فرنود فغفور مغربی
خبرنگار شهرآرا محله
محرم ماه شروعی دیگر در تاریخ بشریت است. ماهی که سال قمری را نو کرده و از آن مهمتر، روزمرگیهایی که در طول سال آوار دلها شده را به حرمت اشکهایی که خالصانه تقدیم دیار «کرب و بلا» میشود شستوشو میدهد. در این میان «هیئت عزاداری» کارکردی ویژه دارد و بانی سوگ دلها و معرفت جانها بوده و میباشد. روحانیان در هیئتهای عزادار بخش معرفتی ماجرا را بر دوش دارند و مداحان و مرثیهخوانان همسو با معارف دینی سوز و شور را افروخته نگه میدارند. دو بال معرفت و احساسات همزمان در هیئتهای دینی نشو و نما میکنند و مستمعان را به معرفتی از جنس عشق هدایت و واصل میدارند.
بر این اساس، مطلب اصلی این شماره را که همزمان با سالیاد بزرگترین ایثار دینی در کربلاست به گفتوگو با مرثیهخوانی اختصاص دادیم که دغدغه حفظ حرمتها و انتقال صحیح معارف به نسل آتی را همواره داشته و دارد. او تأکید فراوانی بر استفاده از محتوای مناسب و دوری از خرافات و بدعتها دارد.
خلاصه این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
استاد ابتدا معرفی بفرمایید؟
سید حسین محمدنیا، متولد 1341 هستم و بچه منطقه طبرسی بودم و هنوز هم در همین محدوده شهری زندگی میکنم. از خردسالی به همراه پدرم در مجالس مذهبی شرکت داشتم. اوج آن مجالس هم متعلق به همین ایام سوگواری محرم و صفر بود. در بازار مشغول به کار آزادم و در دستگاه سیدالشهدا سالهاست افتخار خدمت دارم.
من در کار خوانندگی برای اهلبیت(ع) شاگرد مرشد قاسم ثابت بودم. او روانشناس برگزاری مجالس بود. او وقتی در کسی مایه مداحی و مرثیهخوانی میدید تا جایی که میتوانست حمایت میکرد اما اگر میدید فرد توان این کار را ندارد به صورتی محترمانه میگفت که در جای دیگری از دستگاه اهلبیت خدمت کن. همهچیز که خواندن نیست. کفش عزادار را جفت کردن هم افتخار خودش را دارد.
همینجا از بزرگان این فن یاد کنم. استادان مؤید، شفق و رستگار هماکنون هستند و افتخار جامعه مداحان و شاعران مذهبی هستند. مرحوم خسرو را به یاد دارم که تأکید داشتند فقط شعر خوب بخوانیم. همه اینها تأکید داشتند که مطالعه کنیم و شعر و مقتل درست را برای مستمعانمان بخوانیم. اینطور نباشد که راست و دروغ را باهم مخلوط کنیم تا مجلسمان گرم شود.
آن سالها برای فرارسیدن محرم برنامه ویژهای داشتند؟
بله! متأسفانه بعضی رسمهای خوب فراموش شده است. یکی از آنها همین رسم اعلام آمدن محرم بود. تصویرهایی نهچندان کامل از سالهای کودکی در خاطر دارم. یادم میآید نوار سخنرانی آقای کافی را پشت بلندگو پخش میکردند و برنامه ویژهای داشتند. در محله «قبرمیر» هیئتی و تکیهای بود به نام کرمانیها. من و سایر بچهها همراه با بزرگترها پرچمی برمیداشتیم و در کوچه پسکوچههای این محله راه میافتادیم. بزرگترها جلوتر و ما کوچکترها در صفهایی پشت سر شعر و شعاری ویژه را با صدای بلند میخواندیم. این حرکت هدفش اعلام آمدن محرم بهصورت عمومی بود. بیت اول آن شعر که میخوانیدم هم این بود: «باز محرم آمد/شور حسینی آمد» رسم هم این بود که با پای برهنه به کوچهها برویم و این برنامه را داشته باشیم. شاید نمادی از کودکان کربلا بودیم که با پای برهنه در صحرای کربلا آواره شده بودند.
برنامه اعلام عزا آنچنان باعث شور و گریه میشد که شاید میتوانست با روضه روز عاشورا برابری کند! زنها و مردهایی که خانههایشان در مسیر حرکت دسته بود به بیرون میآمدند و اعلامکنندگان آمدن ماه عزا را همراهی میکردند و بیاختیار چشمها خیس میشد. بهقدری صدای ضجهزنان بلند میشد که کل منطقه حال عزا میگرفت.
