فرنود فغفور مغربی | شهرآرانیوز؛ محمد قاسمی جوان ۲۵ ساله محله بلال است. او پسری باحیا، مثبتاندیش و جسارت رویارویی با مشکلات زندگی را دارد. در همین محدوده منطقه ۳ تحصیلاتش را تا دیپلم به پایان رسانده و هیچگاه وضعیت ایدهآلی از بابت امکانات نداشته است. در دوران دانشگاه هم دانشجوی شاگرد اول نبوده، اما همه تلاشش را برای حل مشکلات فنی گذاشته است. میگوید درس را برای درس نخوانده و خواسته از آن پلی بسازد برای عبور از مشکلات. تابهحال سه اختراع به ثبت رسانده که توصیف چیستی آنها در ادامه این گفتگو بیان شده است. معتقد است تفاوت انسانها بیشتر از آنچه از هوش و شانس منشأ بگیرد به پیگیری و تلاششان در برخورد با مشکلات زندگی برمیگردد. او این روزها در حال طی کردن دوره خدمت سربازی است با این حال در کمترین زمان فراغتی که پیدا میکند باز هم از کتاب خواندن و فکر برای پیشرفت ایدههای ذهنیاش غافل نمیشود.
در ادامه با این مخترع جوان، مراحل زندگی، عناوین اختراعی و ایدههایش برای آینده آشنا میشویم.
خب نمراتتان در دوره دبیرستان و دانشگاه چطور بوده است؟
برخلاف تصور عامه که فکر میکنند کسانی که به کارهای پژوهشیعلمی وارد میشوند لزوماً نمرات بالا دارند من نمراتی متوسط در دوره دبیرستان داشتم. در دوره دانشگاه هم همین روال بود و گاهی در بعضی درسها نمرات متوسط رو به پایین میگرفتم. من به درس خواندن برای نمرهگرفتن علاقه نداشتم و اگر درس میخواندم میخواستم نکات لازم برای کار عملی و پژوهشی را به دست آورم. برایم نتیجه عملیاتی مهم بود!
واقعیت این است که سیستم آموزشی نادرست برنامهریزی شده است. اصلاً ملاک علمی بودن، نمره و رتبه کنکور نیست. کنکوریها توجه داشته باشند که تواناییها و استعدادهای آنان بههیچوجه معادل یک عدد که نشانگر رتبه آنهاست نیست. باید امید را حفظ کرد و اگر ایمان به هدفی وجود دارد باید علم و تلاش را ادامه داد.
چطور شد که به حوزه پژوهش و اختراع وارد شدید؟
هرچه در این مسیر دستاورد دارم مدیون استادانم همچون دکتر سبحان صفریان هستم. به یاد دارم گاهی بعضی استادان دانشگاه بنا بر تجربه سالها کار علمی و اجرایی نکاتی میگویند که ارزشش توصیفناشدنی است. همه دانشجویان آن نکته را میشنوند، ولی بیشترشان در همان جلسه آن نکته را فراموش میکنند، اما شاید تفاوت من با بقیه همینجا بوده است. استادم در کلاس بچهها را به کارهای تحقیقی-پژوهشی در حوزه درس دانشگاه تشویق میکرد. او آنچنان با شور و شوق از این فعالیتها یاد میکرد که من علاقهام به رشتهام و کار عملی چند برابر میشد. جرقه دیگری هم که در این بخش برایم شروعکننده مسیر بود برمیگردد به دوستی که سالها قبل در دوران دبیرستان با او همکلاس بودم و او را دیگر ندیده بودم. در دوران دانشجویی با برادر او روبهرو شدم. او هم جوانی پژوهشگر بود. به من گفت در حال کار بر پروژهای علمی هستم و نیاز به همکار دارم. بعد از مدتی کار مشترکمان را شروع کردیم.
درباره اولین کار پژوهشیتان که بهطور مشترک بود برایمان توضیح دهید؟
عید سال ۹۷ کار مشترکمان را شروع کردیم و طرح «پریز برق سهراهی کشویی همراه با شارژر و سیم جمعشونده» بود. این محصول رابا هم ابداع کردیم و به ثبت اختراع رسید.
