سعیده آل ابراهیم | شهرآرانیوز؛ وقتی چشمهایشان بعد از سالها دیدن میلههای زندان به گنبد طلایی حرم میافتد زانوهایشان سست میشود، سر بر زمین میگذارند و قطرات اشک روی گونههایشان بیتاب میشود. زیرا در جایی هستند که حسرت دیدن یک لحظهاش را در دل داشتهاند حتی به خوابی.
اولین مقصد همه زندانیانی که به برکت گروه «شوق رهایی» آزاد شدهاند حرم امامرضا (ع) است. زهرا شاهدی میگوید هر زمان گروه قفل شود و واریزی نداشته باشد، حتی اگر گرهش کور باشد، روبهروی پنجره فولاد آقا باز میشود، جایی که برای بعضی زندانیان یک قاب عکس در چهاردیواری و در تصور برخی دیگر، زیارت دوباره آن ناممکن بود.
انگار چیزی که چندین سال با وجود سختی و اضطراب، شاهدی را پای کار نگه داشته است، همین عنایت امام هشتم (ع) به آزادی زندانیان است. البته حس و حال ملاقات دلهای شکستهای که هرروزِ خدا کابوس چوبه دار را میدیدند با ضامن آهو که ضامن آزادیشان شده است وصفناپذیر است.
زهرا شاهدی جمعآوری دیه را از یک گروه بیستنفری شروع کرد و حالا ۲۳۰۰ نفر عضو این گروه در فضای مجازی هستند، اعضایی که از ۲۰۰۰ تومان تا میلیونها تومان کمک میکنند تا سهمی در آزادی زندانیان داشته باشند. همهچیز از یک دفترچه شروع شد.
زهرا شاهدی همانطور که مادر ۲ پسرش بود، کنار کارهای روزمره خانه و زندگی، دستش به کار خیر هم میرفت. با نیکوکاران و نیازمندانی ارتباط داشت و حلقه وصل آنها بود. از تهیه جهیزیه بگیر تا سیسمونی، هر کمکی که برای رفع مشکل مالی خانوادهها از دستش برمیآمد، دریغ نمیکرد.
خواهر زهرا هم دست خیر داشته است و دارد. وکیل است و پروندههایی را که میداند خانواده فرد بضاعت مالی چندانی ندارند رایگان قبول میکند. زهرا خادم حرم امام رضا (ع) است. به قول خودش، یک بار به جای اینکه از امام رضا (ع) بخواهد فلان چیز را به او بدهد، درخواست کرد مسیری سر راهش باز شود که اگر کاری از دستش برمیآید، برای مردم انجام دهد. بعد از آن، دفترچه دلنوشته و اتفاقاتی که برای یک دختر جوان زندانی محکوم به قصاص بود به دستش رسید و همهچیز از آن دفترچه شروع شد.
زهرا میگوید: به عنوان یک همشهری و هموطن میخواستم مشکل دیگران حل شود. به مدد امام رضا (ع) پای کار آمدیم. اولین پرونده برمیگردد به سال ۹۶ و دفتر یک دختر جوان که مرتکب قتل شده بود و حدود ۹ سالی میشد در زندان به سر میبرد.
«آن دختر که از خانواده کمبضاعتی هم بود، نوشته بود بعد از مدتی که در یک کارگاه کار میکرده است، با مردی آشنا میشود که به او ابراز علاقه میکند. دختر هم با خودش گفته با این وضع مالی، خواستگار خوبی سراغش آمده است که وضعش خوب است. به او اعتماد میکند. مدتی هم تلفنی با هم صحبت میکنند تا اینکه همسر اول آن مرد با دختر تماس میگیرد در صورتی که آن مرد به دختر گفته بود با مادرش زندگی میکند و همسر ندارد. بعد از آن، همسر اول که ششماهه نیز باردار بوده است با دختر جوان در خانهاش قرار ملاقاتی میگذارد. به دلیل بحثی که بینشان پیش میآید، گلاویز میشوند و همسر اول در این اتفاق، جان خود را از دست میدهد. دختر از ترسش میخواسته کاری کند که بقیه فکر کنند دزد به خانه آمده است. مقداری طلا از خانه برمیدارد و به گفته خودش آن طلاها را در جایی میاندازد.»
به گفته شاهدی، این دختر در زندان حافظ ۳ جزء قرآن شده بود. دختر سربهزیر و هنرمندی هم بود، اما ناخواسته در گیر و دار این ماجرا قرار گرفته بود. حتی بعد از معاینات جسد همسر اول مشخص شد بچه این مادر باردار ۲۴ ساعت قبل بر اثر ضرب و شتم با همسرش از بین رفته است. «دیه این فرد یک میلیارد تومان میشد. چندین بار با، ولی دم و خواهران مرحومه صحبت کردیم تا راضی شدند در قبال پرداخت ۵۰۰ میلیون تومان رضایت بدهند، اما باز هم در نتیجه مذاکرات فراوان، با ۱۵۰ میلیون تومان رضایت دادند.»
