رضوانی| سرزمینی با طبیعت قهرآلود، خاستگاه ادبیاتی حیرتانگیز است که دنیا را تحت تأثیر خودش قرار داده است. فیلسوفان و روانشناسان و جامعهشناسان به آثار داستایفسکی و تالستوی و چخوف ارجاع میدهند، شعرهای پوشکین به زبانهای بسیاری ترجمه شده است و جایزه نوبل چندبار مفتخر شده که نام برنده را از ادیبان کشور روسیه آورده و هنوز زیر سؤال است که چرا به تالستوی نوبل ندادهاست.
چهارمین نشست بررسی شاهکارهای ماندگار جهان، به بررسی ادبیات روسیه اختصاص داشت. این جلسات با همت نشر چشمه دلشدگان برگزار میشود و دکتر حسینعلی مصطفوی، در چهارمین جلسه از ادبیات روسیه گفت. او در بخش اول صحبتهایش به تاریخ ادبیات این سرزمین پرداخت و در قسمت دوم نیز از تأثیر حافظ شیرازی بر ادبیات روسیه سخن راند. آنچه در ادامه میآید، بخشهایی از صحبتهای او در این جلسه است.
ادوار ادبیات در روسیه
ادبیات در همه زبانها از ریشه نوشتن گرفته شده است. هر چیزی که به رشته تحریر در بیاید میشود ادبیات. پیدایش ادبیات در یک زبان با اختراع الفبا در آن کشور ارتباط مستقیم دارد. در ایران کتابت در کتیبههای بیستون یا تخت جمشید مربوط به سال 580 پیش از میلاد است. اما در روسیه پیدایش الفبا به سال 988 میلادی و زمانی که روسیه مسیحیت را پذیرفت، برمیگردد. یعنی ما از نظر کتابت بیش از 1500 سال از آنها جلو هستیم، اما ادبیات روسیه کجا و ادبیات ما کجا. آنها با اینکه خیلی دیر شروع کردند، سرعت بسیار زیادی داشتهاند. ادبیات روسیه به چند دوره اصلی تقسیم میشود. یکی ادبیات روسیه باستان که مربوط به قرن 10 تا قرن 17 است. از قرن 10 برادران کیریل و میفادی الفبای روسیه یا همان سیریلیک را اختراع کردند. ادبیات دوره باستان خودش به 2بخش تقسیم میشود: از قرن 10 تا قرن 13 شامل ادبیات کییف است با محوریت کییف، از قرن 13 تا 17 ادبیات مسکو است با محوریت مسکو؛ این به خاطر این بوده که پایتخت زمانی کییف و زمانی مسکو بوده است. ژانرهای ادبی که در ادبیات روسیه باستان وجود دارد، یکی سالنامهنویسی است، یعنی نوشتن حوادث و وقایعی که مرتبط با دربار است، با نظارت دربار. همچنین زندگینامههای افراد مقدسی که در کلیسا بودهاند، داستانها و روایتهای جنگهایی که در آن کشور اتفاق افتاده است و سفرنامهها. روسها شاید بیش از 300 سفرنامه در رابطه با ایران دارند. اینها ژانرهای ادبیات روسیه باستان است. اما قرن 18 دومین دوره ادبی روسیه است که نویسندگان معروفی چون کانتمیر، لامانوسف و فانویزین دارد. کانتمیر اولین نویسندهای است که به صورت جدی ادبیات جدید را شروع کرد اما لامانوسف به عنوان پدر ادبیات جدید معروف است و پس از آن فانویزین، پدر نمایشنامه در روسیه، را داریم که در دنیا هم معروف است.
