتی مثل قندان، اتو و سماور. بازار فروشش همین جا توی روستای زکریاست. پیش از کرونا هر دو سه ماه یکبار سی چهل تا دیزی از شهرستانهای اطراف، سفارش میگرفته، اما الان دیگر خبری نیست. مشتری هایش بیشتر گذری هستند. قوم و خویش و آشنای اهالی روستا وقتی آنجا میآیند خریدی هم میکنند و سوغات میبرند.
در حکاکی، از نرمی کوزه گری خبری نیست
قبل از اینکه وارد کارگاه شویم احمدآقا به ما گفت بیشتر کار سنگ تراشی را دستگاه انجام میدهد و او فقط با قلم دستی رویش کار میکند. از آن حرفهایی بود که نشان میداد احمدآقا چقدر هنر خودش را دست کم گرفته است. البته خردهای به امثال او نیست. امان آبادی حرف خوبی زد: «متأسفانه کسی که زیاد دیده و شناخته شده باشد هنرمند میگویند. با این طرز فکر، یک جور نامهربانی و بی معرفتی به ۱۰ تا هنرمند دیگر شده. هنرمند بودن که فقط تئاتر بازی کردن نیست (با همه احترامی که برای این قشر قائلم). مسئولان نباید این قدر خودشان را به خواب بزنند. تا حرف بزنیم میگویند نکنید. انجام ندهید.»
لازم نبود کارشناسی بیاید و به ما ثابت کند که احمدآقا هنرمند است. چند دقیقه بعد از اینکه به داخل کارگاه قدم گذاشتیم، حقیقت جلو چشم ما خودنمایی میکرد. کارگاه یا همان حمام قدیمی روستا ۲ محوطه داشت با سقفهای گنبدی که با راهرویی به هم وصل میشدند. دور و بر کارگاه پر بود از سنگهای ریز و درشت و محصولات سنگی آماده شده و ابزارآلات. دستگاههای اصلی تراش هم بخش اصلی کارگاه را اشغال کرده بودند. روی همه چیز غبار سفیدی نشسته بود. انگار که آهک یا آرد پاشیده باشی. احمدآقا نشست پشت دستگاه و به عکاس سپرد که جایش را عوض کند تا تراشههای سنگ به دوربین برخورد نکند. صدای فلش دوربین توی حمام میپیچید و بعد هم صدای دستگاه تراش و برخورد میله با سنگ به گوش رسید. غبار سنگی توی هوا بلند شد. احمدآقا راست میگفت. برخلاف قدیم که حکاکی کاملا با دست و ضربات چکش و قلم انجام میشد، حالا دستگاه است که میتراشد، اما یک سنگ، حتی اگر هزار بار جلو یک دستگاه تراش قرار بگیرد، نمیتواند خودبه خود بدل به قندان، گلدان یا هر چیز دیگری شود. این هنر دست و ذهن حکاک است که با نزدیک کردن سنگ بی شکل و بی قواره به قسمت برش، از آن شیئی معنادار خلق میکند، همان طور که سفالگران این کار را میکنند. احمدآقا گفت: «کوزه گری آسانتر است. میبینی یک جای کارت خراب شد، آب میزنی دوباره درستش میکنی، ولی اینجا باید سعی کنی از همان اول به یک روال دربیاوری. خراب که بشود دیگر نمیتوانی تغییرش دهی.»
جذب گردشگر میتواند نجات دهنده هرکاره تراشی باشد
رحیم غلامیان، کارشناس صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی، هم سررسید و به جمع ما اضافه شد. فرصت را غنیمت شمردیم و درباره گردشگری صنایع دستی با این کارشناس گفتگو کردیم. ما در مشهد، گردشگری صنایع دستی نداریم. از آن سو روستاهای زکریا، چشمه پونه و قلعه سرهنگ که در مجاورت یکدیگرند و هنر سنگ تراشی را انجام میدهند هم حال و روز خوبی ندارند. ترکیب گردشگری و صنایع دستی میتواند نجات بخش روستاهای این منطقه باشد و مانع تبدیل آنها به برج شود. از آن سو، به دلیل نزدیکی معدن و کارگاههای سنگ هرکاره، این منطقه میتواند نمایشگر گردشگری صنایع دستی هرکاره شود.
