افشین رضاپور/شهرآرانیوز، نفاقافکنی، از میدان به در کردن یکدیگر، تخریب، و تطمیع و ... در بسکتبال از جایی شروع میشود که جامعۀ بسکتبال با وجود دیدگاههای متفاوت، نتوانند زیر یک سقف جمع شده، مناسباتِ اجتماعی برای منافع مشترک و جمعی ایجاد کنند. برای برخی فرق نمیکند در بسکتبال چه اتفاقاتی میافتد، چون در آغاز فصل با تیم خودشان تمدید کردند یا وارد تیم دیگر شدند و یا به نهاد رسمی (فدراسیون یا هیئتها) نزدیکاند و منتظر برنامههایی هستند که از سوی ساختار قدرت به آنان واگذار میشود.
دیشب سامان ویسی در لایو اینستاگرام با علی باهران و ایمان زندی بازیکنان سابق تیم ملی بسکتبال از اتحادیه بازیکنان صحبت کردند. نقادانه با پرسشهایی بجا که چرا اتحادیه بازیکنان نداریم؟ این سئوال را به نداشتن اتحادیه مربیان و باشگاهها بسط میدهیم. جای خوشحالی است که گفتگوهای اینچنین با مطالبهگری در بسکتبال، موضوعات اساسی در مسیر توسعۀ بسکتبال را به چالش میکشد.
یکی از دلایلی که در بخشی از جهش بسکتبال ایران در اواسط دهۀ ۸۰، نتوانست پایداری ایجاد کند، بی اعتنایی به نیازهای روز بسکتبال بود.
بعد از آویزان شدن به مدیریت هیئتی و تأمین منافع هر کس بنا بر نزدیک شدن به ساختار فدراسیون، منفعتطلبی در تأمین منافع فردی، به الگوی رایج تبدیل شد و شکافهای عمیقی به وجود آورد که تا به امروز پابرجاست.
در دهۀ ۹۰، پچ پچهای درگوشی تخریب و مانعتراشی برای ایجاد ساختار نو، بلندتر از صدای تغییرات بود. در ۶ – ۵ سال گذشته، بسکتبال ایران با تئوریهای خودساخته نزدیک به ساختار قدرت فدراسیون، بیش از نیمی از قدرتِ خودش، از مربیان و بازیکنان گرفته تا نسل طلایی و مربیان و تئوریسینهای خارج نشین را نادیده گرفت. در سالهای بعد، بسکتبال به دلیل سوءمدیریت و نداشتن اعتماد به نفس مدیریتی؛ در مسیر همان ایدههای برانداز حرکت کرد. بر اساس تأمین منافع فردی.
چه باید کرد؟
جامعۀ بسکتبال در گذر این سالها، خواسته یا ناخواسته از مسیر حرکت جمعی دور افتاده در حالی که منافع افراد، جدای از یکدیگر نیست. در بسکتبال؛ بازیکن، مربیان، رسانهها، پیشکسوتان و ... با هر دیدگاهی، منافع مشترکی دارند و بر اساس آن باید حرکت کنند. در منافع مشترک به طور مثال هیچ مربیای ممتاز و مقدم بر هیچ مربی دیگری نیست. با ایجادِ دو دستگی و پراکندگیِ که برخی با شیوههای مختلف حتی غیرانسانی به دیگران القاء میکنند، شکافها بیشتر میشود بنابراین راه نجات از این وضع اسفبار، اتحاد و تشکیل اتحادیههای بازیکنان و مربیان و ... است. زیرا ساختار ضعیف فدراسیونها در ورزش دولتی، با مصادره شدن توسط کسانی که به این ساختار نزدیکتراند، ماهیت اساسی خود را که تلاش برای تأمین منافع مشترک و ملی است، از دست داده و از دیگر سو، این افراد مطیعتر هستند که از امتیازات ویژه ساختار قدرت سود میبرند.
فدراسیون، در پیِ طبیعی جلوه دادن این مناسبات برای تأمین منافع خود و زیردستان خود است در حالی که جامعه بسکتبال با مباحثی، چون تشکیل اتحادیهها وظیفه دارد برای تأمین منافع مشترک و جمعی گام بردارد، هر چند در راه رسیدن به این هدف دیدگاههای متفاوتی داشته باشد.
چنین اتحادیههایی میتوانند:
به جای دو سه نفر، زمینه را برای انتقال دانش علمی و فنی از طریق مربیان و نسل بازیکنان شایسته، سرمایهگذاری مشترک روی مربیان و تئوریسینهای خارجنشین فراهم کند.
با میدان دادن به اتحادیهها، زمینه اصول دمکراتیک و اجتماعی بر مناسبت و تصمیمگیریهای فردی تقدم مییابد.
با وضع قواعد، به نیروهای متخصص و شایسته ارج گذاشته میشود و زمینه را برای شایسته سالاری با انباشت سرمایۀ انسانی فراهم میکند.