قرن 19 روسیه به عصر طلایی ادبیات روسیه شهرت دارد و از قرن 18 تا نیمه دوم قرن 19 را در بر میگیرد. معروفترین نویسندگان روس در این عصر بهپا خاستند؛ پوشکین، لرمانتوف، گوگل، داستایفسکی، تالستوی، چخوف، تورگینیف و... . شما دست روی هر یک از اینها میگذارید میبینید نوشتههایش در جهان معروف است و خیلی از نویسندگان دنیا از این نویسندگان اثر گرفتهاند. بعد از عصر طلایی روسیه، عصر نقرهای یا عصر ادبیات شوروی است که از نیمه دوم قرن 20 تا نیمه دوم قرن 21 است و شامل ادبیات پرولتاریاست. در این زمان نویسندگانی مانند ماکسیم گورکی را داریم که بنیانگذار رئالیسم سوسیالیسم در دنیاست. شولوخوف، ایوان بونین و خیلی افراد دیگر از نویسندگان این دوره هستند. همچنین ادبیات معاصر را داریم که امروز تداوم دارد.
3 جنبش تأثیرگذار بر ادبیات روسیه
در ادبیات روسیه 3 جنبش تأثیرگذار بودند. یکی جنبش دکابریستهاست. دکابریستها افرادی هستند که در ماه دسامبر سال 1825 علیه تزار و قانون سرواژ به پاخاستند. در روسیه 3 طبقه بیشتر نبوده است؛ طبقه سرواژ یا رعیت، طبقه اشرافی و طبقه کارمندان. از آن میان فقط طبقه اشراف اجازه تحصیل داشت. پوشکین یکی از معروفترین شخصیتهای قیام دکابریستهاست.
دومین جنبشی که در ادبیات روسیه تأثیر داشته، جنبش اردوگاه انقلابیون دموکرات است. اینها اشرافزاده بودند و نویسندگان بزرگ روسیه در آن حضور داشتند. این جنبش به قبل از 1860 و ملغی شدن قانون سرواژ برمیگردد. جنبش مؤثر بعدی انقلاب پرولتاریاست، انقلابی کمونیستی که در روسیه اتفاق افتاد. ادبیات ارتباط مستقیمی با تاریخ دارد. گانچاروف کتاب آبلوموف را در سال 1859 نوشت و در سال 1861 قانون سرواژ ملغی میشود. یا باغ آلبالوی چخوف در سال 1904 و یک سال قبل از اولین انقلاب روسیه به چاپ میرسد. در انقلاب 1905 تزار مجبور شد حکومت مشروطه را به رسمیت بشناسد. باغ آلبالو از آن کتابهایی است که در سرعتبخشیدن به این انقلاب تأثیر گذاشت. آبلوموف نیز یکی از کتابهای تأثیرگذاری است که ملغی شدن نظام سرواژی را در روسیه سرعت بخشید. انقلاب بعدی روسیه در 1917 و انقلاب بعدی مال گورباچف است. در این دورهها میبینیم که نوشتههایی برمیخیزند که خیلی در سرعت بخشیدن به یک انقلاب یا ملغیکردن یک قانون تأثیر میگذارند.
مقولههایی که ادبیات جهان را متأثر کرد
4 مقوله ادبی مختص روسهاست که از روسیه برخاسته و وارد ادبیات تمام دنیا شده است. 1: آدمهای کوچک، 2: آدمهای اضافی، 3: آدم مستبد، و 4: نیهیلیسم. آدمهای کوچک آدمهایی با دید و افق فکری محدود هستند و تغییر و تحول در زندگیشان یک طوفان است. آدمهای اضافی آدمهایی مثل پیچونین در رمان «قهرمان عصر ما» اثر لرمانتوف هستند. آدمهای اضافه نه به خاطر وطنشان میسوزند، نه به خاطر عشقشان و نه بهخاطر ایمانشان، اینها دود میکنند و مضرند. بعد مستبدها هستند که معروفترین نماینده آنها شخصیت کاترینا در نمایشنامه «رعد و برق و طوفان» اثر آستروفسکی است. این هم به این دلیل پرداخته شده است که طبقه بورژوازی سلطه خودش را بر جامعه روسیه تحمیل میکند. این استبداد بورژوازی است. و در نهایت نیهیلیسم یا به اصطلاح عامیانه پوچباوری است. نیهیلیسم وقتی تورگینیف آن را مطرح کرد اصلا به مفهوم هیچباوری نبود. پسران و پدران تورگینیف را شاید خوانده باشید. بازارف در آن نماینده نسل جدید است. یعنی تقابل مدرنیسم و سنتها، نسل جوان در مقابل نسل قدیم. نیهیلیسم وقتی مطرح شد به این معنا بود که هر آنچه خاستگاه منطقی و فکری و عقلی نداشته باشد، پذیرفتنی نیست. حتی اگر اعتقادات قلبی و مذهبی باشد.
