سرخط خبرها

سید جلال، تعمیرکار ساعت در بلوار مفتح مشهد که امانتداری سرلوحه کارش است

  • کد خبر: ۴۶۳۲۶
  • ۲۰ مهر ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۱
سید جلال، تعمیرکار ساعت در بلوار مفتح مشهد که امانتداری سرلوحه کارش است
سید‌جلال صاحبکار خراسانی، تعمیرکار ساعت در مفتح، از ۳۰ سال امانت‌داری‌اش می‌گوید
فاطمه سیرجانی | شهرآرانیوز؛ به حکم اعتبار و آبروست که یک نفر می‌شود معتمد محله و خیر و دل‌سوز برای آن‌هایی که دستشان تنگ‌تر است و نه در یک محله که می‌شود امین یک شهر. این موضوعی نیست که به یک روز و ۲ روز و یک سال و ۲ سال اتفاق بیفتد و به دست بیاید. عمری باید بگذرد تا مرام و وفاداری یک نفر به آن خدای بالای سر اثبات شود و مقبول و محبوب شود.
 
سید‌جلال صاحبکار خراسانی از کاسبان امین بولوار مفتح است. ۳۰ سال کاسبی و امانت‌داری بهانه هم‌کلامی ما با او شد. سیدجلال سال ۷۱ کارش را در حجره کوچک تعمیرات و فروش ساعت شروع کرد و تاکنون بیش از ۱۰۰۰ ساعت مچی ارزان و گران‌قیمت برای تعمیر به او سپرده شده است. ساعت‌هایی که دیگر کسی به‌دنبال آن‌ها نیامده، اما او به رسم امانت همه آن‌ها را بر اساس سال دسته‌بندی کرده است. به امید اینکه روزی صاحبانش به سراغ امانتی خود بیایند. در نیم روزی پاییزی به‌سراغ این کاسب قدیمی رفتیم و گپ‌و‌گفتی با او داشتیم.

 

خواهرزاده‌ای که به خالو رفت

سیدجلال تعریف می‌کند: بعد سربازی یک‌سالی برای آموزش تعمیرات ساعت به شیراز رفتم. این موضوع هم جریان دارد. دایی‌ام از ساعت‌سازان بنام شیراز بود. یک‌سال در حجره دایی اسماعیل به آموزش‌های او دل سپردم. هروقت ساعتی را برای تعمیر به دست می‌گرفت، تمام اعضایم چشم می‌شد تا ببینم چه می‌کند. آن زمان ساعت‌ها اتومات و کوکی بود. به‌حق دایی نیز حق استادی را خوب بجا آورد و هرچه می‌دانست بی‌کم‌وکاست یادم داد.

 

فراغت از تحصیل با شروع جنگ

از درس و مدرسه‌اش که می‌پرسم، می‌گوید: آخر‌های جنگ، سال سوم دبیرستان بودم و تصمیم گرفتم با چند نفر از بچه‌های محله به جبهه بروم. بعد گذراندن دوره آموزشی و یک دوره کوتاه امداد‌گری، به‌عنوان امدادگر راهی جبهه شدیم. حدود ۴ ماه‌و‌نیم در منطقه بودم. تازه به مشهد برگشته بودم که خبر عملیات مرصاد را شنیدم. باید دوباره به منطقه برمی‌گشتم، حتی واکسن‌های مخصوص را زدم، اما قسمت نشد در آن عملیات باشم. تحصیلم را تا دپیلم ادامه دادم و، چون در کنکور قبول نشدم، راهی شیراز شدم. با اینکه سهمیه‌ای برای رزمنده‌ها در نظر گرفته شده بود و با استفاده از آن، احتمال قبولی‌ام در دانشگاه بود، ترجیح دادم کار فنی را دنبال کنم.

 

حمایت پدرانه دستم را گرفت

کسب‌وکار سرمایه می‌خواهد که خدا خیر دهد پدرم، سید‌جعفر، را که زیر بال‌وپرم را گرفت. البته که ۶ ماه در گوشه یکی از اتاق‌ها بساط تعمیرات راه انداخته بودم، دوست و آشنا هم به من اعتماد می‌کردند و تعمیر ساعتشان را به من می‌سپردند. پدرم که دید جربزه کار دارم و مشتری‌ها راضی هستند، مغازه کوچکی در مفتح برایم اجاره کرد. برا‌در کوچک‌ترم هم وردستم شد. ماه اول فقط ۲۵۰ تومان سود خالص داشتیم، اما به‌مرور اوضاع بهتر شد. بعد چند سال که ساعت اتومات و کوکی کم شد و ساعت کواترز (باتری‌دار) به بازار آمد، اتحادیه برایمان دوره آموزشی گذاشت. دوره شش‌ماهه که همراهش مدرک فنی‌وحرفه‌ای وزارت کار بود. به‌مرور و با آمدن ساعت‌های جدید کمتر کسی برای تعمیر به‌سراغ ما می‌آید، مگر آن‌هایی که به این کالا به چشم کالای مصرفی نگاه نمی‌کنند.
 
