لیلا کوچکزاده - شیرین سیدی | شهرآرانیوز - سفری در بستر جغرافیای تاریخی شاهنامه از چین تا مصر و روم. از آغاز پادشاهی کیومرث پیشدادی تا پایان پادشاهی یزدگرد سوم ساسانی. کشورهای گستره شاهنامه که در داخل مرزهای تمدن ایران کهن قرار گرفتهاند و فردوسی بزرگ، نشانههای آنها را آورده است. به همراه نام ۶۲۰ مکان در این کشورها در کتاب «فرهنگ جغرافیای تاریخی شاهنامه» هم جمعآوری شده و داستان مرتبط با آن در شاهنامه، تکمیلش کرده است. تاکنون درباره لغات و نامآوران شاهنامه، کارهای بسیاری انجام شده است، اما درباره جغرافیای تاریخی شاهنامه کاری جدی انجام نشده بود. کار دشواری که به گفته او برای رسیدن به هر مکان، باید ۱۰۰ کیلومتر سفر کرد.
این فرهنگ را بهتازگی، انتشارات نی در ۶۳۲ صفحه و در ۱۱۰۰ نسخه منتشر کرده است. این شاهنامهپژوه میگوید: در خراسان و ادبیات ایران به دو نفر دلبستهام و بیشترین پژوهش را درباره آنها انجام داده ام.
فردوسی و بیهقی. دو ادیبی که اوج کارشان در دهه ششم عمرشان بوده است. در ادامه صحبتهای مهدی سیدی را درباره «فرهنگ جغرافیای تاریخی شاهنامه» (کتابی که نگاشتن و جمعآوری آن ۳۰ سال زمان برده است) میخوانید.
مرجعی برای شاهنامهخوانان
سیدی فرخد میگوید: «تاریخ فرهنگی ایران زمین همیشه مورد علاقه من بوده و میخواستم جغرافیای ایران را بشناسم و آن را در قالب پژوهشی معرفی کنم.» پژوهشی که به مکانهای جغرافیای شاهنامه گره میخورد و به گفته نویسنده «فرهنگ جغرافیای تاریخی شاهنامه»، مرجعی است برای تمام علاقهمندان به حوزههای تمدن ایران که میخواهند بدانند وسعت واقعی ایران چقدر بوده است. چه سرزمینهایی در آن بوده و چه نام داشتهاند.
بیگمان هر مکانی که در شاهنامه از آن در قلمرو ایران نام برده شده، جزو حوزه تمدنی ایران است. سیدی فرخد که از ۳۰ سال پیش، نگاشتن چنین فرهنگی را در سر میپرورانده، میگوید: این کتاب برای شاهنامهخوانان و دانشگاهیان نیز لازم است و احتمالا دوست دارند درباره مکانهای تاریخی داستانهای شاهنامه بدانند و مکان فعلیاش را شناسایی کنند.
ایرانی از شرق آسیا تا شرق اروپا و شمال آفریقا که ۲۳ کشور فعلی جهان در مرزهای آن قرار گرفته بودند. قرقیزستان، کمی از قزاقستان، تمام ازبکستان، تاجیکستان ترکمنستان، افغانستان، پاکستان بخشی از هندوستان، ایران، آذربایجان، گرجستان، روم، عراق، عربستان، لبنان و ...
او در این فرهنگ، ۳۶۰ مکان در این کشورها شامل نام شهرها، رودها، دژ، قلعه، دریا، رود، کوه، بیابان، تل، تپه، را شناسایی کرده و در فرهنگش آورده است. نامهایی که در طول زمان دستخوش تغییر شده است. این شاهنامهپژوه در این باره میگوید: در طول سالها اقوام مختلف به حوزه فرهنگی ایران بزرگ آمدهاند و متناسب با فرهنگ و زبان خود نامها را تغییر داده و نام جدید گذاشتهاند. مثلا ما چهار طالقان در سه کشور ایران و افغانستان و ترکمنستان داریم. یک طالقان در اصفهان، یکی در تهران و یکی هم بین مرورود و بلخ و یکی هم در افغانستان. اما این نامهای مشترک، برآمده از یک فرهنگ و تمدن است.
