مرتضی اخوان | شهرآرانیوز؛ گوش شکسته کشتی حالا ته ساختمان اداره مدیریت توسعه و منابع راهآهن مشهد پشت یک میز که زیر شیشهاش پُر از عکسهای دوران قهرمانی است، نشسته است. او بعد از ۲۵ سال خدمت در راهآهن، هنوز هم یک چهره ورزشی است و هر کس از کنارش رد میشود، پهلوانانه سلامی میکند و علیکی میشنود. توی قطار زندگی سرد و گرمهای زیادی چشیده است. آلبوم افتخاراتش پُر است از عکسهای خاطرهانگیز، مدالها و جامهایی که از دل دایره طلایی دشت کرده است. حالا بیش از ۲۵ سال است که چهارگوشه تشک را بوسیده و دوبندهاش را روی جالباسی آویخته، اما هنوز هم روزهای فرد که برای ورزش به سالن میرود تنش عرق انداخته ننداخته سیمای یک قهرمان را دارد.
خیلیها او را بدشانسترین کشتیگیر تاریخ مشهد میدانند. قهرمانی که همیشه سر بزنگاه اسیر دیو بدشانسی میشد و اتفاقات عجیب و غریب او را از مدالهای دستنیافتنی دور نگه میداشت. همدوره امیررضا خادم در تیم ملی کشتی آزاد، حالا با مرور خاطرات گذشته ته نگاهش افسوسی میماند و قطره اشکی که هیچگاه فرو نمیریزد. ناصر زینلنیا، پیشکسوت فراموشنشدنی کشتی آزاد مشهد است که انواع و اقسام مدالهای کشوری، آسیایی و حتی جام جهانی را داشت، اما سر بزنگاه رقابتهای جهانی و المپیک ۳ بار بدشانسی آورد.
۲۵ سال پشت میز خاطرات
ناصر زینلنیا حالا ایستگاه پنجاهمین سال از زندگیاش را پشت سر گذاشته و قطار زندگیاش به ایستگاه پنجاه و یکم رسیده است. او بعد از آنکه در ۲۵ سالگی، خیلی زودتر از حد تصور کشتی را کنار گذاشت، به استخدام راهآهن در آمد و حالا ۲۵ سال است که کارمند راهآهن مشهد است. زینلنیا، مسئول کارگزینی راهآهن مشهد است که این روزها پشت میزش با عکسهای خاطرهانگیزش از روزهای کشتی بر روی تشک خاطرهبازی میکند. او ۲ فرزند دارد. یک پسر و یک دختر.
خودش میگوید پسرم برای سرگرمی کشتی میگیرد و گاهی هم بدنسازی میکند، اما کشتی را حرفهای دنبال نمیکند. ناصر زینلنیا همین سال گذشته سرمربی تیم نوجوانان کشتی خراسان بود که بعد از تغییرات در کادر مربیان تیمهای استان و منتقل کردن او از نوجوانان به بزرگسالان دیگر حاضر نشد به همکاریاش با هیئت کشتی ادامه بدهد و استعفا داد. او در اینباره میگوید: «به ریاضی گفته بودم که اگر مرا از تیم نوجوانان بردارند، دیگر کار نمیکنم. من از مربیگری یک هدف داشتم و آن پرورش استعدادهای جوان بود، نمیخواستم در رده بزرگسالان کار کنم.» آقای همیشه بدشانس کشتی مشهد حالا یکسالی میشود که سرش را با کار و ورزش شخصی گرم میکند و دوباره از کشتی و دایره طلایی دور شده است.