ما پروندهها را انتخاب نمیکنیم
زهرا با اینکه به کمک گروهی که دارند تاکنون مبلغ زیادی برای آزادی زندانیان جمعآوری کرده و امید را به زندگی آنها برگرداندهاند، باز هم این مسیر و کار را مدیون امام رضا (ع) میداند. «ما هیچ آدم یا پروندهای را انتخاب نمیکنیم، بلکه آنها خودشان سر راهمان قرار میگیرند. معتقدم آنها با دلی شکسته از امام رضا (ع) خواستهاند که نجات پیدا کنند. یعنی جرقه را خودشان زدهاند. بعد از اینکه زندانیان با کمک نیکوکاران دیهشان جور میشود و آزاد میشوند، آنها را مستقیم به حرم میبریم. به یاد دارم همین دختر جوان را که پس از آزادی به حرم بردیم، نمیدانید چه حس و حالی داشت. باورش نمیشد. میگفت ۹ سال است حرم برایش یک قاب عکس بود و برایش آرزو شده بود دوباره در این صحن بنشیند و زیارت کند. حالا همان دختر در یک کارخانه مشغول به کار شده و زندگیاش تغییر کرده است.»
این چهارمین سال است که زهرا و اعضای دیگر گروه «شوق رهایی» دائم گوشی به دست دارند و مستندات پروندههای مختلف را با نیکوکاران به اشتراک میگذارند و پاسخگوی همه سؤالات و ابهامات آنها هستند. نیکوکاران هم از ۲۰۰۰ تومان تا چندین میلیون کمکهای نقدیشان را واریز میکنند تا اندکاندک پول به نیت آزادی جمعآوری شود. از آنجا که زهرا چندین سال است خادم حرم است، اولین گروهی که در فضای مجازی به راه انداخت ۲۰ عضو داشت که بیشتر آنها همکاران او در کشیک حرم مطهر رضوی بودند.
حکمتی از جنس خیرخواهی
«هر روز که میگذرد بیشتر به این پی میبرم که امام رضا (ع) کارهای آزادی زندانیان را پیش میبرند. باورتان نمیشود برای بعضی پروندهها یکباره نیکوکاری پیدا میشود و مبلغ زیادی واریز میکند. انگار امام رضا (ع) آنها را به ما وصل میکنند یا اینکه نمیدانم چه حکمتی هست که برای هر زندانیای دیه یا پولی جمعآوری میکنیم تا مشکلش حل شود، درست در یک مناسبت مذهبی، یعنی دقیقا تولد یا شهادت یکی از ائمه (ع)، مبلغ کامل میشود.»
به قول زهرا، گاهی گروه میخوابد به این معنی که واریزی در کار نیست. «هر زمان گروه واریزی ندارد، به حرم میروم و رو به پنجره فولاد، گروه را باز میکنم و به امام رضا (ع) میگویم این جای کار را ماندهایم و دیگر کاری از دستمان برنمیآید و فقط از شما معجزه میخواهیم. بارها این معجزه را به چشم دیدهایم که واریزیها از سر گرفته میشود. برای نمونه، پروندهای داشتیم که مربوط به یک بدهی مالی بود. ظرف ۲ ماه ۱۰۰ میلیون تومان جمع شد. این خانم هم نزدیک به ۸ سال به دلیل یک پرونده بدهی مالی در زندان به سر میبرد.»
او معتقد است کار خیر باید دلی باشد. میگوید وقتی کار خیر از طریق مؤسسهای انجام شود، حاشیههای زیادی پیدا میکند، اما چون کار مردمی از پیوند دلها ایجاد میشود بهتر است. هرکس خواست کمک میکند و هرکس نخواست از گروه خارج میشود. حتی بعضیها نذر میکنند و هر ماه مبلغی را برای زندانیان واریز میکنند.
اصل بر قضاوت نکردن آدمهاست
زهرا شاهدی اصل را بر قضاوت نکردن آدمها گذاشته است در حالی که شاید بعضیهایمان هرروز مانند نقل و نبات دیگران را قضاوت میکنیم و یک جورهایی عادتمان شده است. زهرا اتفاقا پروندههایی سر راهش قرار گرفته که میتوانسته برای افراد سوءتفاهم ایجاد کند. بیشتر پروندههایی که تاکنون در این گروه خیرخواهانه مبالغش جمعآوری شده مربوط به قتل و البته بدهی مالی بوده است.
