دستگیری نخستین سارقی که با پابندالکترونیکی قصد سرقت داشت ! خراسان رضوی بیش از ۹ هزار زائر حج تمتع آماده اعزام دارد تداوم وزش باد و ریزش باران در خراسان رضوی(۷ اردیبهشت) کشف ۲۰ هزار لیتر سوخت قاچاق و دستگیری ۱۳ قاچاقچی در مرز‌های خراسان رضوی راهکار جدید وزارت راه و شهرسازی برای حاشیه‌نشینی| نوسازی بافت‌های فرسوده تسریع می‌شود فرونشست زمین در خیابان کلاهدوز مشهد + تصاویر (۷ اردیبهشت ۱۴۰۳) اسکیمر چیست و چگونه در دام کلاهبرداری اسکیمری قرار نگیریم؟ شهریه مدارس غیردولتی شفاف می‌شود برگزاری همایش روز روان‌شناس و مشاور در مشهد | ارتقای سلامت جامعه باعث تشخیص روان‌شناس‌نما‌ها می‌شود انفجار گاز در نیشابور، یک کشته و یک مصدوم بر جای گذاشت (۷ اردیبهشت ۱۴۰۳) رییس سازمان حج و زیارت: میانگین سن حجاج امسال ۵۷ سال است جمع آوری و دستگیری ۲۸۶ معتاد و خرده فروش در مشهد طی سال جاری (۷ اردیبهشت ۱۴۰۳) افزایش نسبی دما در غالب مناطق کشور تا اواسط هفته آتی (۷ اردیبهشت ۱۴۰۳) تالاب جازموریان جان دوباره گرفت ۳ پیشنهاد برای افزایش حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی | افزایش ۳۵درصدی باید لحاظ شود نزاع دسته جمعی در پل قویون ارومیه+ فیلم سیل بیش از ۲۶۰۰ نفر از مردم را گرفتار کرد (۷ اردیبهشت ۱۴۰۳) کنکور سراسری ۱۴۰۳ در خراسان‌جنوبی دوباره برگزار می‌شود آغاز رقابت داوطلبان گروه علوم تجربی در نوبت اول کنکور ۱۴۰۳ تغییر مسیر پرواز تهران- زاهدان- مشهد
سرخط خبرها

بی بند و باری همسر در شب نشینی‌های شرم آور

  • کد خبر: ۵۱۴۰۶
  • ۱۲ آذر ۱۳۹۹ - ۰۹:۳۳
بی بند و باری همسر در شب نشینی‌های شرم آور
زن ۲۷ ساله‌ای که برای چاره جویی درباره رفتارهای غیرمتعارف و بی شرمانه همسرش به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد مراجعه کرده بود درباره سرگذشت خود توضیحاتی ارائه داد.

به گزارش شهرآرانیوز، رفتارهای غیرمتعارف همسرم به گونه‌ای است که حتی بازگو کردن آن نیز شرم آور است و کسی نمی‌تواند این ماجراها را باور کند، اما ضعف اعتقادات دینی و گرایش به فرهنگ غربی، این گونه رفتارهای زشت و زننده را با عناوینی مانند تجدد در میان برخی افراد سست ایمان به وجود می‌آورد که ...

 

این‌ها بخشی از اظهارات زن ۲۷ ساله‌ای است که برای چاره جویی درباره رفتارهای غیرمتعارف و بی شرمانه همسرش به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد مراجعه کرده بود.

 

این زن جوان درباره ماجرای ازدواجش با مردی بی بند و بار گفت: پدرم کارگری ساده و بی‌سواد بود که به سختی می‌توانست هزینه‌های زندگی خانواده پنج نفره اش را تامین کند. به همین دلیل هم هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند حتی تا مقطع دیپلم تحصیل کنند. من در خانواده‌ای بزرگ شدم که نه تنها از اوضاع مالی نامناسبی برخوردار بود بلکه پدر و مادرم هیچ گاه توجهی به نیازهای عاطفی و روحی ما نیز نداشتند. با وجود این من با همه سختی‌ها به تحصیلاتم ادامه دادم وبرای ادامه تحصیل در مقطع کاردانی وارد دانشگاه شدم. این در حالی بود که باز هم خانواده ام اهمیتی به این موضوع نمی‌دادند و از من حمایت نمی‌کردند.