نخبهبودن شما محصول هوشتان است یا پشتکار یا چیز دیگری؟
من خواهش میکنم بهجای نخبه از واژه تلاشگر استفاده کنید. خب بههرحال انسان باید به قول معروف «سر سوزن» هوشی هم داشته باشد تا در کارهای خلاقانه بتواند کاری کند، اما به نظرم مهمتر از آن مسئله پشتکار است. مسائل مختلفی بوده که تا به نتیجه رسیدهام از من زمان درخور توجهی برده است. دو سال اخیر درباره پروژهای بهطور دائمی فکر و کار میکنم حتی حالا که سرباز هستم هم باز در این دوران دغدغه فکریام حل مسائل مانده در کارهای علمیام است.
لطفاً اختراعهایی را که داشتهاید با توضیح کامل معرفی کنید؟
به طرح «پریز برق» ویژهای که اجرا کردیم اشاره کردم. همهچیز از یک عکس شروع شد. آن عکس شاید ایده خامی از آنچه ساختیم بود. من به عکس جذب شدم. درباره ایدهاش کار کردم. مشکلاتش را برطرف کردم و امکانات (آپشن) به آن افزودم تا رسیدیم به آنچه بیان کردم. به نظرم آنچه ساختهایم نمونه کامل و بینقصی است و همینجا باید از حمایت پارک علمی و فناوری که در اجرای این طرح من و دوستم را یاری کردند هم سپاسگزاری کنم. بعد از ثبت اختراع برای این محصول، بنیاد ملی نخبگان وارد کار شد و از آن حمایت کرد و بهزودی بهعنوان محصولی دانشبنیان وارد بازار میشود. برای این محصول تأییدیه سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران را هم کسب کردهایم. امسال هم طرحی برای جشنواره خوارزمی ارسال کردهام.
دومین اختراعم که در حقیقت طرح پایاننامه کارشناسیام هم بود با عنوان «فیکچسر پنوماتیک انعطافپذیر فِرز با قابلیت فیکس کردن قطعات با هندسههای مختلف» شناخته میشود. ایده این طرح از فعالیتهایم در دوره دانشجویی در کارگاههای مختلفی که برای کار و افزایش تجربه میرفتم به دست آمد. در روند کارهای کارگاهی میدیدم قطعهای که قرار است ساخته شود زمان زیاد برای ماشینکاری نیاز دارد. قبل از ساختن آن قطعه نیز نیاز به «فیکسچر» برای مهار داریم. من فیکسچری ساختهام که میتواند شکلهای مختلف هندسی را شامل شود. سال ۹۷ این طرح بهعنوان طرح برگزیده استان خراسان رضوی انتخاب شد و از طرف اتاق بازرگانی و صنایع و معادن از من در این زمینه تجلیل شد. طرح بسیار جنبه صنعتی دارد و در حال آمادهسازی برای ورود به بازار است.
سومین اختراعم «نظام هیدرولیکی دستگاه تراش با ویژگیهای افزودنی» است. واضح است که این ایده هم در محیط کار و بهواسطه درگیری با انواع کارهای مختلف به وجود آمد. این اختراع بهویژه برای دستسازههای سنگینی که گاهی برای حملونقل آنها نیاز به جرثقیل است به کار میآید. پیش از این برای انجام روند نیاز به وقت زیاد و نیروی ماهر کاری بود و با این اختراع کار دقیقتر و راحتتر انجام میشود. این اختراعم باوجود اینکه ثبت کشوری شده است، اما به دلیل هزینهبر بودن تابهحال اجرایی نشده است؛ و نمونه فیزیکی آن تابهحال ساخته نشده است.
آیا آنها را به ثبت رساندهاید؟ در این مسیر با مشکلی روبهرو نشدید؟
همه طرحهایم ثبت اختراع شده و گواهیهای لازم از مراجع ذیربط دریافت کردهاند. در خلال ثبت اختراع و طرحهای صنعتی با مشکلی روبه رو نبودم، اما برای ساخت نمونههای فیزیکی با مشکل برخورد کردم. گاهی یک اختراع در مرحله طراحی کاملاً بیعیب به نظر میرسد، اما وقتی با پرینتر سهبعدی آن را میسازم با مسئله روبهرو میشوم؛ مثلاً درباره اختراع اولم ششبار مجبور به تغییر طراحی شدم تا به نتیجه خوبی برسم.