ادبیات برای روسها علم انسانشناسی است
ادبیات در روسیه مفهومش با ادبیات در دیگر کشورها کمی متفاوت است. تفکر سوسیالیستی و ایدئولوژیکی که در روسها هست، اصلا به انقلاب اکتبر بر نمیگردد. این ریشه در ادبیات روسیه باستان و نهاد روسها دارد، اما بعد از انقلاب اکتبر در رمانها و ادبیات بسیار مشهود و بارز پدیدار شد. ادبیات از نظر روسها یعنی علم انسانشناسی. انسان به کمک ادبیات باید خودش را بشناسد، باید ایمان به خودش را تقویت کند و نقاط قوتش را بشناسد و نقاط ضعفش را بپوشاند. از نگاه روسها، ادبیات باید کمک کند که رذالت و پستی را در مردم از بین ببریم. به کمک ادبیات باید 3 خصوصیتی که نزد روسها مهم است، مثل خشم، شرم و مردانگی را در جامعه تقویت کرد و به کمک ادبیات باید آن جنبه روحانی و زیباییشناختی که ادبیات به جامعه تزریق میکند برجسته شود. ادبیات در روسیه باید در خدمت خلق و مردم باشد. ادبیاتی که در خدمت دربار است در روسیه جایگاهی ندارد. معروفترین نوشتههای ادبی که در روسیه وجود دارد، مثل نوشتههای پوشکین، گوگل، نکراسوف، داستایفسکی، تالستوی، چخوف، همه اینها نوشتههایی هستند که تزار و رژیم درباری را به چالش کشیدند.
تأثیر غزلیات حافظ بر ادبیات روسیه
میخواهم در این بخش از صحبتها به تأثیر ادبیات فارسی و به خصوص خواجهحافظ شیرازی بر ادبیات روسیه بپردازم. بارتلد، شرقشناس و مورخ روس، معتقد است اگر آخرین شاهزاده بتپرست روس اندکی بیشتر در متصرفات دریای خزر میماند، دین اصلی روسها الان اسلام بود. به خاطر اینکه تحت تأثیر جذابیت فرهنگ ایرانی-اسلامی قرار گرفته بودند. تاریخ نخستین رابطه تجاری ایرانیان و روسها برمیگردد به دوره سامانیان، اما رابطه فرهنگی زمانی شکل گرفت که اولین سفیران در زمان شاه اسماعیل صفوی در قرن نهم هجری بین 2 کشور مبادله شد. در بین این سفرا افرادی علاقهمند به شعر یا آفریننده شعر بودند. بسیاری معتقدند که شاعران دوره طلایی ادبیات روسیه تحت تأثیر شعر کلاسیک ادب فارسی قرار داشتند؛ مانند گریبایدوف که از اشعار شاعران ایرانی در کتاب خود با عنوان «اندوه اندیشیدن» استفاده میکند. این کتاب، اولین کتابی است که از روسی به فارسی ترجمه شد، در سال 1900. برخی از آنها به قدری به زبان ما مسلط بودند که به فارسی شعر میگفتند. موضوعاتی با مضامین فارسی در آثار شاعران بزرگی همچون ژوکوفسکی، پوشکین، فِت، ایوان بونین، سرگی یسنین، بریوساف، تالستوی و تعداد زیادی از شاعران قرن بیستم دیده میشود. تالستوی کلمات قصار زیادی را وارد فرهنگ لغت روسی کرده، اما همه را از سعدی گرفته است. کتابی برای کودکان دارد که همه از حکایتهای سعدی است. او در رمان آناکارنینا دقیقا از مصرع «برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر» حافظ بهره برده است. تالستوی حتی آنقدر تحت تأثیر ایران و مسلمانان بود که فکر کردند مسلمان شدهاست و اجازه ندادند در کلیسا دفن شود، مثل فردوسی که در قبرستان مسلمانان دفنش نکردند.