شیوه تدوین کتاب
به گفته این پژوهشگر جغرافیای تاریخی، در کتاب ۶۲۰ اسم مکان آمده است که ۳۶۰ مکان آن اصلی و بقیه فرعی است. این ۳۶۰ نام را روی نقشه هم آورده است که اسمهای قدیمی با قرمز و اسمهای جدید با سیاه نوشته شده است. مثلا نام اصفهان هم به شکل اصفهان، هم سپاهان و اسپاهان در شاهنامه آمده است. اما سیدی فرخد آن را یک اسم واقعی حساب کرده است.
او درباره شیوه تدوین کتابش هم میگوید: ابتدا، تمام اعلام جغرافیای شاهنامه را بیرون کشیدم و به صورت الفبایی مرتب کردم. در ادامه برای هر اسم، آنچه درباره آن مکان جغرافیایی در شاهنامه آمده، نگاشتهام. به این هم توجه کردهام که یک بار از این مکان صحبت شده یا چند بار. اولین بار این اسم، از کدام داستان وارد شده. آخرین بار از کدام داستان بوده است. بعد هم بررسی کردم که دیگران درباره آن مکان چه گفتهاند. در پایان هم مشخص کردم هماکنون این مکان چه عنوانی دارد و در کجا واقع شده است. آیا اصلا خبری از آن هست یا نه.
پراکندگی مکان داستانها در خراسان
نویسنده کتاب «سراینده کاخ نظم بلند»، میگوید: ۶۰ تا ۷۰ شهر از آن ۳۶۰ مکان داستانهای شاهنامه، در ایران فعلی است که در شهرهای خراسان پراکندگی آنها بیشتر دیده میشود. شهرهایی مانند نیشابور، گناباد، سرخس، کلات، توس، کاشمرو ...: «در توس خرده مکانهایی هست که، چون فردوسی متعلق به این خطه بوده، از آنها بیشتر صحبت کرده است.
مثلا از چشمه سبز توس گفته که یزدگرد در آن کشته میشود. از کشفرود میگوید و از جنگ سام با اژدها در کنار این رود. از قلعههای آل و بقمچ صحبت شده که روستاهای پادگانگونه بوده است.» سیدی همچنین در نقد عدهای که شاهنامه را اسطوره میدانند و جغرافیای آن را خیالی در نظر میگیرند، میگوید: بله اسطوره، خیالات و افسانه است. ضحاک هزار سال عمر میکند.
مغز سر آدمها را میخورد و در نهایت به بند کشیده میشود. اما ضحاک نماد خشکسالی در ایران است. به همین دلیل او را نمیکشند و در کوه بلندی که دماوند نام دارد، به بند میکشند. اینجا دماوند دیگر افسانه نیست. یک مکان واقعی است. در بخش اول شاهنامه که مربوط به پیشدادیان است و ۲۴۰۰ سال طول میکشد، هیچ شهر و مکانی را نمیبینیم. چون کیومرث کوهنشین بوده است. تا زمانی که فریدون سر کار میآید و پایتختش را آمل انتخابمیکند. از اینجا به بعد مکانهای جغرافیایی شاهنامه رخ مینماید که قابل تحقیق و شناسایی است.
هر صفحه ۱۰۰ کیلومتر سفر میطلبد
سیدی فرخد در ادامه «فرهنگ جغرافیای تاریخی شاهنامه» را «اولین کار پس از هزار سال»، نام میبرد و میگوید: نوشتن درباره معانی لغات و نامآوران شاهنامه کاری معمول و واجب است که انجام شده است، اما تاکنون درباره اعلام جغرافیایی شاهنامه، کار ویژهای صورت نگرفته بود. فقط حدود ۳۰ سال پیش آقای شهیدی مازندرانی، فهرستگونه جغرافیای شاهنامه را چاپ کرد. او برای هر مکانی در شاهنامه یک شاهد به عنوان یک بیت شعر آورد و نقشه هم تهیه کرده بود. اما هیچگاه اعلام جغرافیایی شاهنامه، به صورت الفبایی و از الف تای و با این توضیحات، معرفی نشده است و میتوان گفت این فرهنگ، اولین کار پس از هزار سال است. کاری میدانی و کتابخانهای که هر صفحهاش ۱۰۰ کیلومتر، سفر میخواهد. او میگوید: باید میرفتم و از نزدیک این مکانها را میدیدم. خوب، رستم شاهنامه همیشه همین اسم است.