مسئله درباره اختراع دومم هم تقریباً به همین شکل بود و البته قابل ارتقاست.
در مسیر ساخت تجاری و استفاده مالی از ابداعات و اختراعاتتان چه کردهاید؟
علاوه بر مشکلی که در مرحله اجرا پیش میآید و در سؤال قبل توضیح دادم باید به مشکلات مالی هم اشاره کنم. واقعیت این است که بار مالی تحقیقات و اجرای آنها اصلاً در توان من نبود. خوشبختانه پارک علمی و فناوری مقداری از هزینهها را برعهده گرفت. بخشی از هزینهها را هم دانشگاه خیام با ارائه فاکتور هزینههایی که من پرداخته بودم انجام داد. در اینجا دکتر صفویان، استاد دانشگاهم، با من همکاری قابل تقدیری داشتند و نمونه ساخته شده را هم به دانشگاه خیام تحویل دادم. هدفم هم این است که دانشجویان در سالهای پیش رو آن را ببینند و از آن ایده گرفته و نظراتشان را هم بدهند تا بتوانم دستساختهام را ارتقا بدهم.
برای ساخت و استفاده تجاری از اختراع سوم هنوز به جمعبندی مالی نرسیدهام! چراکه با قیمتهای امروزی حدود ۶۰ میلیون تومان باید هزینه کنم و نمیدانم ساخت نمونه آن بهصرفهام هست یا نه! ایکاش بودجههایی برای این بخش وجود داشت که مخترع و ابداعگر بدون دغدغه مالی میتوانست کارش را پیگیری کند.
مرحله تجاریسازی اختراعاتم با دوران سربازیام همزمان شده و همین مسئله باعث شده روال کار کندتر پیش برود. خوشبختانه گروهی از دوستانم و همکارانم با من همکاری دارند و کارها را تا اندازهای توانستهاند پیش ببرند. پیشنهادهایی هم از بازار داشتم و قرار شده با اعمال آنها بر محصولمان نسخه نهایی را به آنها عرضه کنیم.
پیشنهادی برای جذب شدن به دانشگاهها یا پژوهشگاههای خارجی نداشتهاید؟
برای این کار نیاز است ارتباطاتی با آن دانشگاهها داشته باشیم و وقت کافی نداشتم. الآن هم که در دوران سربازی هستم و امکان پیگیری ندارم. مطمئناً بعد از این دوره به این بخش فعالیتها هم وارد خواهم شد. من برای تجاریسازی ایدههایم پیشنهادهای مختلفی هم داشتهام که نمونهای از آن به کشور کانادا برمیگردد. یک مهندس کانادایی با من از طریق ایمیل در ارتباط است و قول داده برای کارم در آنجا پشتیبان مالی (اسپانسر) پیدا کند و مثل این پیشنهاد هم موارد دیگری بوده است.
خانواده شما چه حمایتهای علمی عاطفی یا مالی از شما داشتهاند؟
به نظرم مهمترین حامی خانواده است و خانوادهام حامی اصلی و مهم من بوده و هستند. این حمایت از همان سالهای ورود به دبیرستان بود و به نظرم برای انتخاب رشته احترام گذاشتند و نظر دیگری را به من تحمیل نکردند. درباره تحقیقات و شغلم هم آزاد گذاشته شدم. آنها از جنبه عاطفی هم حمایت داشتند. بالأخره کار ابداع و اختراع اینطور نیست که هر روز یکقدم به جلو برود. گاهی با دلسردیهایی در مسیر کار روبهرو میشویم و پا پس میکشیم. اینجاست که آنها به مسئله وارد میشدند و با من همدلانه صحبت میکردند و انگیزه مثبت به من میدادند و آیندهای موفق را پیش چشمم تصویر میکردند. گاهی از جنبه مالی هم من را حمایت کردند.
