سکوت کنید وقتى حرف تازهاى براى گفتن ندارید. من سکوت مىکنم آنسان که «آلفرد هیچکاک» مىگوید، «سکوت در سینما باید صدا داشته باشد.» اکنون، چون تصویر زندگى در روزگار کرونایی دراماتیک، پروحشت و سینمایى است، من سکوت مىکنم؛ چون مىخواهم زین پس کمتر یاوه و دروغ بگویم؛ چون نه خوب حرف مىزنم و نه حرف خوب مىزنم.
یک سؤال نرم و آهسته: آیا مسئولان، وزیران، وکیلان، سیاستمداران، مدیران، استانداران، شهرداران و دیگرانى، چون اینان که اغلب پرگو هستند و درمورد هر چیزى اظهارنظر و توصیه به طى طریق مىکنند، داراى این دو ویژگى هستند؟
پاسخ ساده، حداقلى و کمى نگران: بله؛ دریغ از یک حرف خوب که خوب هم گفته شود!
چرا؟ چون برخى و شاید بیشتر از برخى بههیچوجه خوب حرف نمىزنند؛ چون صداى متوازن، گرم و لحن و موسیقى صداى خوبى ندارند. درواقع با آداب و تکنیکهاى حرف زدن بیگانهاند و شاید نمىدانند کلمات، وزن دارند و عدد نیستند که بشماریمشان. گاهى معدودى از این برخىها وقتى حرف مىزنند، نمىدانیم از چه مىگویند و چرا مىگویند که براى گوشهاى صبور و سیلىخورده ما اینقدر نامفهوم و ناآشناست. کاش یکبار به یکى از صحبتهاى خود گوش کنند! غمافزا آنکه صرفنظر از نداشتن لحن خوب، با کارکرد پیام و تأثیر آن بر مخاطب نیز ناآشنا هستند و حرف خوب و تازه و عمیقى براى مخاطب ندارند. مثل وعدههاى تکرارى و غیرممکن، مثل موضوعهاى تکرارى و غیرعملى که باز تکرار آن، گاهى دروغگویى محسوب مىشود. بیراه نگفتهام اگر بگویم پارهاى از گفتهها یا بیشتر از پارهاى از موضوعات بیانشده، بدون عمق و معناى واقعى، حقیقى و موضوعى و راهبردى است.
نتیجه: بعضی از مسئولان اعم از وزیر، وکیل، مدیر و همتایان، نه حرف خوب مىزنند و نه خوب حرف مىزنند.
پرسش ساده: مدرکى براى این ادعای غیرمعمول، تند و تیز و ناباورانه خود دارید؟
پاسخ پردغدغه به سؤال این است که اگر همین دقیقه اکنون، سخنان امروز یا دیروز برخى مسئولان درباره کنترل گرانى، واکسن آنفلوانزا، کرونا، بورس و ارز را بخوانید، به پاسخ مىرسید؛ البته درخور یادآورى و تأکید است که ادعاى کارکرد وعدهووعید برخى مسئولان، راستىآزمایى شده است که موجب امتنان است؛ مثل اظهارات جوانترین وزیر در کابینه آقاى روحانى. ایشان بسى کمگو، اما راستگوست و درنتیجه گفتههایش با آن لحن و صداى جوان و آرام، باورپذیر است. به عبارت دیگر ما خبر و گزارش حوزه فعالیت محمدجواد آذرىجهرمى ۳۹ ساله را باور مىکنیم و با خود مىگوییم کاش مسئولان بیشترى، چون او بودند!
یادآورى: البته و صدالبته این نوشته مىخواهد اشاره کند که در موارد تأملبرانگیزی در اظهارات مسئولان، رگههایى از درستى دیده میشود، اما چرا فقط رگههایى از حقیقت؟ ما نمىدانیم. لابد پاى چیزهایى درمیان است که مصلحت نیست به ما بگویند. ولى نکته اینجاست که وقتى دلایل همان مصلحتها که نمىدانیم چیست، موجب مىشود تا اعتمادمان مثلا به زمان و چگونگى ورود کرونا، مبارزه با آن و آماروارقام مرگومیرها، زیاد نباشد، آنوقت وعده کاهش بهاى ارز، طلا، سکه، مرغ و ماهى، ماست و مداد و موسیر، میز، ملاقه و مرباى هویج هم کمتر باورپذیر است. ازسوى دیگر وقتى مجلسیان که قاعدتا نمایندگان مردم هستند، دولتیان را که کارگزار مردمند، متهم به ناکارآمدى و ناراستى مىکنند و بالعکس، از مردمان معصوم چگونه انتظار دارند سخنان مسئولان دلسوز را تماموکمال باور کنند؟ بارى بماند شاید به وقت دگر.