«خرج» مجالس عزاداری را چه کسی میداد؟
همه! تأکید میکنم همه! مثل سالهای اخیر نبود که نهادهای رسمی مثل شهرداری و... مداخلهای داشته باشند و آنها بخشی از هزینه را بدهند. هرکسی به میزان وسعی که داشت یا نذرهایی که در طول سال کرده بود مبلغ ریالی، مواد غذایی و بعضاً پارچههای مشکی برای هیئت محله میآورد و بهاصطلاح دستگاه اباعبدا... (ع) را رونق میدادند. این کار را هم با افتخار انجام میدادند و مسابقهای ناگفته و البته دلی میان همه افراد در این بخش برقرار بود.
آن موقع به بچهها هم فرصت داده میشد که در برنامه عزاداری مشارکت داشته باشند؟
بله! صددرصد. کودکان و نوجوانان نقش خودشان را داشتند. از کفش جفت کردن، جارو زدن، چای دادن و کمک کردن در سیاهی کوبیدن بگیرید تا اینکه بعضی اوقات حتی دستهای ویژه کودکان در محله برپا میشد که هم نوحهخوانش فردی نوجوان بود و هم سینهکوبانش از کودکان و نوجوانان. البته همیشه بزرگترها نظارت داشتند. شاید آن سالها مردم سواد روانشناسی به معنای امروزی آن را نداشتند ولی به همان علم و دانش خودشان میدانستند اگر میخواهند فرهنگ حسینی ادامه داشته باشد باید بچهها را هم در کارها مشارکت بدهند. آنها متوجه بودند که فرهنگ حسینی، سینهبهسینه منتقل شده و معارف مذهبی همینگونه باید گسترش پیدا کند. خلاصه اینکه کودکان و نوجوانان شریک مجلس امام حسین(ع) بودند. باید همین فرهنگ ادامه داشته باشد البته رسمها بعضاً عوض یا فراموش شده است اما مشارکت دادن کودکان در عزای امام حسین (ع) باید به هر نحوی که مناسب است جدی گرفته شود. همینجا به مسئولان هیئتها توصیه میکنم بانیان و صاحبان احترام اول را برای بچهها قائل باشند. اگر اینگونه باشد دلهای کودکان به این سمت میآید و اسیر کانالهای آنچنانی ماهواره و حرکات بیمعنا نمیشوند.
به عنوان پیرغلام اباعبدا...(ع) به خانوادهها و پدر و مادرها چه توصیههای محرمی دارید؟
حتماً بچههایمان را به مجلس سالار کربلا ببریم. البته نکته مهم این است که مجلسی برویم که قداست حرکت حسینی را حفظ کند و موجب افزایش تربیت کودکان و نوجوانانمان باشد. نه اینکه به جلسهای برویم که حرکات بیادبانهای انجام میدهند. این مجالس باید کانون ادبآموزی باشند. برای شنیدن منبرهایی برویم که همه حرفشان «قال الصادق و قال الباقر» باشد. برای استماع روضههایی برویم که روضهخوانش بر اساس ادب دینی بخواند و هر چیزی در میان خواندنش به خورد مستمعان ندهد. جایی بچههایمان را نبریم که به جای بزرگی یاد کردن نام امام حسین(ع) مرتب بگویند: سین سین... این طرز خواندنهایی که بیشتر شبیه آهنگهای رپ و غیره است کار دوستان و مخلصان واقعی اهلبیت نیست. شک نکنید!
من در برابر هر کاری که مناسب حفظ ادب و شأن خاندان پیامبر(ص) نیست و دانسته و احیاناً نادانسته انجام شود ایستادگی میکنم. سالها قبل به مجلسی دعوت شده و مشغول مقدمات مرثیهخوانی و روضهخوانی بودم که دیدم افراد جدیدی که به مجلس میآیند اول به اتاقی دیگر میروند و بعد از دقایقی در هیبتی خاص وارد مجلس میشوند. دیدم آنجا میروند و شلوار کردی میپوشند! علتش هم این بود که وقتی میخواهند بالا و پایین بپرند و به سر و سینه بکوبند آزاد باشند! بهاصطلاح خودمان مجلس را نیمهکاره رها کردم و به خانه برگشتم.
حفظ ادب شرط اول حضور در مجلسی است که بنا بر اعتقادات و احادیث صحیح که وارد شده در آنها رسولا... (ص) و ائمه اطهار (ع) و مادر سادات (س) حضور دارند.
چه تغییرات مثبتی در سالهای اخیر در جریان عزاداری اتفاق افتاده است؟
خوشبختانه به مدد فناوریهای روز صدای کربلا به اقصی نقاط عالم رسیده است. مردم هم در خیمهها حضور خوبی دارند که البته باید مراعات آرامش عمومی هم شود.