غلامیان، اما نظری جز این داشت و گفت: «کدام آدم عاقلی میآید اینجا؟» منظورش دوری مسیر و ناهموار بودن آن بود. در ادامه گفت: «پارسال در نمایشگاه بین المللی و در یک فضای دویست متری، از مرحله صفر تا صد، یعنی از مرحله برداشت سنگ از معدن تا تبدیل آن به دیزی، به صورت عینی و عملی نمایش داده شد.» البته که تماشای مراحل سنگ تراشی در نمایشگاه خوب است، اما اینکه گردشگری صنایع دستی راه بیفتد، یک ظرفیت بزرگ برای مشهد فراهم میشود. جدا از این، با ورود گردشگر، به وضع اقتصادی این روستاها هم کمک میشود و حالت روستاشهر پیدا میکنند. غلامیان در پاسخ گفت: «اشتباه ما همین جاست. هیچ کس هم نمیخواهد این را درک کند که روستا باید روستا باقی بماند.» حرف ما هم دقیقا همین بود. با حفظ این هنر، ماهیت روستا حفظ میشود و با توجه به نزدیک بودنش به بولوار نماز، دیگر اینجا هم برج سازی اتفاق نمیافتد. غلامیان گفت: «با شهرداری توافق کرده ایم که در مسیر کوه پارک یک نمایشگاه تقریبا دائمی صنایع دستی با عنوان گذر هنر داشته باشیم، اما اینکه بخواهیم اینجا گردشگر بیاوریم عملی نیست، چون جاده درست و حسابی ندارد.»
صحبتهای بعدی کارشناس صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی درباره همین هنر سنگ تراشی بود: «اداره میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی از طریق نمایشگاههایی که در سطح ایران برگزار میشود، هنر سنگ تراشی مشهد را معرفی میکند. بخش عمده کارگاههای سنگ تراشی در قلعه ساختمان، میامی و به طور کل حاشیه شهر است. همه یک جا متمرکز نیستند. این کار به دلیل بالابودن اجاره هاست. یکی از بهترین کارها برای سامان دادن به این حرفه، ایجاد شهرکی صنعتی در نزدیک همین معدن سنگ است که باید سازمانهای مربوط مثل صنعت و معدن و تجارت به این کار اقدام کنند. یکی دیگر از حمایتها این است که تأمین اجتماعی با مشارکت میراث فرهنگی، سنگ تراشان را بیمه کند. قبلا این افراد با عنوان بیمه قالی بافان تحت پوشش قرار میگرفتند، اما الان بیمهای در کار نیست.»
سنگ تراشها سنگ فروش شدند
احمدآقا راه بلد ما شد و با موتور پیشاپیش حرکت کرد تا به مقصدمان که معدن سنگ بود برسیم. محمد عنایتی آنجا منتظرمان بود. پای کوههای سنگی، داربستها و دستگاههای مکانیکی غول پیکری بود. کمی آن طرف تر، ۲ حوض تصفیه آب بود که برای لای روبی دستگاهها به کار میرفت و آن طرفتر هم کارگاه سنگتراشی قرار داشت. سر ظهر بود و کارگران معدن مشغول بودند. ما وارد کارگاه شدیم و آنجا با جواد کاظمی صحبت کردیم. هنرمند پنجاه وهفت سالهای که از نه سالگی کار سنگ تراشی را شروع کرده، چون پدر و پدربزرگش این کاره بودند. ۸ سال هم قلمزنی کار کرده و حالا که سنگ تراش زبدهای است، خودش هم روی محصولات سنگی قلم زنی میکند. مرحوم پدر کاظمی خودش سالها در قلعه سرهنگ معدن داشته، همانند بسیاری از سنگ تراشهای دیگر، اما بعد که به دلیل ساختن بولوار نماز و شهرک های اطرافش آن منطقه رو به ویرانی میرود، معدن آنها هم برچیده میشود: پدرم ۴۵ سال و عمویم ۶۰ سال معدن داشتند. یکدفعه آمدند گفتند جمع کنید بروید قرار است ساختمان سازی شود. یکی نگفت حالا به جایش اینجا بروید. متأسفانه تعداد زیادی از سنگ تراشها همان موقع از این کار رفتند و سنگ فروش شدند یا رفتند توی کارهای ساختمانی.
طبق گفته افرادی که در کارگاه عنایتی بودند، بهترین سنگتراش فعلی مشهد جواد کاظمی است که میتواند ۵۰ نوع محصول از سنگ هرکاره تولید کند و تجربهای چهل وپنج ساله در این حرفه دارد. او هنرمند خوش برخورد و مهربانی بود و حتی وقتی از بی مهریها گله میکرد، باز لحن نرم و آرامی داشت: «ما متأسفانه جزو فرامو ش شدگان هنر صنایع دستی هستیم. با اینکه کارمان تک است، همه ما را فراموش کرده اند. جزو هنرمندها به حساب نمیآورند، ولی واقعا حیف است. الان برق تا روستای زکریا آمده و به اینجا نرسیده. ما با موتور برق کارمی کنیم. اگر سیم کشی برق را تا اینجا میآوردند، کار معدن و در نتیجه ۱۰۰ تا تراشنده توی شهر هم توسعه پیدا میکرد. اینجا چشمه هست، اما آزمایش کردند گفتند برای نوشیدن چندان مناسب نیست. خدا شاهد است هر روز چهار پنج گالن آب از خانه اینجا میآوریم. مشکل راه هم که داریم.»
