به گزارش شهرآرانیوز، در این قسمت از سریال، چند اتفاق غیرمنطقی و عجیب رخ داد که برای تماشاگر باورپذیر نبود و واکنش انتقادی آنها را به دنبال داشت.
شخصیت «خسرو» پس از فهمیدن ماجرای تعرض به دخترش، سکته کرده بود و در کما به سر میبرد. در قسمت ۳۹، این کاراکتر به هوش آمد و به محض بیرون آمدن از کما، کاملا هوشیار و سرحال از جای خود بلند شد و پرستارانی که سعی داشتند جلوی او را بگیرند، کنار زد تا سراغ «نکیسا» برود. طبیعتا فردی که در کما بوده بلافاصله پس از به هوش آمدن نمیتواند به وضعیت عادی برگردد. اتفاقات عجیب دیگر به ماجراهای خانه «نکیسا» مربوط میشود. وقتی یک قربانی تعرض با فردی که به او تعرض کرده روبهرو میشود نمیتواند مسلط به خود و عادی بدون هیچ واکنش عصبی مقابل او بایستد و به حرفهایش گوش کند، اما «رستا» در این لحظه عکسالعمل باورپذیری ندارد. «خسرو» وارد خانه «نکیسا» میشود تا بپرسد چرا چنین کاری با زندگی آنها کرده، اما از دیدن «آرش» که با ضربه چاقوی «نکیسا» زخمی روی زمین افتاده است، تعجب که نمیکند هیچ، بلکه توجهی هم به او ندارد و پس از پایان سرزنشهایش، سراغ «آرش» میرود و او را از خانه بیرون میبرد. «ناهید» و «رستا» هم که بیرون از خانه بودند نه با پلیس و نه با اورژانس تماس نمیگیرند و فقط منتظر پایان دعوا هستند! خودکشی «نکیسا» هم بسیار غیرواقعی و عجیب اتفاق میافتد.
روایت بیاحساس لحظات حساس
پس از گذشت ۳۹ قسمت، لحظهای که رازها برملا میشود و شخصیتها پس از فاش شدن حقیقت با هم روبهرو میشوند، باید آن قدر ملتهب و باورپذیر باشد تا مخاطب درگیر ماجرا شود و با کاراکترها همحسی کند، اما این لحظه مهم در سریال به اندازهای غیرقابل باور و خنثی است که هیچ حسی به تماشاگر منتقل نمیکند. هرچند که «دل» در قسمتهای گذشته هم چندان تاثیرگذار نبوده، اما برانگیختن احساسات مخاطب در لحظات حساس و پایانی قصه، کمترین توقعی است که مخاطب از سریال دارد که آن هم برآورده نمیشود. این مجموعه که در قسمتهای گذشته هم به دلیل ریتم بسیار کند مورد انتقاد بوده ، در قسمتهای پایانی هم نتوانسته است ضعفها را تا حدودی جبران کند.
منبع:خراسان