 

۳ دهه امانت‌دار مال مردم

باور، اعتقاد و آموزه‌های دینی که از کودکی آموخته، در کار محتاطش کرده و نتیجه‌اش این شده است که در نزدیک به ۳۰ سال کارکردن، به‌رسم امانت هر آنچه به او سپرده شده است را محافظت کند تا صحیح و سالم به دست صاحبانش بازگرداند. اصلی که سیدجلال سرلوحه کار خود قرار داده، این است که کاسب باید امین مردم باشد. چه درباره کالایی که در اختیار او قرار داده می‌شود و چه وقتی مشتری برای خرید، مشاوره می‌خواهد. اصلا نمی‌داند چرا برخی‌ها بخل می‌ورزند. می‌گوید: «چه اشکالی دارد تجربه‌مان را در اختیار دیگران بگذاریم.» بعد تعریف می‌کند: «کار طوری است که باید به‌خوبی از ساعتی که برای تعمیر می‌آید محافظت کنیم. من از همان سال اولی که کار را شروع کردم، یعنی سال ۷۱، ساعت امانی دارم و تا الان بیش از ۱۰۰۰ ساعت فراموش شده است!»

 

ساعت‌هایی که عتیقه شده‌اند

سیدجلال درحالی‌که از پشت دخل بلند شده است و چند جعبه کوچک و بزرگ را می‌آورد، می‌گوید: «نگاه کنید اینجا بیش از ۱۰۰۰ ساعت است که در این سال‌ها برای تعمیر یا تعویض باتری آورده شده، اما دیگر کسی سراغشان نیامده است.»
او به ساعت مستطیل‌شکل چوبی روی دیوار اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «این نوع ساعت که آن را به ساعت حرمی می‌شناسیم و به پاندولی هم معروف است، در اصل از بعد انقلاب دیگر وارد نشد، ساعت‌هایی که امروز در سمساری‌ها با قیمت بالا پیدا می‌شود. بیشتر از سی‌چهل دستگاه از این نوع برای تعمیر به مغازه من آورده شده است، اما با مرور زمان اصلا انگار از اول نبوده‌اند! از این مدل‌ها کوچک و بزرگ داریم و پشت تک تک آن‌ها با برچسب، تاریخ دقیق سال و ماه تحویل مشخص شده است.»

 

این هم یک نوع ماجراست

از سیدجلال علت این موضوع را می‌پرسم و می‌گوید: «شاید آن‌چنان برایشان ارزشی نداشته که سراغش را نگرفته و فراموشش کرده اند. البته بعضی‌ها از این محله یا شهر می‌روند و به‌مرور جریان را فراموش می‌کنند، اما یک سر ماجرا من هستم که از وقتم و مالم برای تعمیر آن ساعت هزینه کرده‌ام و چیزی دستم را نگرفته است و از آن‌سو باید دغدغه امانت‌داری آن‌ها را هم داشته باشم.»
 
او در ادامه به خاطره جالبی اشاره می‌کند و می‌گوید: «تازگی خانمی به مغازه‌ام آمد و سراغ ساعت امانتی‌اش را گرفت. می‌گفت از این محله رفته و حالا بعد از چند وقت از اینجا عبور می‌کرده و به‌صورت اتفاقی چشمش به ساعت‌فروشی افتاده است. بعد کلی گشتن سرانجام ساعت امانتی پیدا شد. حدود ۲ سال قبل برای تعمیر و تعویض باتری به دست من سپرده شده بود. در طول این مدت باتری تمام شده بود و مجبور شدم دوباره باتری بیندازم و آن خانم گله‌مند بود که ساعت دست ایشان نبوده است که باتری تمام کند.»
سیدجلال گرچه گوشش به تیک‌تاک‌های ساعت‌ها خو گرفته و عادت کرده است، می‌گوید: «نگهداشتن این تعداد ساعت کار آسانی نیست. به‌لحاظ شرعی از مراجع پرس‌وجو کرده‌ام، گفته شد، می‌توانم بفروشم و از طرف صاحبانش رد‌مظالم دهم، اما با این تصور که اگر یک روز صاحب ساعتی بیاید و امانتش را بخواهد و من شرمنده شوم، این کار را نکرده‌ام. امیدوارم آنان که امانتی نزد من دارند، این گزارش را بخوانند و برای برداشتن بار امانت از دوش من به سراغم بیایند.»
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->