شعر افشین علا خطاب به رژیم صهیونی | عاقبت بیت‌المقدس را رها خواهیم کرد فریبرز عرب‌نیا: ترجیح می‌دهم در کنار مردم کشور عزیزم باشم + فیلم سریال محرمی «جایی برای همه» روی آنتن شبکه دو + زمان پخش آمار فروش سینماها در روزهای جنگ بین اسرائیل و ایران اکران سیار فیلم‌های کودکانه در مشهد کارگردان فیلم بعدی «جیمز باند» مشخص شد «کاتیا فولمر» ایران‌شناس آلمانی درگذشت فصل پایانی سریال «اسکویید گیم» در راه است تکرار سریال «مختارنامه» از شبکه آی‌فیلم (محرم ۱۴۰۴) + زمان پخش قدردانی سخنگوی پلیس از اصحاب قلم در دوران جنگ رژیم صهیونیستی علیه ایران | عزیزان رسانه، گل کاشتید، دستانتان را می‌بوسم برنامه‌های حمایتی وزارت فرهنگ و ارشاد برای جبران خسارات گروه‌های موسیقی و نمایشی اجرای باشکوه ارکستر سمفونیک تهران در میدان آزادی حسام خلیل‌نژاد، بازیگر سینما و تلویزیون: اگر امروز هنری هست، میراث شهیدان است فیلم‌های آخر هفته تلویزیون (۵ و ۶ تیر ۱۴۰۴) + شبکه و زمان پخش سیمای محرم ۱۴۰۴ | معرفی برنامه‌های ویژه تلویزیون همراه با زمان پخش چرا توزیع سریال «شکارگاه» به تعویق افتاد؟ فرصت تماشای فیلم با قیمت نیم‌بها تا کی ادامه دارد؟ شعر‌هایی به‌مثابه موشک | شاعران مشهدی در کنار مدافعان وطن ایستادند
سرخط خبرها

بهانه‌ای برای بیشتر دیدن و شنیدن

  • کد خبر: ۵۵۴۲۵
  • ۲۱ دی ۱۳۹۹ - ۱۳:۳۹
بهانه‌ای برای بیشتر دیدن و شنیدن
عباسعلی سپاهی‌یونسی - شاعر و روزنامه‌نگار
سفر همیشه برای من بهانه بیشتر دیدن بوده است، بهانه‌ای برای بیشتر شنیدن و بهانه‌ای برای بیشتر لمس کردن؛ هرچند ممکن است این دیدن‌ها، شنیدن‌ها و این لمس کردن‌ها، ابتدای غمی بزرگ و نو باشد که به غمخانه دلم اضافه می‌شود و بار دلم را سنگین و سنگین‌تر می‌کند، اما چه می‌شود کرد؟ هر آدمی سرشتی دارد و دلبستگی‌هایی.


دوباره و در فرصتی کوتاه رفتم تا تربت‌جام یا بهتر بگویم تربت جان که همیشه خدا برای من سرزمینی شگفت بوده است.


این‌بار رفتم به دیدن استاد حسن سمندری، فرزند برومند استاد حسین سمندری. حسین سمندری، استاد دوتار بزرگ با همراهی استاد شریف‌زاده، خون‌پاش و نغمه‌ریز را برای ما به یادگار گذاشته است و البته کار‌هایی دیگر را.


در یک ظهر زمستانی بی‌باران، همراه با آفتابی که از پنجره اریب به داخل اتاق می‌تابید، نشستیم به تماشا و شنیدن ساز حسن سمندری. استاد با روی باز و مهربانی تمام، ساعتی ساز زد و حرف.
سازش زخمه‌هایی بود که بر دل و جان ما فرود می‌آمد و حرف‌هایش، کلمات غمگینی بودند که در فضای اتاق می‌چرخیدند و به گوش جانمان فرومی‌رفتند تا از گزند فراموشی در امان بمانند. با شنیدن هرکدام از آن کلمات غمگین با خودم فکر می‌کردم هنرمندی مثل حسن سمندری و هنرمندان دیگری که این روز‌ها به‌دلیل فراگیری کووید ۱۹ و البته نامهربانی‌ها به موسیقی مقامی -که دیرزمانی است به آن مبتلا شده‌اند- چه روز‌های سختی را از سر می‌گذرانند.


حسن سمندری شاگرد پدرش بوده است. پدرش درکنار ساز زدن، سلمانی بلد بود و چیزی از راه اصلاح سر اهالی باخرز به دست می‌آورد، اما حسن سمندری همه زندگی‌اش دوتارش است که وقتی آن را بغل می‌کند، تو می‌مانی که دوتار استاد را بغل کرده است یا استاد دوتار را؟ در آن لحظه‌های یگانگی و یکی شدن، آن‌چنان می‌نوازد که گویی همه اشیا و آدم‌های پیرامونش گوش می‌شوند و لذت می‌برند.
بعد از ساعتی که از خانه استاد بیرون آمدیم و جلو در داشتیم خداحافظی می‌کردیم تا راهی مشهد بشویم، استاد اشاره کرد به چندنفری که جلوی در خانه‌ای در آفتاب کم‌رمق زمستانی نشسته بودند و گفت: آن نفری که کلاه سیاه سرش دارد، عباس نینواز، دهل‌زن و برادر غلامعلی نینواز، سرنانواز مشهور، است که معروف بود به مروارید سیاه. سپس استاد نینواز را صدا زد تا با او حال‌واحوالی کنیم.


در همان چند دقیقه‌ای که با هم حرف زدیم، استاد عباس از دلتنگی‌هایش برایم گفت. از کم‌لطفی‌ها به موسیقی مقامی و... و البته از اینکه کوچه آن‌ها و باخرز، زادگاه چند استاد بزرگ است؛ استادانی که صدای موسیقی و فرهنگ ایران را تا دورترین نقاط جهان همچون بلژیک، فرانسه، دانمارک، هلند و دیگر کشور‌ها رسانده‌اند.


در آخرین سفرم به تربت‌جام و ساعتی ماندن در باخرز، تصویر دیگری از این سرزمین برایم شکل گرفت و فهمیدم که بی‌دلیل نیست من این‌همه تربت‌جام را دوست دارم، صدای دوتارش را، آواز‌های غمگینش را و آدم‌های مهربانش را.


آرزو کردم کاش در سفر‌های بعدی‌ام ببینم حال‌واحوال این استادان روبه‌راه است و سازشان در مقام شادی، کوک می‌شود.
 
 
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->