رفتارهایی مانند قمهزنی یا زنجیرزنی با زنجیرهای تیغدار را چگونه ارزیابی میکنید؟
من مداح و مرثیهخوان هستم. وظیفهام هم معلوم است. برنامهریزی برای جلسه امام حسین (ع) و تشخیص صالح از فاسد در حوزه کار من نیست. مراجع دینی و مسئولان امور نظر میدهند و بنا بر اقتضائات روز مباحث را اعلام میکنند. البته شنیدهام که فیلم چنین کارهایی در خارج نشان داده میشود و جوّ نامناسبی راه انداخته میشود. بعضاً این حرکات باعث دوری همگانی از فرهنگ حسینی میشود که بنا بر اعتقاد ما میتواند فرهنگی برای همه جهان باشد.
روال کار آموزش مداحی در دورهای که شما نوآموز این رشته بودید چگونه بود؟
کار آموزش مداحی بر اساس استاد محوری بود. همه زیر نظر استاد بودیم و او بر حرکات همه ما دقت داشت. شعرمان را تصحیح میکرد. روضهای که میخواندیم را دقت داشت. مداح اهلبیت باید از راه درست دستش پر از محتوا باشد. استاد ثابت که نامشان را بردم استاد همه مداحان و سوگوارهخوانان درجه یک امروزی مشهد است. من، حاج آقای ماهرخسار، آقای قانع، آقای عطاپور و بیشتر افرادی که در این کار موی سپید کردهاند افتخار شاگردی استاد ثابت را دارند.
به خاطر دارم جلسهای داشتیم به نام جلسه شبهای سهشنبه – مداحان ارض اقدس. اول کسی که در مجلس میآمد خود آقای ثابت بود و مداحانی که در جلسه حاضر میشدند آرزو داشتند نوبت خواندن به آنها برسد تا استاد و بقیه درباره خواندنشان نظر بدهند.
ما بهعنوان مداحان تازهکار حق روضهخواندن نداشتیم. وقتی نوبت به ما میرسید باید «پندیات» میخواندیم. اشعاری که مناسب ابتدای جلسات مذهبی قبل از ورود به بخش روضه است. محتوای پندیات موعظههای اخلاقی بود. گاهی هم قصیدهخوانی میکردیم که البته توانایی بیشتری میخواست.
اگر مداحی غلط داشت استاد میگفت: «اَعِد» یعنی تکرار کن. این جوری میرساندند که غلط خواندی. اگر مداح و مرثیهسرا متوجه نمیشد که نادرست خوانده همانجا اشتباهش را میگرفتند تا در بین مستمعان و مجالس رسمی غلطی خوانده و منتشر نشود. خیلی بد میدانستند که مداحی چیزی بگوید که غلط است حالا چه در بخش کلمهها و واژهها و چه محتوایی که میخواندند.
متأسفانه امروزه بزرگان انگشتشماری که در این بخش ماندهاند فراموش شدهاند. دیگر کمتر اسمی از استاد مؤید و شفق برده میشود. گاهی اسمشان برده میشود اما عملاً فراموش شدهاند که ضربه بزرگی به کار مداحی است.
خیلی از مداحها امروز مداح نواری هستند. خیلی از بزرگان بسیاری از نوارها یا سیدیهایی را که در بازار است و به اسم مداحی و آموزش مداحی اهلبیت منتشر میکنند تایید نمیکنند.
شما برای مداحی و مرثیهخوانی از چه منابعی استفاده میکنید؟
من از اشعار استادان مؤید و شفق بهره میبرم. از گفتهها و شعرهایی که در مجلس آقای ثابت توسط خودشان خوانده میشد استفاده میکنم. از مداحان غیر مشهدی هم کارهای استادانی مثل استاد سازگار و انسانی هم در مداحیها و روضهخوانیها استفاده میکنم.
گرههای زندگی در مجالس اهلبیت باز میشود برای شما در زندگیتان چه گرهگشاییهایی شده است؟
بهیقین بدانید نفسکشیدنم از عنایت حضرت زهرا(س) است. ازدواج، اولاددار شدنم، مداح شدنم هر کدام قصهای دارد که همه برکت و عنایت مادر سادات و خاندان پاک پیامبر(ص) بوده است. مسئله مهم این است که در زندگی بازیگر نباشیم چراکه این چند صباح میگذرد و بعدش اگر دروغ گفته باشیم پشیمانی است.