شروع کشتی و خلق شگفتی
خانواده زینلنیا، خانوادهای گوش شکسته بودند! پدر ناصر، همدوره پهلوان غلامرضا گلکار بود و کشتیهایش با مرحوم همیشه پُر هیجان و پُر تماشاچی بود. گویی یک شهر منتظر نبرد این ۲ باشند. ناصر هم از همان ۹ سالگی به کشتی علاقهمند شد و اولینبار با وجود اینکه فقط ۱۹ کیلو وزن داشت و رقابتهای نونهالان از وزن ۲۸ کیلوگرم آغاز میشد، با اصرار پدرش و رضایتنامهای که به مسئولان برگزاری رقابتها داد، در پیکارها شرکت کرد و خوش درخشید. زینلنیا سالها بعد، در سال ۶۶ برای اولینبار شناخته شد. او کشتیگیر کم نام و نشانی بود که باخت نزدیکش به مجید ترکان، کشتیگیر کارکشته و ملیپوش وزن ۴۸ کیلوگرم نام او را سر زبانها انداخت. همان موقع بود که غفوریان، سرمربی وقت تیم ملی ناصر را به تیم ملی دعوت کرد تا ستاره مشهدی دنیای کشتی مسیر افتخارش را از هجده سالگی آغاز کند.
المپیک شروع بدشانسیهای ناصر
المپیک ۱۹۸۸ سئول آغاز بدشانسیهای کشتیگیری بود که هر چقدر خوب بود، بدشانس هم بود! ناصر زینلنیای ۱۸ ساله که با هزار امید و آرزو به اولین المپیکی که ایران بعد از انقلاب در آن حضور یافت، رفته بود گرفتار یک سلسله اتفاقات شد تا دستش از مدال کوتاه بماند. او در اینباره توضیح میدهد: «قبل از اعزام به مسابقات و درست پای پرواز منصور برزگر، سرمربی تیم ملی را به خاطر برخی مسائل از همراهی تیم منع کردند و تیم ملی با مربیگری مرحوم نوایی عازم سئول شد. در آنجا من بعد از ۲ برد و یک قرعه استراحت، روی جوانی و کم تجربگی ۲ مسابقه مقابل کوبایاشی ژاپنی و حریف آمریکایی را با حرکت یک دست و یک پا ضربه شدم. بعد از آن بود که باید برای هفتم هشتمی وزنکشی میکردم و به میدان میرفتم، اما آنقدر همه کادر فنی و همراهان تیم حواسشان به تک فینالیست آن دوره ایران یعنی عسگری محمدیان بود که هیچکس به من جوان نگفت که تو هنوز مسابقه داری و من هم فکر کردم کار تمام شده است!»
جهانی سوئیس و بدشانسی ۱۳۲ گرمی!
ماجرای بدشانسیهای زینلنیا بعد از المپیک هم ادامه داشت. او سال بعد از المپیک سئول در رقابتهای جهانی سوئیس بعد از یکی دو پیروزی و شکست برابر قهرمان کرهای همان دوره مسابقات، شب قبل از رقابتهای روز دوم با یک بدشانسی باورنکردنی رو به رو شد. او توضیح میدهد: «آنموقع هر شب وزنکشی انجام میشد و اینطور نبود که مسابقات در یک روز برگزار شود و همان اول یک وزنکشی انجام بشود. بعد از مسابقات روز اول، شب وقتی پای وزنکشی رفتم متوجه شدم ۳ کیلو اضافه وزن دارم، خیلی تلاش کردم تا در یک تایم چند ساعته خودم را سر وزن برسانم. تقریبا ۲ کیلو کم کردم که یک ساعت آخر به سونا رفتم. آنجا برایم اتفاق عجیب و غریبی افتاد.
همینطور که در سونا بودم، یکی از کشتیگیران تیممان رفت تا شیر شوفاژهای سونا را زیاد کند تا زودتر وزن کم کنم، اما نگو به اشتباه شوفاژها را خاموش کرده بود و بعد از نیم ساعت سونا سرد شد! این اتفاق باعث شد تا سر وزنکشی ۱۸۰ گرم اضافه داشته باشم. باز مسئولان چند دقیقه به من فرصت دادند تا خودم را سر وزن برسانم که یکی از ایرانیان حاضر در محل مسابقات پیشنهاد داد موهایش را کوتاه کنید. همانجا قیچی آوردند و موهایم را کوتاه کردم، اما باز هم ۱۳۲ گرم وزنم زیاد بود! مسئولان ایرانی با مسئولان فیلا صحبت کردند تا این ۱۳۲ گرم را نادید بگیرند و آنها هم گفتند اگر مربیان کشتیگیر ترکیهای که فردای آن روز با او بازی داشتم، قبول کنند مشکلی نیست. اما آنها، چون کشتیگیرشان قبلا چند بار به من باخته بود حاضر نشدند این مسئله را بپذیرند و من از مسابقات حذف شدم.»
