آزیتا عطار | شهرآرانیوز؛ خبر دادهاند در حجتآباد خانوادهای زندگی میکنند که از نظر مالی در مضیقهاند و توان مالیشان کفاف هزینه درمان بیماریهایشان را هم نمیدهد. همراه آقای صفدری، رابط محلی و عضو شورای اجتماعی محله و خیری مهربان راهی حجتآباد میشویم. کوچهای که عرضش سه متر بیشتر نیست محل زندگی حجت و خانوادهاش است؛ یک خانواده ۵ نفری که روزگارشان خوش نیست. حجت در خانه حدود ۴۰ متریشان یک متر جا دارد که در همان فضا فقط میتواند کمی غلت بزند. پزشکان گفتهاند حرکت درمانی برای او موفقیتآمیز است، اما این را هم گفتهاند که به دلیل فلج مغزی اگر راه برود ممکن است مراقبت از او برای خانواده سختتر شود.
کمک بهزیستی برای خرید پوشک هم کافی نیست
مهدی، سرپرست خانواده، چندین سال میشود که دیسک کمر دارد و برای همین از عهده کار زیاد و سنگین برنمیآید. او حدود دو هفته است که برای مشکلات عصبیاش به دکتر مراجعه کرده و آزمایشها نشان میدهد که دچار تومور مغزی شده است، اما چون هزینههای درمان بیماری را نمیتواند تأمین کند هیچ اقدامی برای درمان انجام نداده است. او در یک دکان کفاشی در محله زندگیشان از ۹ صبح تا ۱۰ شب مشغول فعالیت است و حقوق ماهانه ۸۵۰ هزار تومانیاش کفاف مخارج عادی زندگی پنجنفره و اجاره خانهشان را هم بهسختی میدهد، چه برسد به اینکه بخواهد برای فرزند فلج مغزیاش حجت، که ۶ سال بیشتر ندارد هزینه درمان و وسایل مورد نیاز مراقبت و نگهداری را فراهم کند.
مریم، دخترعموی مهدی و همسرش تالاسمی مینور و التهاب استخوان دارد و یک سال است که کتف راستش درگیر غده چربی در حال رشد است. غده بعد از گذشت این مدت به اندازه یک پرتقال رشد کرده و چند ماهی است عضلات دست و گردنش را هم درگیر کرده و درد دارد. سال گذشته پزشک هزینه عملش را ۲ میلیون و ۸۰۰ تومان تخمین زده که حتما اکنون بسیار بیشتر است. آنها سه فرزند دارند که محمدحسین هفتساله کلاس اولی است و حجت و برادر دو قلویش هم ششسالهاند. دو برادر دیگر حجت سالم هستند، اما حجت بهدلیل بیماریای که دارد نمیتواند راه برود، صحبت کند، خیلی خوب ببیند و بشنود.
او تنها حرکتی که میتواند انجام دهد در همان حالت دراز کشیده میتواند کمی غلت بزند و پاهایش را تکان دهد و گاهی به صدایی که میشنود و چیزهایی که میبیند عکسالعمل دارد. مریم میگوید: «از حقوق آقا مهدی ۴۰۰ هزار تومان برای اجاره خانهمان میرود و ۴۵۰ هزار تومان دیگر صرف مخارج ماهیانه خانواده میشود. البته حجت زیرپوشش بهزیستی است و ما بسیار ممنونیم که بخشی از هزینههای مربوط به بیماری حجت را به ما کمک میکنند، اما مبلغی که به ما بابت بیماریاش پرداخت میکنند هزینه پوشکی که در ماه باید برای او بخریم هم نمیشود چه برسد به اینکه بخواهیم نیازهای دیگر فرزندانمان را تأمین کنیم.»
مهدی تخصصص دارد، اما سرمایه برای استقلال مالی نه
تومور این روزها امان آقا مهدی را بریده است و به همین دلیل اصلا تحمل صدا را ندارد. آنها برای اینکه دو پسر دیگرشان یک وقت در شوخیها و بازیها صدایشان بالا نرود و آقا مهدی عصبانی نشود پسر ششساله دیگرشان را به منزل مادربزرگش فرستادهاند و آقا مهدی با اینکه بین فعالیت صبح و عصرش میتواند به خانه بیاید، اما معمولا در محل کارش میماند که در خانه با سرو صدای بچهها روبهرو نشود و برخورد بدی نداشته باشد. مریم خانم میگوید: «آقا مهدی ۱۸ سال در کفاشی سابقه کار دارد و بعد از این سالها تخصصش به اندازهای رسیده که میتواند یک کارگاه را اداره کند و اوستاکار باشد، اما ما هیچ گاه سرمایهای برای تأسیس یک کارگاه نداشتهایم. شاید یک دلیلش هم این باشد که از همان زمان ازدواجمان آقا مهدی دیسک کمر داشت و نمیتوانست کار طولانی و سخت انجام دهد.»
جویدن حجت مشکل دارد
مریم خانم دلش میگیرد و میگوید: «گاهی از خدا میپرسم چرا من؟ چرا وقتی پسرم مشکل دارد باز باید با تومور همسرم هم دست و پنجه نرم کنیم؟ گاهی دردهای خودم را از یاد میبرم.» میان صحبتهای مریم خانم حجت شصتش را در دهانش گذاشته و میمکد و گاهی خندههای ریز نمکینی میکند و گاهی به خودش میپیچد. مریم خانم میگوید:
«این بساط هر روز است. حجت حوصله بازی با برادرهایش را ندارد. نه حرفی، نه حرکت خاصی و نه حتی عکسالعملی به حرفهایم. از سال گذشته که برای حرکت درمانی او را بردم، پزشکان گفتند اگر بخواهی حجت راه میرود، اما حرف زدن و کارهای دیگرش را نمیتوانیم کاری انجام دهیم.»
اگر تختی باشد
حجت فقط میتواند برنج نیمه کامل پخته شده و آبمیوه و مایعات بخورد و باید تختی داشته باشد که وقتی غلت میزند سمت وسایل خطرناک منزل مانند بخاری نرود. بخاری خانه شیشه ندارد و گاهی مادر ناچار است حجت را در خانه تنها بگذارد که خطر سوختن او هست. اگر خیّری پیدا شود که برای این خانواده تخت و پوشک حجت و هزینه درمان اعضای خانواده را تأمین کند آنها میتوانند تا حدودی از مشکلاتی که با آن درگیر هستند رهایی یابند.