درباره کرامات و نقطه مقابلش که خرافات است چه نظری دارید؟
نمیتوان به هیچ وجه کرامات اولیای خداوند را انکار کرد. کرامات را یا باید از نزدیک دید یا از اهلش شنید. بزرگی که ترس دارد که حرف بیجا بزند باید منبع نقل کرامات باشد. کرامات زندگی معصومان در زندگی همه ما بوده است و شرط فهمیدنش دقت و البته فراموش نکردن است. خرافات هم آنجایی آغاز میشود که کسی به هر نیتی دروغی را به خاندان پاک پیامبر (ص) ببندد. آنها بینیاز از هرگونه بافتن فضیلت توسط من و مثل من هستند؛ مثلاً اینکه رد پای حضرت عباس روی برنجهای هیئت یا حلوایی را که فلان حاجیه خانم پخته بوده است نمیتوان قبول کرد. قبول چنین حرفهایی یعنی که حضرت پایشان را روی خوراکی که برکت خداست گذارده است! العیاذ با...! این کار گناه دارد و هیچوقت از حضرات معصومین و بزرگان دینی اتفاق نمیافتد. باید همیشه حواس آدم در شنیدن و گفتن مباحث دینی جمع باشد تا در چرخه خرافات نیفتد. البته میتوان قبول کرد که دست اولیای خداوند احیاناً در جایی نشان داده شود البته قرار نیست هر روزه چنین اتفاقی بیفتد...
من عموماً سعی میکنم کرامات را ولو اینکه صحیح باشد به هنگام مداحی بیان نکنم. فقط اشعار مداحی و روضه میخوانم و بس. آنقدر خاندان اهلبیت بزرگ هستند که نیازی به تخیلات و توهمات ما نداشته باشند. ما با مداحی شأن و شخصیت این بزرگواران را نشان میدهیم.
توصیه شما به مداحان جدید و جوان چیست؟
در حدی نیستم که کسی را نصیحت کنم اما اگر قرار باشد جوابی بدهم میگویم مداح باید متوجه باشد که دعوت شده و عنایت شده اولیا دین به دستگاه آنان است. دوم هم اینکه مداح نباید کاری کند که اهلبیت(ع) او را از دستگاهشان بیرون کند.
در زندگی نباید دروغ و ریا داشته باشد و سمت پول بهرهای برود.
مداح نباید برای مداحیاش قبل از اینکه برنامهای اجرا کند، مبلغی طی کند و پیشاپیش شماره حساب بدهد. هر چه بانی مجلس داد بهعنوان تبرک بگیرد و صحبتی هم در میان نباشد.
اگر قرار است مداح به کسی شماره حساب بدهد بهتر است به خود خاندان اهلبیت(ع) شماره بدهد. البته آنها شماره حساب همه ما را دارند و هیچوقت در کارشان فراموش کردن نوکران وفادارشان اتفاق نمیافتد.
خیلی زیاد است...
من هم شنیدهام و باید متأسفانه بگویم دردآور است. فلان آقایی که اتفاقاً تلویزیون هم روی او مانور میدهد شنیدهام گفته فلان میلیون را میگیرم و مستمع مجلسم را هم خودم اتوبوسی میآورم! بانی مجلسی که این حرف را از آن مداح شنیده بود، مجلس گرفتن هر سالش را ترک کرده بود. خسارت از این بزرگتر میشود؟ بعضی با کارهایشان خسارتی به دستگاه امام حسین(ع) میزنند که دشمنان خونی حضرت هم نتوانستند بزنند!
اجازه بدهید در اینجا نکتهای هم خطاب به بانیان محترم مجالس بگویم. امیدوارم از مداح و سخنرانی که اخلاق و ادب را در نظر میگیرد و برای شرکت در جلسه مذهبی پیشاپیش مبلغی را طی نمیکند سوءاستفاده نشود. بههرحال مداح و سخنران هم باید مدتها زحمت کشیده باشد و صدا و محتوایی داشته باشد تا در جلسه مستمعان را مستفیض کند. قدردانی از زحمات او به نحو شایسته وظیفه بانیان است. فراموش نکنیم بهترین صلهها را ائمه(ع) به شاعران و مرثیهسرایان میدادند. خلاصه اینکه نه شماره حساب دادن قبل از جلسه خوب است و نه اینکه زحمات سخنران و روضهخوان نادیده گرفته شود. اگر تعادل را حفظ کنیم بهترین کار است.
حرف آخر...
امیدوارم همیشه خادم این خاندان باقی بمانیم و پشیمانشان نکنیم. میترسم خطاهایمان آنقدر زیاد شود که لازم باشد گوشمان را فشار دهند.