شماره8 وارد زمین میشود. چرخی میزند. کمتر از 5 دقیقه زمان میخواهد تا در تلاطم آزادی و هیاهوی افسانه «زائد»، توپ را در گوشه میدان و نزدیک پرچم کرنر تصاحب کند، چرخی بزند و با پای چپ به درون محوطه جریمه بفرستد. ایمون زائد هتتریک میکند و پرسپولیس را به یک بازگشت باشکوه در شهرآورد میرساند؛ اما این حسین بادامکی است که با پاس استثناییاش زمینه این فتح بزرگ را فراهم میکند. ستاره میانه میدان که از قلب مشکیهای محبوب مشهد ظهور کرد و با درخشش در کنار آندرانیک تیموریان و مجتبی جباری از ابومسلم رؤیایی به فوتبال ایران معرفی شد که هر کدام سرنوشتی را در پیش گرفتند. مجتبای خط هافبک مشکیها به استقلال رفت، آندو راهی انگلستان شد و حسین پیراهن سرخ به تن کرد. بادامکی، حالا یکسالی میشود که از فوتبال خداحافظی کرده و قابهای ماندگار او در میدان هنوز در پس ذهن دوستداران فوتبال باقی مانده است. از 6 سال طلایی در ابومسلم و 6 سال بهتر در پرسپولیس بگیرید تا حتی روزهای نهچندانخوش ملوان، صبا، سیاهجامگان و پدیده. حسین بادامکی که حالا شمع سیوهشتسالگی تولدش را فوت میکند، در این گفتوگو از آخرین روز حضورش در مستطیل سبز شروع کرده و خاطرات خوش و ناخوش با ابومسلم رؤیایی را بازگو میکند.
ماجرای آخرین حضورش در میدان
سیاهجامگان شرایط خوبی نداشت. به مدیریت جدید واگذار شده بود و به ما میگفتند اجازه بازی ندارید. برای دیدار با ملوان در لیگ دستهیک به انزلی رفتیم و حتی در زمین گرم هم کردیم؛ اما گفتند به خاطر عدم پرداخت بدهیها اجازه بازی ندارید. به همه بچهها بیاحترامی شد که اینهمه راه به انزلی رفتیم. بعد از آن تیم برگشت و سیاهجامگان منحل شد و من هم دیگر بازی نکردم. فوتبال خیلی از بچهها هم آنجا تمام شد. آنروز به فوتبال مشهد هم بیاحترامی شد و تماشاگران انزلی علیه تیم مشهد یکسری شعارها دادند. یکی از بدترین خاطرات دوران ورزشیام مربوط به آن روز است.
تصمیم به خداحافظی
بعد از بازی با ملوان چون وسط فصل بود و شرایط بدنی خوبی داشتم، میتوانستم به تیم دیگری بروم و ادامه بدهم؛ اما فصل گذشت و به تیم دیگری نرفتم. در حقیقت پیشنهاد جدی نداشتم. پیشنهادهایی داشتم که میتوانستم به خارج از مشهد بروم؛ اما نمیخواستم این سالهای آخر در هر تیمی و هر جایی بازی کنم. این شد که تصمیم به خداحافظی گرفتم.
بازی خداحافظی
یک دوره مسابقات سهجانبه پیشکسوتان در مشهد برگزار شد که خیلی از ستارههای سابق ایران هم به مشهد آمدند. من خودم آن موقع خواستم خداحافظی کنم. با خداداد هم صحبت کردم و او هم موافق بود؛ اما به دلایلی از تصمیمم منصرف شدم. خودم توقعی برای بازی خداحافظی ندارم؛ چون بازیکنان خیلی بزرگتری از من در فوتبال ایران بودند که برایشان بازی خداحافظی برگزار نشده است.
