هفتهنامه «هفتشنبه» | شهرآرانیوز - لابد شنیدهاید که بازیگران تجربه نقشآفرینی در تئاتر را لذتبخشتر میدانند. زیرا اولا بهطور مستقیم از تماشاگر بازخورد میگیرند و دوم اینکه، چون همه صحنهها را یکجا بازی میکنند، پیوستگی حسی را بهتر میتوانند حفظ کنند. کارگردانی تئاتر هم با سینما تفاوت اساسی دارد. در صحنه نمایش کارگردان باید طوری میزانسن بچیند که تماشاگران هرجای سالن که مینشینند، بتوانند بازیگران را ببینند. بهعلاوه اینکه تماشاچی خودش عنصری فعال در صحنه است و تصمیم میگیرد به کجا نگاه کند. حال آنکه در سینما کارگردان است که با اندازه نماها، کات زدن، مکث کردن بر چهره بازیگران و... تصمیم میگیرد تماشاگر چهچیز را ببیند. انتقال تجربه تماشای تئاتر به سینما از دیرباز موضوع دوستداشتنی کارگردانان و بازیگران بوده است.
از نخستین تجربهها تا امروز
آلفرد هیچکاک در سال۱۹۴۸ با ساخت فیلم «طناب» سعی کرد عامل پیوستگی نمایش و کات نزدن را از تئاتر به سینما منتقل کند و تجربهای منحصربهفرد را رقم زد. البته آن زمان به دلیل امکانات کم، ازجمله محدودیتهای نگاتیو که باعث میشد تنها بتوان ۱۰دقیقه بهصورت پیوسته فیلمبرداری کرد، هیچکاک ناچار شد دست به فریب بیننده بزند. از این رو «طناب» ۸ کات دارد که بهنحوی استادانه از چشم بیننده پنهان شدهاند. با پیشرفت فناوری و آمدن دوربینهای دیجیتال، این امکان برای فیلمسازان فراهم شد که بیش از ۲ساعت فیلمبرداری بیوقفه را تجربه کنند. ازجمله در ایران، شهرام مکری با ساخت فیلم «ماهی و گربه» و انتخاب ساختاری دایرهای توانست عنصر زمان را در فیلمش به چالش بکشد. فیلمی جذاب که در جشنواره ونیز خوش درخشید و پرفروشترین فیلم بخش هنروتجربه سینمای ایران هم شد. در اسپانیا فیلم «ورونیکا» ماجرای یک شب تا صبح دختری به نام ورونیکا را روایت کرد که از درگیریهای درون یک باند تبهکار تا سرقت مسلحانه را تجربه میکند. سال گذشته هم سام مندس با ساخت فیلم «۱۹۱۷» این تجربه را در سینمای جنگی آزمود. یکی از مهمترین و جذابترین فیلمهایی که در این سبک ساخته شده، «کشتی روسی» به کارگردانی الکساندر سوخوروف است که این هفته به معرفی آن میپردازیم.
کشتی روسی از زاویه دید یک راوی نامرئی و بینام روایت میشود که داخل قصر زمستانی (قصر آرمیتاژ) شهر سنپترزبورگ پرسه میزند و این حس را به مخاطب منتقل میکند که گویی در حادثهای دلخراش جان خود را از دست داده و اکنون روح ناآرامش در طول تاریخ سیصدساله این قصر سرگردان است. روح به هر اتاقی که پا میگذارد، با شخصیتهای تاریخی و داستانی جدیدی روبهرو میشود. در این سیر و سیاحت ۹۶دقیقهای، مردی اروپایی هم او را همراهی میکند و دیدگاههای او را درباره تاریخ پرشکوه سنپترزبورگ به چالش میکشد. این مرد تا حدود زیادی یادآور مارکیز دوکوستین، جهانگرد فرانسوی قرن نوزدهم، است.
ساختارشکنیهای سوخوروف
دستاورد منحصربهفرد الکساندر سوخوروف در فیلم کشتی روسی از چند زاویه قابل بررسی است.
تکنیک: سوخوروف با انتخاب دوربینی سیال که گویی در هوا معلق است، از یک طرف فضای رؤیامانند و ماهیت حرکت روحوار شخصیت اصلی را بهزیبایی به تصویر میکشد و از سوی دیگر، انتخاب سیاست تکبرداشت یا همان پلان-سکانس را از یک ادا و پز تکنیکی به منطق روایی فیلم خود تبدیل میکند. درواقع تکبرداشت بودن فقط برای قدرتنمایی کارگردان نیست.
کارگردانی و میزانسن: این فیلم طی یک روز تعطیل در موزه آرمیتاژ در تاریخ ۲۳دسامبر۲۰۰۱ فیلمبرداری شده است. با توجه به حضور بیش از ۲۰۰۰بازیگر و ۳ ارکستر کامل در ۳۳ اتاق این قصر و مهلت یکروزه فیلمبرداری، چیدمان صحنهها (میزانسن) و شکستن قاعده دیوار چهارم که چندینبار در فیلم اتفاق میافتد، شاهکاری بیمانند در هماهنگی و یادآور بهترین نمونههای نمایشی همچون «شبح اپرا» است که میدانیم پیش از اجرا بیش از پنجشش ماه در صحنه تمرین میکنند.
مجادله تاریخی اروپا و روسیه: در این بخش هرچه بیشتر درباره تاریخ روسیه و مجادلات درباره ماهیت دوگانه اروپایی و آسیایی این کشور اطلاعات داشته باشید، بیشتر از محتوای بحثها بین روح روسی (راوی) و جهانگرد اروپایی لذت خواهید برد. برای شخص من صحنه حضور هیئت ایرانی در کاخ زمستانی و فارسی صحبت کردنشان از همه جذابتر بود.