درباره وضعیت علمی دانشگاهها بگویید؟
سطح علمی و امکانات در دانشگاهها با هم متفاوت هستند. دانشگاههای دولتی در این بخش جلوتر هستند. من در دانشگاه دولتی درس نخواندم، اما این مسئله هیچگاه نتوانست جلوی پیشرفت و کارهای خلاقانه من را بگیرد. نکته اصلی در اینجا به تلاش دانشجو برمیگردد. دانشجوهای بیانگیزه در بهترین دانشگاهها هم نمیتوانند نتیجه بگیرند و دانشجوهای کوشا با داشتن امکانات متوسط بهمراتب نتایج برتر و گاهی خیرهکنندهای به دست میآورند. برای این ادعا هم مثالهای بسیاری وجود دارد. مهم این است که دانشجو از امکانات موجود حداکثر استفاده ممکن را داشته باشد.
در دانشگاه خیام راه برای هر کاری باز بود. اگر میخواستیم به تفریح و حاشیهروی بپردازیم راه باز بود و اگر میخواستیم به تحقیق و پژوهش هم بپردازیم باز راه بود و استادانی بودند که فردی که چنین انتخابی کرده را کمک کنند.
فکر میکنید تعطیلیهای کرونایی چه نتایج بلندمدتی بر وضعیت علمی کشور خواهد داشت.
ظاهر قضیه این است که این تعطیلیها نتایج منفیای داشته است و همینطور هم بوده است. الآن دیگر دانشجویان از فضای دانشگاه دورند. جلسات علمی کمتری برگزار میشود. حتی من خواسته بودم چند نشست با حضور صنعتگران و استادان دانشگاهی داشته باشم که به علت مسئله کرونا آن جلسات برگزار نشد و نتوانستیم به نتایج مدنظرم برسیم.
با وجود همه اینها باید باور کنیم در این شرایط هم جای پیشرفت وجود دارد. یک مثال بزنم. «اسحاق نیوتن» وقتی دانشجوی دانشگاه کمبریج بود، طاعون در انگلستان همهگیر شده بود. دانشجویان خوشحال شده بودند که بهواسطه تعطیلی دانشگاه از شر تکلیف و درس راحت شدهاند، اما او با تمرکز و کار علمی در خلوت خودش به نتایج مهم علمی در بخش حرکتشناسی و گرانش دست یافت. او بهواسطه همین تمرکز، بعد از دوره طاعون توانست بهعنوان استاد دانشگاه کمبریج برگزیده شود. باید از امروز برای فردای بیکرونا آماده شویم.
باید باور داشت در بدترین شرایط هم میتوان به نتایج خوبی رسید. نمونهاش به همین چند دهه اخیر و تحریمهای کشورمان میرسد که شاهد پیشرفت در موارد مختلف علمی بودهایم.
معتقدید باید در کنار سربازهای دیگر نظام در جمع کار کنید یا بهطور متمرکز در مرکز علمی کار پژوهشی کنید؟
به نظر من قانون و روال خدمت سربازی باید بهگونهای باشد هر کس بهواسطه توانایی یا دانشی که دارد در آن دوره به کشورش خدمت کند. بههرحال هر کسی دارای توانایی خاصی است. یکی کار فنی آموخته، دیگری در کار پژوهش و تحقیقات علمی است. افرادی هم در بخش تربیتبدنی و ورزش توانمندی ویژهای دارند. باید از همه اینها به نفع کشور استفاده کرد. روال سربازی هم مانند نظام آموزشی که من سالها در آن درس خواندهام با کمبودها و اشکالاتی روبهروست. بههرحال وضعیت فعلی همین است و چه کاری از من بر میآید؟ ما هم در همین موج زندگی میکنیم. همانطوری که نظام تحصیلی را با همه کمبودها به پایان رساندم این دوره هم تمام خواهد شد.
