شهرآرانیوز - اوایل قرنطینه اول بود که ویدئویی بین مردم دستبهدست میشد که علت جذابیت و سرگرمکنندگیاش نه یک صحنه طنز یا یک سوتی در پخش زنده تلویزیون یا دعواهای ساختگی 2شاخ مجازی، که اوجگرفتن و فریادهای یکی از شرکتکنندگان در بازی مافیا در یک کافه بود. فردی که مثل نطق یک فرمانده جنگی باستانی که سربازانش را تهییج میکند، داشت اعضا را به رأی به نفع خود قانع میکرد و مثل یک مذاکرهکننده سیاس، دلیل و برهانهای بهظاهر منطقی میآورد و مثل یک زورگیر خیابانی عربده میکشید تا رأیها برای حذف طرف مقابلش داده شوند.
همه این لحظههای تماشایی را اگر اهل کافهرفتن یا حضور در تودرتوی پارکهای بزرگ باشید، خواهید دید. مکانهایی که بازی مافیا با شرکتکنندگان زیادش نهتنها برای خودشان سرگرمکننده است که تماشایش برای شما بهعنوان یک عامل بیرونی که هیچ سود و ضرری در این مسابقه ندارید هم جذاب است.
جذابیتی که یکسالی است شبکه کمبیننده سلامت به لطف آن، گاهی در کانون توجه قرار میگیرد. برنامه «شهروند و مافیا» که بدون تبلیغات آنچنانی روی آنتن رفت و دیده شد.
البته که یکی از عوامل ابتدایی دیدهشدن این برنامه، اجرای بهنام تشکر بود در نقش آنچه در این بازی «خدا» مینامند و باعث میشد تماشاچی تلویزیون که کنترلبهدست شبکهها را بالاوپایین میکند و احتمالا شانسی برای شبکه سلامت قائل نیست، با دیدن چهره بهنام تشکر چند لحظهای بایستد و بعد از آن روند برنامه کار خودش را در جذب او میکند. در فصل جدید این برنامه علیرام نورایی جایگزین تشکر شده است و هرچند این برنامه طرفداران خاص خود را پیدا کرد، بازهم مخاطبان جدید قبل از هرچیز با دیدن چهره یک بازیگر سینما دست از فشاردادن دکمههای کنترل میکشند!
جذابیت و تماشاییشدن بازی مافیا بهدلیل استفاده ناخودآگاه از یک ابزار ادبیات دراماتیک در طول بازی است؛ ابزاری که کارکشتهترین نویسندگان، جدیدترین تمهیدها را برای آن میاندیشند تا مخاطب را با اثر درگیر کنند؛ ایجاد پرسش و تعلیق. نویسندهای که پرسش قوی ایجاد کند، بازی را برده است و تعلیق و بهتبع آن هیجان اگر در اثر جریان پیدا کند، نویسنده و مخاطب با هم بردهاند! اتفاقی که بدون سناریونویسی پیچیده، خودبهخود در بازی مافیا در حال پیادهشدن است، اما کار به همینجا ختم نمیشود.
دوباره اگر به ادبیات دراماتیک و فنون فیلمنامهنویسی برگردیم، نکتهای که برای مخاطب گاهی جذاب است، دانستن آنچیزی است که بازیگر نمیداند. جملههایی مثل: «پشتته!» یا: «قاتل همینه که داری باهاش حرف میزنی!» یا: «وای، کاش میدونستی بیرون چه خبره!» که نشانگر موفقیت یک اثر نمایشی در ارتباطگرفتن با تماشاچی است، در مافیا به: «اون رو حذف نکن، اون شهرونده!» یا:«وای چرا فلانی رو دیشب کشتن؟» تبدیل میشود. حالا همه این مزیتهای دراماتیک را اگر بازیگرانی سرشناس انجام دهند، چه میشود؟
یک مجموعه نمایشی کامل و تمامعیار با جذابیتهای روایی و چهرههای سرشناس که اگر از لحاظ فرمی و تکنیکهای بصری هم درست و منسجم باشد، میتواند با خرج یک برنامه تولیدی ساده، درآمدزایی بالایی داشته باشد. توصیفاتی که در 3خط بالا خواندید، همه مشخصات برنامهای است به نام «شبهای مافیا» که در بستر پخش ویدئویی و با حضور بازیگران مرد و اجرای محمدرضا علیمردانی پخش شد و برای چندروز به پربینندهترین برنامه این نوع تبدیل شد. برنامهای خوشساخت که در بازی جذب مخاطب علاوه بر داشتن روایتی جذاب، یک برگ برنده هم دارد و آن هم حضور بازیگران سرشناسی است که دارند هم را فریب میدهند و رندانه بازی میکنند و از برد خوشحال و از باخت ناراحت میشوند.
تماشاچی هم با آنها حرص میخورد و هیجانزده و ناراحت یا عصبانی میشود! «شبهای مافیا» یکی از تولیدات سعید ابوطالب است که این سالها دستش به ساخت برنامههایی درباره بازیکردن و رقابت سلبریتیها میرود و قرار است در دومین قسمت سراغ خانمهای بازیگر بود. حالا سؤال اینجاست؛ اگر قسمت دوم هم موفق بود، این روند با حضور بازیگران سرشناستر و کیفیت ساخت و روایت جذابتر اجرا خواهد شد؟