یک پرسش غیرساده: آیا خوب حرف نزدن و حرف خوب نزدن، شامل چهرهها و بهاصطلاح سلبریتىها هم مىشود؟
بله، بسیارى از خانمها و آقایان محترمى که چهره یا سلبریتى نامیده مىشوند، متاسفانه همانگونه که جایگاهشان حاصل یک سوءتفاهم است، حرف زدنشان نیز شوخىای بیش نیست؛ چون باعث تاسف و شرمندگى است. آنان آدمهاى خلقالساعه، کمسواد و بىدانش و علاقهمند به شهرت به هر قیمتى هستند که گاه از سر اتفاق، مدتى کوتاه چهره مىشوند و خیلى زود افول مىکنند و حذف مىشوند.
گروه دومى از این چهرهها، مردمان متوسطى در حوزه فعالیت خود هستند که گفتن و نگفتن آنان، اهمیت چندانى ندارد، اما آنچه در هر دو گروه با تفاوتهاى ناچیزى مشهود است، حاکى از آن است که حرف مىزنند یا کارى از آنان سرمىزند تا ما یادمان نرود که آنان هستند و ما هم به چگونه بودن آنان -که گاه کاربرد تفریحى و تفننى دارد- اهمیت میدهیم. گروه دوم را بیشتر از سر بیکارى و کنجکاوى، برخى نوجوانان و جوانان و احتمالا بزرگسالان بىحوصله در فضاى مجازى مرور مى کنند؛ وقتى که التماس مىکنند و حتى داد مىزنند و کنار بزغاله سفیدوسیاه، گربه ملوس و مورچه بالدار عکس سلفى مىگیرند و قسم مىخورند که بزغاله مىخندد، گربه جیکجیک و مورچه بالدار، میومیو مىکند.
گروه سوم چهرهها که متاسفانه جمعیت ایشان زیاد نیست و برخى از آنان زودزود مىمیرند یا سکوت مىکنند تا مبادا خداىنکرده دروغ بگویند، اشخاص محترم، موجه و سزاوارى هستند که غالبا هر آنچه مىگویند و مىکنند، موجب ارتقاى فرهنگى، اجتماعى، علمى، هنرى، ورزشى، ادبى، سیاسى و اعتقادى جامعه مىشود. این ادیب، آن سینماگر، این ورزشکار، این نویسنده و مترجم، آن سیاستمدار، این متفکر، این علامه بافضل و فضیلت ووو از سلسلهچهرههاى عمیقا مورد احترام و موثق جامعه هستند که چهره بودنشان نه مرهون برخى بدهوبستانها که بهدلیل قریحه و استعداد شگرف، راستگویى، تقلا و تلاش بىوقفه، موثر و بىحاشیه و بیهیاهو بودن است و همواره با سلام و ستایش مردم، همراه بودهاند. این دسته از چهرهها، مردمان کمادعا و کمتوقعى هستند که هم خوب حرف مىزنند و هم حرف خوب مىزنند، حتى اگر حرف نزنند؛ چون مىدانند که اهمیت سکوت، بیش از هیاهو براى هیچ است.
آخرین پرسش: مىتوان اهمیت سکوت را به مناسبات شخصى هم تسرى داد و کمتر بیهودهگویى کرد تا بین دوستان، به مخسابى متهم نشویم؟
صدالبته، اما باید تاکید کنم که تحلیل پدیدهها و آسیبهاى اجتماعى، گفتن یا نگفتن و چگونه گفتن و گفتنهاى بیهوده و غیرمستند و غیرمفید و گاه دروغ را باید به جامعهشناسان و روانشناسان سپرد. آنچه من گفتم، از دیدگاه ژورنالیستى مسئله است و امیدوارم آنچه بیان کردم، موجب سوءتفاهم یعنى بدفهمى و کجفهمى نشود. گردن من شکنندهتر از ساقه نیلوفر است که همین هم بهعلت آرتروز به آغوش گردنبند طبى، پناه برده است.
کاش میشد یکبار فقط یکبار در هزارسال عمررفته، خوب حرف مىزدم و کمى سکوت مىکردم تا کمى کمتر دروغ گفته باشم!
کاش مىشد مسئولان محترم در همه سطوح مثل استانداران، شهرداران، مدیران کل و شبههنرمندان، شبهورزشکاران و نظایر آنکه بابادکى مىآیند و با نسیمکى مىروند، کمى بیشتر به خودشان احترام بگذارند؛ یعنى کمى بیشتر بخوانند و بدانند، کمتر بگویند و بیشتر بشنوند تا آنچه مىگویند، شنیدنى باشد یا آنچه از خود به نمایش مىگذارند، تماشایى باشد!