به یاد دارم در اولین روزهای سربازی با سربازی دیگر که آخرین روزهای خدمتش را سپری میکرد گفتگو کردم. به او گفتم که میخواهم در این دو سال در کنار انجام وظایف محوله کتاب بخوانم تا زمانم به بطالت نگذرد. او پاسخ داد که من هم چنین ایدهای در ذهنم داشتم، اما بعد از مدتی بیخیال همه چیز میشوی! الآن بعد از گذشت حدود ۸ ماه از خدمت ضرورتم خوشحالم بگویم در زمان کمی که برای استراحت داشتهام کتاب خواندهام و از روال علمی خودم تا جایی که مقدور بوده است عقب نیفتادهام. هفت کتاب را تابهحال تمام کردهام و روی ایدههای ذهنیام کار کردهام. با این حال بازهم تکرار میکنم ایکاش وضعیت بهگونهای بود که هر کس با استعداد و توانایی ویژهای که داشت میتوانست به کشورش خدمت کند. من برای کشورم و سربازی برایم در آن وضعیت مفیدتر بود.
چه حمایتهایی برای پیشبرد دانش و خلاقیتتان تابهحال از مراکز رسمی دریافت کردهاید؟
بیشترین حمایتی که دریافت کردهام از جانب پارک علم و فناوری بوده است. حمایتهای آنها هم در دو بخش بوده است. یکی بهواسطه کمکهای مالی در روند پژوهشها و اختراعاتم بوده است. همچنین آنها بستری برای آشنایی با دیگر شرکتها و مخترعان را برایم فراهم کردند. برقراری ارتباط با آنها برایم مفید بوده است.
بنیاد ملی نخبگان هم از من حمایت کرده است. قرار است با حمایت این بنیاد برای اختراع اولم بهعنوان شرکتی دانشبنیان مطرح شویم و بالأخره بتوانم شرکتم را تأسیس کنم. در صورت وقوع این مسئله میتوان امید داشت که روند پژوهشهایم با قدرت بیشتری ادامه یابد و در زمینه تجاری کردن و بهره بردن از عواید اختراعاتم موفق باشم.
روزهای یک سرباز مخترع چگونه میگذرد؟
هر روز معمولا مثل هم و خستهکننده است و توصیف یک روز آن روایت همه روزهای آن است. من در «پلیس راه» خدمت میکنم. ساعت کاریام از حدود ۵ صبح تا ۶ بعدازظهر است. من در بخش معاون افسرنگهبانی خدمت میکنم. روزهای شلوغی هم داریم. گاهی همزمان با ساعت ناهار باید هم تلفن جواب دهم و هم به تصادفهای جادهها بپردازم؛ یعنی همزمان باید بهطور متمرکز به کارهای مختلف برسیم. البته روزهای خلوت هم داریم. کنار دستم کتاب دارم و به محض پیدا شدن فراغت به سراغ آن میروم تا عمرم هدر نرود و از یکنواختی خلاص شوم.
خاطرهای از مراحل تحصیلتان دارید؟
بعضی افراد جایگاه و شغلی دارند که شاید به اهمیت کارشان پی نبرده باشیم. به یاد دارم برای تعیین رشته به دبیرستان رفته بودیم و تصمیم داشتم مثل دیگر نزدیکانم به هنرستان بروم. مشاور من را به اتاقش برد و با توجه به اینکه شاگرد دوم کلاس بودم به من پیشنهاد کرد در دبیرستان بمانم و رشته ریاضی و فیزیک را ادامه بدهم و از این طریق به دانشگاه بروم. بعد از مقداری حرف و گفتگو متقاعد شدم همین راه را بروم. خوشبختانه خانوادهام هم موافقت کردند. همانجا نقطه عطف زندگیام بود. اگر آن روز به صحبت آن مشاور کارآشنا گوش نمیدادم مسیر زندگیام عوض میشد! جایگاه امروزم محصول درایت اوست. از او ممنونم!
نکته آخر؟
به همسنهایم خودم میگویم که «کار نشد ندارد». هر کاری که به ذهنتان میرسد فقط تلاش نیاز دارد و میتوان به نتیجه رسید. تفاوت آدمها همین جاست. به ذهن همه ایدههایی خوب میرسد، اما خیلی از افراد بهراحتی آنها را رها میکنند. به همسنهایم میگویم هر مشکلی را چالشی برای رشد ببینند. کافی است با درایت و حوصله درباره آن فکر کنند و نخواهند سرسری همه چیز را رفع و رجوع کنند. اگر اینگونه عمل کنیم سر آخر خواهیم دید که نتایج خوبی خواهیم گرفت.