 

هنوز یک ماه بیشتر از حضورم در دانشگاه نگذشته بود که با «سالومه» آشنا شدم. او همکلاسی ام بود و پدرش وضعیت مالی خوبی داشت.

 

خیلی زود ارتباط من و او صمیمی شد و مدام با یکدیگر در ارتباط بودیم. اما وقتی می‌دیدم «سالومه» چگونه در رفاه و آسایش زندگی می‌کند و هر چیزی را دوست داشته باشد به راحتی می‌خرد، از نظر روحی به هم می‌ریختم و از خانواده ام متنفر می‌شدم، چرا که در برابر سالومه احساس سرشکستگی می‌کردم و به اوضاع اقتصادی خودم افسوس می‌خوردم.

 

تا این که روزی سالومه از من خواست در شرکت تجاری برادرش مشغول کار شوم. اگرچه حقوقش اندک و ناچیز بود، اما به دلیل آن که طعم بی پولی را چشیده بودم از پیشنهادش استقبال کردم. دو سال بعد از این ماجرا در حالی که تحصیلاتم به پایان رسیده بود، سالومه مرا برای برادرش خواستگاری کرد.

 

«انوش» که از وضعیت مالی پدرم خبر داشت، منزلی در بهترین نقطه شهر اجاره کرد و همه اسباب و اثاثیه ام را یک جا خرید تا پدرم مجبور به تهیه جهیزیه نشود. من هم که از این ازدواج در پوست خودم نمی‌گنجیدم، سعی کردم زندگی عاشقانه‌ای را برایش فراهم کنم.

 

خلاصه یک سال بعد از آغاز زندگی مشترکمان صاحب یک فرزند پسر شدم و تصور می‌کردم با تولد آراد، زندگی ما زیباتر خواهد شد، اما نمی‌دانم چه حادثه‌ای رخ داد که این زندگی عاشقانه رنگ باخت و روابط من و «انوش» سرد و بی روح شد.


با این که بیشتر از یک ماه از تولد فرزندم نمی‌گذشت، ولی دیگر همسرم توجهی به نیازهای عاطفی و روحی من نداشت، به گونه‌ای که هر روز بیشتر از هم فاصله می‌گرفتیم. این اوضاع آشفته از من زنی افسرده ساخته بود.

 

ساعت‌ها گریه می‌کردم یا با پسرم سرگرم می‌شدم تا غصه هایم را فراموش کنم. وقتی مشکلم را با خانواده ام در میان گذاشتم، نه تنها حمایتی از من نکردند بلکه اموال و دارایی‌های انوش را به رخم کشیدند و این گونه تحقیرم کردند. از سوی دیگر زمانی که همسرم متوجه شد خانواده‌ام هیچ حمایتی از من نمی‌کنند و پشتیبانی در زندگی ندارم، رفتارهای غیرمتعارف و نامعقولش را شدت بخشید و به حد شرم آوری رساند.

 

او نه تنها در منزل را قفل می‌کرد و اجازه بیرون رفتن به من نمی‌داد بلکه شب‌ها برخی از دوستانش را به همراه همسرانشان به منزلم دعوت می‌کرد و تا پاسی از شب انواع فسق و فجور را مرتکب می‌شدند.

 

آن‌ها حجابی نداشتند و به بهانه آزادی و تجدد و به تقلید از فرهنگ غربی با پوشش زننده کنار هم می‌نشستند و با خنده‌های مستانه خودشان مرا آزار می‌دادند. این دعوت‌های گروهی هر روز شکلی جدید به خود می‌گرفت به طوری که غیرت و مردانگی هم از بین رفته بود و خجالت و حیا از رفتار آن‌ها شرمنده می‌شد. این رفتارهای زننده به حدی رسید که دیگر نمی‌توانستم شاهد این صحنه‌های شرم آور باشم، به همین دلیل اختلافات بین من و «انوش» شدت گرفت. در این میان برای یافتن چاره‌ای به کلانتری آمدم تا ...

 

شایان ذکر است، به دستور سرهنگ باقی زاده (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) این زوج جوان پس از انجام مشاوره‌های مقدماتی در کلانتری به مرکز مشاوره پلیس معرفی شدند.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

منبع: خراسان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->