در سده پانزدهم میلادی برای اولین بار از آداب و رسوم مردم ایران و ادبیات ایران در کتاب «گذر از سه دریا» اثر آفاناسی نیکیتین یاد شده است. تعداد شاعران و نویسندگان روس که درباره ادبیات ایران نوشتهاند یا از آن تأثیر پذیرفتهاند نزدیک به 200 نفر است و بیش از 100نفر فقط از حافظ تأثیر گرفتهاند. قبل از اینکه اشعار حافظ به زبان روسی توسط آفاناسی فت در 1820 برگردان شود، پوشکین و دیگران از طریق ادبیات اروپایی با حافظ آشنا و از ایشان الهام گرفته بودند. پوشکین با الهام گرفتن از حافظ شعری دارد به نام «از حافظ» که بخشی از آن را میخوانم:
برحذر باش، اسیرت نکند شهرت دون
ای نکوچهره جوان
من که دانم بُوَد این عین محال
مرگ را با تو وصال
تو کجا غوطه در ورطه مرگ
نرم گردد دل سنگیش ز رحم
کاملا مشخص است که مفهوم این شعر از حافظ است. مه زیبا، رخسار، گل و بلبل موضوعاتی است که پوشکین از حافظ گرفته است. پوشکین مجموعه شعری دارد شامل 9 شعر که بندهای مختلف آن به آیههای مختلف قرآن اشاره میکند. او این آشنایی با اسلام را هم از ایران دارد. اصلا او کتابی با عنوان «تاریخ ایران» نوشته که از ادبیات فارسی در آن زیاد گفته است. این کتاب چاپ نشده است. یا واسیلی ژوکوفسکی که بنیانگذار مکتب رمانتیسم در روسیه است زیاد از فردوسی نوشته و گفته است. با استفاده از غزلیات حافظ کتابی با عنوان «انسان و شناخت عرفان و تصوف ایرانی» هم نوشته که در سال 1895 در سنت پترزبورگ به چاپ رسیده است. او حتی برای زیارت آرامگاه حافظ به ایران و شیراز سفر کرد. شاعر دیگر روس، کیوخِل بِکِر، از حافظ به عنوان کسی که رشد و ارتقای ادبیات روسیه را باعث شده است نام میبرد.
بسیاری از ادیبان روسیه معتقدند که غزلیات حافظ نوعی تفکر جدید در ادبیات دوره نقرهای روسیه ایجاد کرده است که همان عرفان و تصوف ایرانی است که از آن با نام «تفکری متعالی» یاد میشود. حتی بسیاری در قرن بیستم تصوف حافظ را خویشاوند و نزدیک به تصوف روسیه میپندارند. شاعر دیگر روسیه، بهنام کیلیویف که بزرگترین شاعر دوره نقرهای روسیه است، از حافظ به عنوان مسیح پارسی یاد میکند.
در دوره نقرهای ادبیات روسیه، در سنتپترزبورگ، انجمن ادبی تصوف با عنوان «حافظهای روس یا پیروان و رهروان حافظ» شکل گرفت که بزرگترین رهبران آن، ویاچسلاو، ایوانوف و میخائیل کوزمین بودند. متأسفانه آثارشان به فارسی ترجمه نشده است وگرنه هریک در جهان برای خودشان یلی هستند. اشعار حافظ در مجلات مختلف روسیه به چاپ رسیده است. در خاتمه صحبتم به قرائت شعری از میشییف بسنده میکنم که از حافظ با عنوان الماس درخشان شعر و ادب فارسی و پیامبر سخن یاد کرده است.
فردوسی از خاک گران آمد پدیدار
چون بحر تابانی که در آن
حافظ و خیام چون نگینی میدرخشند
گویا که اینان پیامبران شرقی کلاماند
مانند درهایی برای قرنها
ای پارسی، ای پر بها سرمایه من
این عصر من وابسته به سخاوت توست
و مفهوم آن برای من مرگ و زندگی است