استدلال او درباره اینکه نباید آدمها را قضاوت کرد این است که «من و همه اعضای این گروه میدانیم آدمهایی با خصوصیاتی شبیه هرکدام از ما بسیارند. ما بیشتر اوقات در مسائل روزمره زندگی و خانوادگیمان ناراحت یا عصبانی میشویم و بعضیهایمان نمیتوانیم خشممان را مدیریت کنیم، اما انگار چنین اتفاقات و غفلتهای لحظهای را برای خودمان متصور نیستیم.»
گاهی به من توهین شده است
«برای هرکدام از پروندهها و زندانیانی که تاکنون داشتهایم حاشیههایی به وجود آمده است و حرفهایی گفتهاند مانند اینکه چرا به فلانی کمک میکنیم. حتی گاهی به من توهین شده است، اما با این افراد تماس گرفته و به آنها گفتهام فقط یک لحظه خودشان را جای آن فرد بگذارند و ببینند آیا ممکن بود این اتفاق برای خودشان هم بیفتد. معمولا هم همه این حاشیههایی که مطرح کردهاند با صلح و صفا تمام شده است. درست است که این کارها فشار عصبی دارد، اما عصبانی نمیشوم به این دلیل که این کار برای ما نیست و امام رضا (ع) خودشان کمک میکنند.»
شاهدی به دنبال رزومه جمع کردن نیست که بگوید چند زندانی آزاد کرده است. به مبلغ هم فکر نمیکند. مهم این است که مشکلی از یک خانواده حل شود. او ادامه میدهد: حتی پروندهای سر راه ما قرار گرفت که ستاد دیه گفت این پرونده راکد است و کسی آن را نگاه هم نمیکند. به خیری برای کمک به آن پرونده رو زدیم. آن خیر هم قبول نکرد به این دلیل که مبلغ زیاد بود و با همان مبلغ میتوانست به چند نفر بیشتر کمک کند، اما آن پرونده را قبول کردیم و خدا را شکر به سرانجام خوبی هم رسید.
زهرا معتقد است در مدتی که آنها تلاش میکنند برای یک زندانی مبلغی را جمعآوری کنند، در واقع خودشان هم به آن زندانی و خانوادهاش وابسته میشوند. او میگوید: به این دلیل که بیشتر پروندههایمان مربوط به مادر خانواده بوده است، بچههای آنها با من ارتباط خوبی میگیرند. دائم به من زنگ میزنند. حتی ۲ پسر یکی از خانمهایی که در زندان بود، بیمار هم که میشدند با من تماس میگرفتند یا پسر یکی دیگر از خانمهای زندانی که حالا آزاد شده است، من را به عنوان مادر قبول دارد.
به گفته زهرا، حتی پس از آزادی این زندانیان از بند، آنها را رها نمیکنند و حمایتشان میکنند. «بسیاری از اوقات، این بچهها حرفهایی را که حتی به مادرانشان نمیگویند با من مطرح میکنند. اگر لازم باشد، دعوایشان هم میکنم. برای نذریهایشان دعوتم میکنند یا برای ازدواج و خواستگاری فرزندانشان از من مشورت میخواهند.»
شب و روز نداریم
«به اندازهای با این پروندهها درگیریم که گاهی شب و روز نداریم. گاهی شده است ۲ ماه معطل بودهایم تا از یک شاکی برای بدهی مالی رضایت بگیریم. زمانی که پرونده داریم و باید برای آن پول جمع کنیم، همه فکر و ذکرم همان پرونده است. گاهی که وقت کم داریم و مبلغ زیاد است، دائم این فکر در سرم رژه میرود که نکند پول جمع نشود. حتی برخی اوقات تا ساعت ۱۰ شب هم گوشیبهدست هستم یا در حال صحبت با تلفن یا کمک خواستن از نیکوکاران در گروه. پسرانم بهشوخی میگویند: اگر با ما هم اینقدر صحبت میکردی، شرایطمان بهتر بود!»
جدا از مدیریت گروه، در صورتی که پرونده قتل باشد، شاهدی به همراه بعضی از همکارانش باید با خانوادههای مقتولان وارد گفتگو شوند، گفتوگویی که آداب خودش را دارد. باید بدانند چه کلمه و جملاتی را کنار هم بچینند تا خانواده داغدیده را آزردهخاطر نکنند. «تا حالا با هر خانواده مقتولی صحبت کردهایم، با ما برخورد بدی نداشتهاند، اما گاهی اطرافیان یا حتی وکیل پرونده مانع کار ما میشوند. به خانوادههای داغدار میگوییم: عزیز شما از دست رفته است. میتوانید آن فرد را اعدام کنید. حقتان است، اما بگذرید و به جای آن دیهاش را بگیرید و برای آن عزیز خیرات کنید یا اگر بچهای دارد، از او حمایت کنید. حرفی نمیزنیم که آنها آزرده شوند.