ورود به چرخه مربیگری
قطعا دوست دارم وارد چرخه مربیگری شوم؛ اما فرصتش فراهم نشده است. ما در استانمان فقط یک شهرخودرو در لیگ برتر داریم که آنها هم سازوکار خاص خودشان را دارند. عدم تیمداری در ردههای پایینتر، هم به بازیکنان و هم به مربیان جوانی مثل من ضربه زده است. اگر استان یک امتیاز لیگیک یا لیگ2 داشت، نسل جدید فرصت خوبی برایشان فراهم میشد. من تازه مدرک مربیگریB را گرفتم و سال آینده کلاسA را خواهم رفت و با گرفتن آن مدرک، شرایطم بهتر میشود. شاید در ردههای پایینتر سرمربیگری کنم؛ اما در لیگ برتر دوست دارم بروم کنار کسی که از او چیزی یاد بگیرم.
مربیگری شهرخودرو؟!
من خیلی دوست داشتم با گلمحمدی کار کنم و از او چیزی یاد بگیرم، اما شرایطش پیش نیامد و من هم دیگر پیگیری نکردم. نمیدانم آن سالی که در پدیده بودم، چه اتفاقاتی افتاد که هنوز خیلیها دوست ندارند من در این تیم باشم.
قضیه خانه بیسند پدیده!
سال94 که پدیده بودم، آن موقع پدیده برای اینکه هزینههای باشگاه را بدهد، یکسری خانهها را دادگستری آزاد میکرد و به مردم میفروخت و پولش را هزینه باشگاه میکردند. یکی از این خانهها را من دیدم و گفتم میخواهم. قرار شد یک مقداری از هزینهاش را از روی قرارداد من بردارند و مابقی را خودم پرداخت کنم. قولنامه را نوشتیم و من 2 تا چک پرداخت کردم و قرار شد مابقی پول خانه را وقتی سند آماده شد، در محضر پرداخت کنم. هنوز تابهامروز سند آماده نشده و اتفاقی نیفتاده است. پیگیری کردم و میگویند خانه شاکی دارد و برای همین نمیتوانم سند بزنم. از این طرف هم با مدیران پدیده بارها صحبت کردم و قول دادهاند کمک کنند تا مشکل حل شود.
ظرفیتهای فوتبال مشهد و استان
به نظر من الان در مشهد آنقدر بازیکن خوب و درجهیک نداریم. نسل خود من وقتی در ابومسلم و پیام شروع کردیم، خیلی بازیکنان درجهیکی به فوتبال ایران معرفی شد و خیلیها الان در لیگ برتر بازی میکنند؛ اما الان خودم نزدیک 2سال است در رده پایه کار میکنم و آنچنان بازیکن خوبی در مشهد ندیدم که بتواند برای فوتبالمان گرهگشا باشد. سال گذشته در لیگ3، 3 تیم داشتیم؛ اما اصلا کیفیت لازم را نداشتند. فکر میکنم بتوانیم در لیگ دسته2 دستکم یک تیم با سازماندهی مناسب تشکیل بدهیم.
واکاوی داستان نابودی ابومسلم
بزرگترین ضربهای که ابومسلم خورد، از نبود مدیریت صحیح بود. همان سالهایی که در اوج بود، هیچوقت یک حامی مشهدی تیم را اداره نمیکرد. همیشه از تهران بود. ایرانخودرو، نیروی انتظامی، پاس تهران و...، هیچوقت از مشهد حمایت نمیشدیم. وقتی این یکیدو سال اخیر میبینم اینقدر از شهرخودرو در مشهد حمایت میشود، کیف میکنم.اما همین الان هم نگاه کنید مدیریت شهرخودرو مشهدی نیست.
سودجوییها از ابومسلم
در زمان مدیرعاملی ملاحی همهچیز عالی بود. بعد از اینکه من رفتم و آقایان جدیدی بهعنوان مالک و مدیرعامل ابومسلم آمدند، کار خراب شد. فوتبال ورزشی است که وقتی به آن ورود میکنی، ناشناخته هم که باشی، شناختهشده میشوی. همانطور که خیلی از آقایان آمدند، هیچی نداشتند و از کنار فوتبال به همهچیز رسیدند. فوتبال نابود شد؛ اما آنها بار خودشان را بستند. ابومسلم هوادار هم داشت؛ اما هوادارانی که برای این تیم تصمیمگیرنده نبودند.
