عادل نجفی | شهرآرانیوز؛ وقتی مدارس اواخر زمستان گذشته مجبور به تعطیلی شدند، خانوادهها و دانش آموزان بسیاری با مشکل روبه رو شدند. مشکلات قبلی هنوز تمام نشده بود که سال جدید تحصیلی در چشم به هم زدنی از راه رسیده است و در کنار مشکلات قبلی، چالشهای جدیدی نیز شکل گرفتند. دانشجویان به دلیل شرکت در دورههای مجازی خواهان تخفیف در شهریهها هستند و والدین دانش آموزان از نابرابریهای آموزشی گله مندند. در ایالات متحده نیز نظیر بسیاری دیگری از نقاط دنیا برای جلوگیری از ضرر و زیان هنگفت، کالجها و دانشگاهها دورههای آموزشی خود را حضوری اعلام کردند، اما همان هفته نخست، با مثبت شدن تست ۱۳۰ دانشجو، برنامهها در بسیاری از مراکز آموزشی به روال سابق برگشت.
اما چرا مدارس همچنان با وجود مشکلات سلامتی و بسیاری مخاطرات دیگر مشتاق بازگشایی هستند؟ چرا آموزشهای مجازی نتوانستند نقش خود را به خوبی ایفا کنند؟
شاید اگر ۲۰ سال پیش، از مدیرعامل شرکت رزتا استون (ارائه دهنده آموزشهای نرم افزاری زبانهای مرسوم جهان) درباره چشم انداز آموزشهای دیجیتال سؤال میکردید، دنیای بسیار متفاوتی را تصویر میکرد. آموزشهای مجازی به شدت در حال گسترش بودند. مدرسان و دانشکدهها در حال آزمایش آخرین محصولات فناوری حوزه خود نظیر نرم افزارهای شناسایی صدا و حقیقت مجازی بودند تا تجربه مؤثرتری از آموزش داشته باشند. اما متأسفانه بسیاری از این نوآوریها هرگز در مدارس و مراکز آموزش عالی به واقعیت نپیوستند و کاربران فناوریهای آموزشی گویی در دهه ۹۰ میلادی گیر افتاده اند. این در حالی است که میلیاردها دلار در ابزارها و پلتفرمهای آموزش مجازی سرمایه گذاری شده است و این حوزه از نظر اقتصادی در حال رشد است، اما همچنان خروجی متحول کنندهای را ارائه نداده اند.
پژوهشها در ۳ عنوان درسی مبنایی و متداول ریاضیات، علوم و ادبیات نشان میدهد آمریکا همچنان از دیگر کشورهای توسعه یافته وضعیت نامطلوب تری دارد و افزایش سرمایه گذاریها در فناوریهای آموزشی نتوانسته است بی عدالتی آموزشی و کیفیت آن در مباحث اصلی را مرتفع کند.
بررسی واقعیتهای موجود نشان میدهد بخش زیادی از مشکل به جای نشانه گیری فناوریها برای بهبود تجربه آموزشی، روی توسعه و گسترش دسترسی بیشتر به دانش آموزان متمرکز شده است. در ۲۰ سال گذشته سرعت بی سابقه شرکتها برای گسترش مقیاس خدمات خود، نوآوریهای آموزشی را به حاشیه رانده است.
استفاده از جدیدترین ابزارها و راهکارهای آموزش دیجیتال تا زمانی که بازتاب دهنده آخرین تغییرات در مباحث تعلیم و تربیت نباشد اهمیت چندانی ندارد. در پژوهشی که در سال ۲۰۱۰ توسط دانشگاه تگزاس شمالی انجام گرفته است، چگونگی فراگیری سواد اطلاعاتی توسط دانشجویان با استفاده از ۳ شیوه کلاسهای حضوری، کلاس مجازی و دورههای ترکیبی مورد مقایسه قرار گرفتند. یافتههای پژوهش هیچ تفاوتی در نتایج کلاسها نشان ندادند، زیرا در هر ۳ دوره، از محتوای آموزشی و شیوههای تربیتی یکسان استفاده شده بود.
البته بدون تردید، در فضای دیجیتال، قدرت مانور و خلاقیت بیشتری وجود دارد. ما میتوانیم با ایجاد شبیه سازهایی نظیر فضاهای بازیهای رایانه ای، مهارتهای پیچیده فردی مثل خلاقیت یا قدرت حل مسئله را مورد ارزیابی قرار دهیم. دانش آموزان درون گراتر میتوانند با انتخاب نمایه (Avatar) در فضای آزمایشگاهی مجازی تجربهای از رشته تحصیلی و شغلی خود را از طریق واقعیت مجازی داشته باشند.
اکنون پژوهشگران و متخصصان امور آموزشی درک عمیق تری از نحوه عملکرد مغزی دانش آموزان و دانشجویان دارند. آنها منطق فکری، نحوه فراوری اطلاعات و شیوههای حل مسئله مخاطبان خود را بهتر از گذشته میشناسند. مدرسان به خوبی میدانند که بهترین حالت فراگیری، هم زمانی آن با کار عملی است. به عبارت دیگر، زمانی که در یک بافت عملیاتی به دانش آموزان امکان حل مسائل با دستان خودشان داده میشود و آن را به صورت فردی تجربه میکنند و بر اساس مهارتهای فردی ارزیابی میشوند، بهتر به آن حوزه تسلط مییابند. اما کدام یک از ابزارها و پلتفرمهای آموزش مجازی عرضه شده دارای چنین ویژگیهایی هستند؟
آشفتگی مدرسان و دانش آموزان و دانشجویان نشان دهنده این حقیقت است که فناوریهای آموزشی صرفا به نایب دیجیتالی شیوههای قدیمی آموزش تبدیل شده اند. گوش دادن به طرح درس معلمی که صرفا در جلو کلاس رو به دانش آموزان میایستد حتی دیگر در کلاسهای حقیقی اثرگذار نیست، اما این شیوه همچنان به صورت پایه آموزشهای مجازی مطرح است. شیوع کووید ۱۹ عقب ماندگی بلندمدت ما در این حوزهها را یادآوری کرد. ما باید به سوی تولید ابزارها و پلتفرمهایی گام برداریم که نه تنها از لحاظ فناوری به روز باشند بلکه با یافتههای تازه درباره چگونگی عملکرد مغز و فرایندهای آموزشی هم خوانی داشته باشند.