زهرا مشکل آدمهای امروزی را این میداند که هیچکس برای کمک کردن از خودش شروع نمیکند و همیشه از دیگران توقع دارند. او معتقد است محبت و مهربانی بین مردم کم شده است. میگوید همه توقع دارند دولت کارها را انجام دهد در صورتی که ممکن است از خانواده و همسایه خود بیخبر باشند.
«از مردم و حتی مسئولان میخواهم پای کار بیایند و به آزادی زندانیانی که در شرایطی هستند که ممکن است برای همهمان رخ بدهد کمک کنند. باور کنید حسی که پس از آزادی این زندانیان داریم وصفناپذیر است. به یاد دارم در یکی از پروندهها وقتی روز موعود، یعنی آزادی از بند، فرارسید، با دختر بزرگ و پسر نوجوان آن خانم به استقبالش رفتیم. زمانی که مادر از در زندان خارج شد، دخترش آنقدر خوشحال بود که از بچه کوچکش که روی پایش قرار داشت فراموش کرد. نزدیک بود بچه زمین بخورد! پسرش هم تا به مادر برسد چندین بار زمین خورد. وقتی به مادر رسید، اول پاهایش را بوسید. بعد او را در آغوش گرفت. دعای خیر این بچهها گیراست، بچههایی که چندین سال رنگ مادر را در خانه ندیده اند و حالا وقتی از مدرسه برمیگردند عطر غذای مادر فضا را پر کرده است.»
برای نجات زهرا چند روز فرصت داریم
ششمین پرونده این گروه مربوط به زنی است که در سال ۹۲ گرفتار نزاعی ناخواسته با هووی خود میشود و آن خانم از دنیا میرود. زهرا در سیودوسالگی به زندان میرود و حالا پس از گذشت ۸ سال از حبس او، اولیای دم رضایت دادهاند در قبال دریافت ۷۰۰ میلیون تومان با مهلتی دوماهه از قصاص نفس بگذرند. اکنون تنها چند روز از این مهلت باقی مانده است.
شاهدی میگوید: زهرا هیچ سابقه کیفریای ندارد. زندان نیز حسن رفتار او را در این ۸ سال تأیید کرده است. خانواده او تمکن مالی چندانی ندارد. پدرش فوت کرده است. برادرش نیز معلول است. ضمن اینکه فرزندی دهساله دارد. زهرا زمانی که پا به زندان گذاشت، کودکی دوساله داشت که حالا دهساله شده و مادر در همه این سالها قدکشیدن فرزندش را ندیده است. حدود ۲ هفته است برای جمعآوری دیه زهرا اقدام کردهایم. تاکنون بیش از ۱۳۰ میلیون تومان جمع شده است، اما با توجه به اینکه تنها تا پایان صفر برای جمعآوری و پرداخت دیه فرصت داریم، دلنگرانیم. با توجه به اینکه حکم قصاص از تهران آمده است، امکان خرید وقت هم نداریم و اگر تا آخرماه صفر این مبلغ را جمع نکنیم، متأسفانه زهرا اعدام میشود. از مردم میخواهیم برای آزادی زهرا که مادر و فرزندش چشمانتظار او هستند به ما کمک کنند، حتی با مبالغ اندک.
آرزوی شاهدی این است که وقتی از این دنیا میرود خدا و امام رضا (ع) از او راضی باشند. تنها ترسی که در زندگی دارد این است که مبادا امام رضا (ع) دیگر نخواهد او در مسیر خیر قدم بردارد. به قول خودش، آزادی این زندانیان کار امام هشتم (ع) است که خودش ضمانت میکند. «اما کاش کمکهای بیشتری داشتیم و افراد بیشتری یاری برسانیم. بارها پیش آمده است زمانی که برای یک پرونده پول جمع میکردهایم، برای پرونده دیگری از ما کمک خواستهاند و متأسفانه نتوانستهایم به آنها کمک کنیم. هرچند زمانی که پرونده داریم به افرادی که مشکلات مالیای با مبالغ کمتر دارند کمک میکنیم، نمیتوان برای ۲ پرونده با مبالغ سنگین پولی جمعآوری کرد. اگر افرادی که کمک میکنند بیشتر شوند، به قول معروف، آشی است که هر کس یک نخود درون آن میاندازد و همه در ثواب آن شریک هستیم.»