ناداوری به وقت توکیو
ناصر زینلنیا میگوید: «در جهانی توکیو بعد از برد اول مقابل حریف گمنام گوآتمالایی، دوباره به کوبایاشی ژاپنی رسیدم.» او از عکس معروفی میگوید که زیر شیشه میز کارش قرار دارد. تصویری از زینلنیای جوان جهانی توکیو در سال ۱۹۹۰ که زیر چشمش کبود و خونین است. زینلنیا میگوید: «حریف ژاپنی از من کوتاهتر بود و مدام با سر حمله میکرد و به چشمم ضربه میزد. چند بار به داوران گفتم، اما توجه نکردند. دست آخر با یک خاک، بازی را ۱ بر ۰ باختم. روز بعد حریف کوبایی را که قهرمان مسابقات هم شد ۱۰ بر ۴ برد و شکل برد و باختها طوری شد که کوبایی و ژاپنی به فینال رسیدند و من برای پنجم و ششمی باید با حریف آمریکایی کشتی میگرفتم که آن کشتی را بردم و پنجم شدم.»
چشمهای خیس ۲۹ سال بعد از وارنا
یادآوری خاطره مسابقات جهانی وارنا بلغارستان تیر خلاص به پیشکسوت بدشانس کشتی مشهد است. ناصر زینلنیا وقتی از آن مسابقات و اتفاقی که او را از رسیدن به مدال بازداشت، یاد میکند اشک توی چشمهایش حلقه میزند. زینلنیا میگوید: «در جهانی وارنا بلغارستان که در سال ۱۹۹۱ برگزار شد، بعد از باخت به روسیه باید برای ردهبندی مقابل کوبایاشی به میدان میرفتم. نوایی، یکی از مربیان تیم ملی آمد و گفت برو سونا. امروز مسابقه نداری! پدرم که با هزینه شخصی با من آمده بود گفت در جدول گروه A وزن ۴۸ کیلو کشتی دارد، مگر میشود در جدول گروه B کشتی نباشد؟
اما نوایی و بعد از او سرپرست تیم دکتر توکل تاکید کردند که مسابقه نداری! با هادی عامل به سونا رفتم و با خیال راحت نشسته بودم که یکهو نوایی گریان آمد و گفت بدو که حریف ژاپنی روی تشک است!» زینلنیا صدایش تغییر میکند. گویی خاطره تلخ ۲۹ سال پیش همچون بغضی سنگین راه گلویش را بسته و آه حسرتی سرد بدل شده باشد. میافزاید: «شوکه شدم. روحیهام را باختم و گفتم کشتی نمیگیرم. به زور مرا روی تشک بردند و بعد از سوت داور هنوز حواسم به جایگاه مربی بود که میگفتم کشتی نمیگیرم که ژاپنی یک فن روی من زد و ۳ امتیاز از دست دادم. آن شکست هیچ وقت یادم نمیرود.»
پایان زود هنگام برای مرد دلخسته
پیشکسوت گوش شکسته کشتی مشهد بعد از جهانی وارنا خیلی دلخستهتر از آن بود که بتواند سالهای سال در تیم ملی بدرخشد و کشتی بگیرد. او که بعد از آن چندین و چند بار وزن عوض کرد و از ۴۸ به ۵۲ و بالعکس رفت، دیگر فرسوده شده بود. خودش میگوید: «فرسودگی و خستگی باعث شد خیلی زود و در ۲۵ سالگی کشتی را کنار بگذارم.» ناصر زینلنیا حالا هم بعد از گذشت سالها وقتی از کشتی حرف میزند دل خسته است. از بدشانسیهایش از بدبیاریهایش، از نامرادیهایش...