در داخل و خارج جریانهایی هستند که با صدای بلند و ادعای برحق بودن، پیوسته نقد میکنند و کار ویژهای جز ناامیدکردن شهروندان ندارند. این ۲ گروه تندرو داخل و خارج که فهم آنها از تحولات سیاسی، حتی تاریخ معاصر ایران را نیز پوشش نمیدهد، با واژگان و صدای بیادبانه، عصبی و تند، همه مسائل را سیاسی میبینند، در هر جایگاهی سعی میکنند چهرهای مخالف و منتقد داشته باشند و مانیفستگرایانه ادعا میکنند پاسخ همه مشکلات ایران و بشریت را میدانند.
این ۲ گروه، منتظر معجزه هستند و فکر میکنند در پی سکوت، منزویشدن و نومیدکردن مردم، اتفاقهایی بهنفع آنها رخ میدهد. همیشه تخریب و نابودکردن کاری آسان است، اما برای ساختن و داشتن برنامه و اقدام در راستای اصلاح و تغییر سیاستها، انرژی، زمان، نیرو، برنامهریزی و تلاش فراوان لازم است.
هرجا که گردنافراشتهای بهاسم صلاح امروز و فردا قدم پیش نهاد و با لحن حقبهجانب و بیادبانهای صدای خویش را بالا برد و لشکری و کشوری را به تیغ سخن نواخت، از عصبانیت و لحن تند او به خامی و بیاعتباری واژههایش میتوان پی برد.
کشور بیش از حرافان و نااهلانی که امکان اصلاح تدریجی و تصحیح کاستیهای ساختاری را سد کردهاند، به نخبگان و سیاستمدارانی هوشمند نیاز دارد که وضعیت کنونی کشور را برای آنها بازگویند. اقتصاد، سیاست داخلی، سیاست خارجی، روابط بینالملل و دیپلماسی علومی هستند که از آزمون و تجربه و خطا و مدلهای جهانی و بشری شکل گرفتهاند و نمیتوان آنها را از روی غرایز و گزارههای توهمی و شهودی ساماندهی کرد.
طیف تندرو در داخل با برحقدانستن خود و دردستداشتن رسانهها و مراکزی که بیشتر از بودجه بیتالمال تغذیه میشوند، به ساختارها، نهادها و همه رویههای اجرایی کشور حمله میکند. این گروه، تفاوت میان حکومت، دولت و قوهمجریه را نمیداند و بدون شناخت فرایندهای سیاستگذاری، با انگیزههای جناحی و سیاسی در آرزوی معجزهای پس از قهر سنگین مردمی است. در خارج نیز رسانهها بیشتر در اختیار گروههایی است که با روایتهای تکفیری منطقهای یا راهبردهای یکجانبهگرایی، درحال محاصره ایران بهقصد ایجاد آشوب داخلی، شورش سراسری، راهاندازی جنگ داخلی و تخریب زیرساختهای کشور هستند.
تنگنظریها، اعمال سلیقه و اصلاحنشدن قوانین در کشور همراه با مداخله قوا در کار یکدیگر و خارجشدن آنها از جایگاه اصلی خودشان، در کنار آسیبزدن به معیشت مردم و همزمانی تحریمها و کرونا وضعیتی پدید آورده است که بیتفاوتی و سرخوردگی را رواج داده است. در چنین فضایی هرگونه ترسیم وضعیت بنبست و ساکتنشستن نخبگان معتدل و گروههای مدنی و ترویج نومیدی میتواند راه را برای تندروهای بیادب و هتاک باز کند.
بهگفته برخی تحلیلگران، ایران یکی پس از دیگری درحال ازدستدادن مزیتهای راهبردی خویش است.
فقط تا ۵ سال دیگر میتوان از جمعیت جوان و نیروی انسانی تحصیلکرده و باانگیزه که اکنون در سیوپنجسالگی است، یعنی متولدان دهه ۶۰، برای توسعه اقتصادی و فرهنگی بهره گرفت. بهزودی مزیت نیروی انسانی و جمعیت جوان ایران از بین میرود. مزیتهای چهارراه ارتباطی ایران که امکان تبدیل به گرانیگاه بندرگاهی، فرودگاهی، حملونقل، لولههای گاز و نفت و اینترنت را فراهم میکند، فقط با مذاکره، دیپلماسی و نخبگانی که منطقه و سپهر بینالملل را از راه روابط مسالمتآمیز بشناسند، عملیاتی میشود. در چند سال آینده باید سیاستگذاری بهسمت تنظیم مراودات منطقهای و بینالمللی به قصد واردشدن در پیمانها و مناسبات اقتصادی و تجاری باشد.
راهحل ورود سرمایه، فناوری و تربیت نیروی انسانی ماهر، ارتباط هوشمندانه با بازیگران منطقه و بینالملل است که این مهم با بحثهای خیالی و قهر و انتقادهای تند، حاصل نمیشود.