خاک هرکاره ترس ندارد
نظر کاظمی درباره گردشگری صنایع دستی این گونه است: «اگر حتی ۵ درصد از گردشگران خارجیای که به مشهد سفر میکنند اینجا بیایند برای توسعه کار ما کفایت میکند. توی کار سنگ هیچ تبلیغی نشده. الان تا میگویند سنگ تراشی مشهد، همه میگویند دیزی سنگی. هیچ کسی نمیگوید بابا چیز دیگری هم از این سنگها تولید میشود.»
بعد، کاظمی جدیدترین محصولش را نشانمان داد که اسمش را قوری جادویی گذاشته بود. آب را که داخلش میریختی و قوری را کامل برمی گرداندی قطره آبی از آن نمیچکید! جوادآقا درباره خاصیت هرکاره یا همان دیزی سنگی گفت: «آهن و روی و بقیه مواد معدنیای که داخل سنگ هرکاره است، جذب غذا میشود و برای بدن مفید است. ضمن اینکه آب غذا داخل هرکاره تبخیر نمی شود و همین خاصیت، غذا را خوشمزه میکند.
انگشت کوچک دست راست کاظمی از وسط قطع شده بود. وقتی آن را نشان داد، گفت: «تمام کار ما چشمی است. هیچ اندازه گیریای انجام نمیشود. قرینه سازی را فقط با چشم انجام میدهیم. باید حواسمان کاملا جمع باشد و اگر ذهن کمی پرت شود، ممکن است به دست هم آسیب برسد. از سختیهای دیگر کار ما این است که فراوان سنگ به سر و صورت میخورد. برای اینکه به مرحله استادی برسی باید این ضربهها را تحمل کنی. کثیفی این کار خاکش است، اما خوشبختانه هیچ ضرری برای بدن ندارد. پدر و پدربزرگم همه عمر این کار را کردند و ریه شان هیچ مشکلی نداشت. زمانی توی شهر، پشت بیمارستان قائم کار میکردم. خاکش را بردند آزمایش کردند. گفتند هیچ ضرری برای ریه ندارد، ولی همه از خاکش میترسند. به همین دلیل، سراغ این شغل نمیآیند.»
گردشگری صنایع دستی رؤیای دور از ذهنی برای مشهد نیست
عنایتی ۶۴ سال دارد و از پانزده سالگی وارد حرفه معدن شده است. اولش توی کوههای خلج مشغول بوده و ۲۰ سالی است سراغ معادن صنایع دستی آمده است. از سال ۸۲ طی یک مزایده، پروانه بهره برداری از معادن کل منطقه را به مدت ۱۰ سال گرفته است. از سال ۹۵ هم آن را به مدت ۲۰ سال دیگر تمدید کرده است. به گفته خودش قبلا ۳۶۰ هکتار از معدن هرکاره را در اختیار داشته و حالا ۲۶۰ هکتار آن را. اکنون تمام سنگ تراشهای مشهد از طریق مجوز او تغذیه میشوند. عنایتی برای حمایت از هنر سنگ تراشی مشهد طرحهایی دارد: «اگر حمایتمان کنند و برق بدهند و نقشههای ما عملی شود، کارگاه بزرگی را همین جا با مساحت ۱۰۰۰ متر درست میکنیم و تمام سنگ تراشهای مشهد را اینجا جمع میکنیم. این طرف هم بشود بازار فروش. یک قهوه خانه سنتی هم باشد. برای گردشگری هر چیزی که لازم باشد اینجا آماده میکنیم. باید یک ماکت درست کنم و همه اینها را رویش پیاده کنم. بعد طرحم را ببرم اداره صنایع دستی و اداره منابع طبیعی ارائه بدهم. بهترین جا برای گردشگری صنایع دستی همین جاست.» به گفته عنایتی، روزانه بین ۵۰ تا صد تن سنگ از کوهها برداشت میشود. برای واضحتر شدن توضیح میدهد که مساحتی با طول ۱۰۰ متر و عرض ۱۰ متر را طی ۸ سال برداشت کرده اند: زیاد تخریب ندارد. معدنی هم بالاتر از اینجا داریم که خیلی بزرگ است و تا باقیات الصالحات میتوان از آن برداشت کرد. از ظهر گذشته است. با اهالی هنر هرکاره تراشی مشهد خداحافظی کردیم. آنها در دل کوه ماندند و صدای دستگاه هایشان از ما دور و دورتر شد. اینکه طرح عنایتی روزی به حقیقت تبدیل شود، رؤیای دور از ذهنی نیست، اما لازمه اش این است که به قول امان آبادی، مسئولان بی توجهی به این هنر اصیل را کنار بگذارند.