گیو و گودروز هم. ولی شهر «آمو» را عربها به آمل تغییر نام میدهند. زمانی میشود چهارجو و اخیرا ترکمنستان به ترکمنآباد تغییر نام داده است. یا «آوازه» جایی بوده که از زیر زمین، چشمه میجوشیده است. اما بعدها نامش میشود کهندز و در زمان فردوسی نامش بیکن میشود. طوری که فردوسی در شعری گله میکند که «همه کارها ترفند شد نام کندز، بیکند شد»
جایی به نام «دهستان» هم بسیار مشهور بوده است. در شاهنامه دعوای نوذر با افراسیاب اینجاست. گوشهای در دریای خزر. در تاریخ بیهقی هم این نام آمده است. اما الان به ویرانههای آن «مشهد مصریان» میگویند. خوب اگر الان کلمه «دهستان» را در فضای مجازی جستوجو کنید، چیزی پیدا نمیکنید. در کتابخانهها هم چیزی درباره آن وجود ندارد؛ بنابراین اینجاها را باید رفت. گرچه در این سفر در گل گیر کردیم و نزدیک بود جانمان را از دست بدهیم. ما از نزدیک ویرانههای دهستان را دیدیم.
حق مادرانگی برای ایران
طبیعتا تألیف این فرهنگ، در یک یا دوسال انجام نشده است و سیدی در تمام سالهایی که مشغول مطالعه یا نگاشتن کتابهای دیگر خود بوده، راه را برای تألیف این کتاب هم هموار میکرده است. خودش میگوید: با فروپاشی شوروی، اولین کتابم را با عنوان «نیمی ز ترکستان نیمی ز فرغانه» که گامی در بازشناسی سه جمهوری ترکمستان، تاجیکستان و ازبکستان بود، نوشتم تا حداقل سه جمهوری همسایه خراسان را معرفی کنم. پس از انتشار این کتاب، به دعوت کشورهای ازبکستان و تاجیکستان، به این کشورها سفر کردم و گزارشی از سفر ماوراءالنهر را نوشتم. افغانستان هم رفتم. اما ترکمنستان خانه دوم من شده بود. رایزن فرهنگی ایران در ترکمنستان را قانع کردم تا درباره جغرافیای این کشور، پژوهش کنم. چون زمانی جزو کشور ایران بوده است.
او در پژوهش خود در کشور ترکمنستان، تمام شهر و آبادیهای این کشور را که تعدادش به ۱۶۰۰ میرسد، شناسایی و در سال ۱۳۸۵، کتاب «فرهنگ جغرافیای تاریخی ترکمنستان» را منتشر میکند و از دل این کتاب، «جغرافیای تاریخی مرو» و بعد «جغرافیای تاریخی خوارزم» بیرون میآید.
او میگوید: در ترکمنستان اول به من مشکوک بودند و میگفتند یک ایرانی آمده و شهرهای ما را معرفی میکند! بله من شهرهایشان را معرفی کردم و با این کتاب به آنها نشان دادم شهرها مال شماست، اما شناسنامهاش متعلق به ماست.
این پژوهش گر ادامه میدهد: من جغرافیای تاریخی شرق شاهنامه را رفته و گشتهام. اما حوزه غرب را نمیشناسم و بیگمان یکی از نقاط قوت کتاب برای آیندگان بخش شرقی قلمرو شاهنامه خواهد بود. چون درباره آن کار میدانی انجام دادهام.
اما حوزه غرب شامل آذربایجان گرجستان شام و مصر و کشورهای عربی از منابع کتابخانهای بوده است. سیدی فرخد میگوید که تمام این سفرها و مطالعه کتابهای مرجع برای نوشتن جغرافیای تاریخی شاهنامه برایش راهگشا بوده و سعی کرده است حق مادرانگی ایران امروز برای دیگر کشورهای حوزه تمدن ایران را ادا کند.