اولین بازی در پرسپولیس
سالی که به پرسپولیس رفتم، اولین بازی با ابومسلم در ثامنالائمه مشهد بازی داشتیم. برای من خیلی سخت بود مقابل ابومسلم و هوادارانش به میدان بروم. بازی را 3بر2 باختیم؛ اما من یک گل زدم. بههرحال اولین بازی من در پرسپولیس بود و به تیم سابقم گل میزدم، اما فوتبال حرفهای است دیگر.
شروع خوب، پایان بد در پرسپولیس
اشتباه من در پرسپولیس تغییرپستم بود. بنا بر احتیاج تیم، پُستم را عوض کردم و بهعنوان هافبکدفاعی بازی کردم. هواداران میدیدند من سال قبل گل میزدم، پاس گل میدادم، اما این فصل همهاش عقب و در کار دفاعی هستم که همینموضوع، بهانه را به دست آنهایی داد که دوست داشتند علیه من شعار بدهند. یکسری اتفاقات آنموقع افتاد که دوست ندارم به آنها فکر کنم؛ البته خودم هم اشتباهاتی داشتم که میپذیرم. اگر میخواستم در پرسپولیس بمانم، باز هم میماندم؛ سال آخر که جدا شدم، رویانیان به من پیشنهاد تمدید داد، ولی شرایط روحیام آنقدر خراب بود که دیگر نمیتوانستم بمانم. در پرسپولیس بازیکردن خیلی سخت است، باید برخوردکردن را بلد باشی. من در پرسپولیس تمرین میکردم و میرفتم خانه؛ درحالیکه باید به این زنگ میزدی و با آن صحبت میکردی. شاید باید یک مشاور رسانهای میداشتم.
3 بازی خاطرهانگیز در ارتش سرخ
سالهای اول و دوم، هم با دنیزلی و هم قطبی بازیهای خیلی خوبی انجام دادم. یکی از بازیهایی که خیلی دوست داشتم، بازی با استقلال اهواز در آزادی است که 4بر1 بردیم و من 3 پاس گل دادم و یک گل زدم. بازی دیگر بازهم با استقلال اهواز سال بعدش بود که تیم دهنفرهمان بازی را با گل دقیقه93 که من زدم، 3بر2 برد. اولین شهرآورد هم بازی خاصی برای من است که اگر دقت میکردم، میتوانستم هتتریک کنم و همیشه حسرت آن فرصتهایی را میخورم که در آن بازی از دست دادم.
پایان ارتباط با تهران
حقیقت آن است که بعد از ما خیلی اتفاقات در پرسپولیس افتاده است و کلی بازیکن، مربی و مدیریت عوض شده است. میدانم اگر بخواهم وارد پرسپولیس شوم، باید خیلی ارتباطات داشته باشم. با اینوآن صحبت کنم و من هم اهل این حرفها نیستم. از طرفی اصلا قصدم ماندن در تهران نبود و همیشه دوست داشتم دوران مربیگریام را از مشهد شروع کنم و میدانستم که به مشهد برمیگردم.
از دوران ورزشیتان راضی هستید؟
لحظهای سکوت میکند. سرش را پایین میاندازد و برای پاسخدادن به این سؤال آهی میکشد. از دوران ورزشیتان راضی هستید؟ سؤالی که اینگونه پاسخ میدهد: «تا پرسپولیس راضی هستم، اما بعد از آن انتخاب خوبی نداشتم و این خیلی به من ضربه زد. تا پرسپولیس همهچیز خوب بود؛ اما بعد همهچیز به هم ریخت.»