رضاریاحی | شهرآرانیوز؛ از آن دست نقاشانی است که اسطورهها در آثار هنری او جایگاه ویژهای دارند. از این رو نقاشی قهوهخانهای با درونمایه موضوعات حماسی و دینی جزو سبکهای دلخواهش است.
داستانهایی همچون واقعه عاشورا و روایتهای شاهنامه که نقشهای بسیاری از حماسههای ایثار پیشوایان دینی و نیز پهلوانان ملی ایران را در خود جای داده است، سوژه اصلی بسیاری از آثار هنری افشین باقری است.
او سال ۱۳۶۶ در مشهد متولد میشود و از حدود ۶ سالگی شروع به کشیدن نقاشیهای کودکانه میکند. ذوق و استعدادی که از همان کودکی در آثار او نمایان است مادرش را وامیدارد تا دفترهای نقاشی او را جمعآوری و در مجموعهای نگهداری کند.
افشین باقری، نقاش جوان و چیرهدست مشهدی، نقاشی حرفهای را از سال ۱۳۸۶ آغاز میکند، درست همان سالهایی که برای تحصیل در رشته گرافیک دانشگاه شاهد، عازم تهران میشود. او تاکنون پنج نمایشگاه انفرادی و بیش از ۲۰ نمایشگاه گروهی برگزار کرده که همگی آنها سمت و سویی اسطورهای بهویژه توجه به اسطورههای ایرانی داشته است. او در یکی دوماه گذشته نقاشی با عنوان «سواری نماند از بزرگان و خرد» را بر روی بوم ثبت کرد که این اثر هنری، رتبه نخست جشنواره دوسالانه نقاشی فردوسی را از آن خود کرد.
آغاز راه در نگارخانه میرک
نقاش مشهدی نخستین نمایشگاه انفرادی خود را در مشهد برگزار کرد: نخستین نمایشگاه هنری من شامل مجموعهای از طراحیهایی بود که مضمون حماسی داشت، این نمایشگاه در نگارخانه میرک برپا شد. میرک، نگارخانهای قدیمی، نامآشنا و نوستالژیک برای هنرمندان مشهدی است و من هم تصمیم گرفتم به عنوان یک هنرمند مشهدی، نقاشی را بهطور حرفهای از این نگارخانه قدیمی آغاز کنم.
فهمیدم که از نقاشی چه میخواهم
این هنرمند نقاش که آثارش به سبک قهوهخانهای نزدیک است، سال ۱۳۹۳ نمایشگاه انفرادی دیگری در تهران و در نگارخانه سیحون برگزار کرد که این مجموعه نقاشیها در زندگی حرفهای او نقش بسزایی داشت. او دراین باره میگوید: ۶ سال پیش یک نمایشگاه انفرادی با عنوان «بندهش» در نگارخانه سیحون برگزار کردم، در این نمایشگاه فضای کاری من بیش از پیش مشخص شد، به طوری که بازخورد کارها بر روی من تأثیر بسیاری گذاشت و متوجه شدم که چه کاری میخواهم انجام بدهم. در نمایشگاه «بندهش» تمرکز من بر روی خیر و شر بود، دلمشغولی من از اول در نقاشی، انسان و خیر و شر بوده است و هیچ وقت اینها را دو چیز منفک از هم نمیبینم و البته رفقایم همیشه اسطورهها، موجودات تخیلی، حیوانات و انسانها با ظاهری عجیب و غریب بودهاند و اینها همیشه گوشه و کنار کارهایم پیدا میشوند.
نگاهی به نمایشگاه «گاه ششم» و «مشیانه»
افشین باقری در سال ۱۳۹۵ نمایشگاه «گاه ششم» را در نگارخانه سیحون برگزار میکند: این نمایشگاه روایتی است از آفرینش زن و مرد که باز هم رنگ و لعاب اسطورهای دارد، البته در «گاه ششم» گیاهان هم نقش بسیار برجستهای را ایفا میکنند و بهنوعی گیاه و انسان هم ارزش هستند.
این کارشناس گرافیک در سال ۱۳۹۶ با نمایشگاه «مشیانه» بار دیگر به نگارخانه سیحون برمیگردد. او درباره کم و کیف این نمایشگاه توضیح میدهد: این نمایشگاه در ادامه نمایشگاههای قبلی و بنا بر همان پایبندی به اسطوره شکل گرفت با این تفاوت که در این نمایشگاه به جنس زن در اسطوره ایرانی توجه کردهام. «مشیانه» در واقع اولین زنی است که در اسطورهها از آن نامی به میان آمده است که در حقیقت همان «حوا» است و به عنوان اولین زن همواره از آن یاد میشود.
آشنایی با فردوسی و شاهنامه
نقاش جوان مشهدی در سال ۹۷ با نمایشگاه نقاشی «خزینه» و در سال ۹۸ با نماشگاه نقاشی «حشروحوش» باز هم میهمان نگارخانه سیحون بوده تااینکه تابستان امسال فراخوان حضور در جشنواره دوسالانه نقاشی فردوسی به دستش میرسد. علاقه او به داستانهای شاهنامه و اساطیری به شنیدن یک پادکست برمیگردد. باقری میگوید: من قبل از آشنایی با فردوسی و شاهنامه، بیش از یک دهه است که بر روی اسطورههای ایرانی کار کردهام و دراین راه از منابعی همچون «پژوهشی در اساطیر ایران» و «ترجمان کتاب شناخت اساطیر ایران» بهره بردهام، اما از دوسال پیش، پادکستی خریدم که داستانها و روایات شاهنامه را توصیف میکند، این داستانها که بهگونهای جذاب و پرهیجان روایت میشود، روزی دوساعت وقت من را میگیرد و بهطور ویژهای باعث تعلق خاطر و دلبستگی من به فردوسی و شاهنامه شده است.
مرگ رستم ایدهای برای خلق یک اثر هنری
افشین باقری میگوید: در میان داستانها و روایات شاهنامه، روایت مرگ رستم برای من بسیار جذاب و تأثیرگذار بود، رستم نامآورترین چهره اسطورهای در شاهنامه و بهتبع آن، مهمترین چهره اسطورهای ادبیات فارسی است. در شاهنامه طول عمر پهلوانانی که از نسل سام یل (پدر بزرگ رستم) هستند بسیار طولانی ذکر شده و به همین طریق طول عمر رستم نیز در حدود ۶۰۰ سال بوده که البته به مرگ طبیعی نیز از دنیا نرفته است و با حیله شاه کابل و به دست برادر ناتنیاش «شغاد» به چاه افتاد و کشته شد، در این واقعه برادر دیگر رستم به نام «زواره» و نیز «رخش» کشته شدند. این داستان ایده اصلی من برای کشیدن نقاشی و ارسال به جشنواره دوسالانه نقاشی فردوسی بود.
روایت مرگ رستم با شمایل امروزی
او درباره شخصیتهایی که در این اثر هنری بر جای گذاشته است میگوید: ما همیشه تصاویری از داستانهای شاهنامه در ذهن خود داریم که در نگارگریهای دوران تیموری، صفوی و قاجار و در نقاشیهای قهوهخانهای به تصویر کشیده شده است، اما من سعی کردهام تصویری از روایت مرگ رستم خلق کنم که شکل و شمایل امروزیتری داشته باشد، از این رو در نقاشی «سواری نماند از بزرگان و خرد» با چهرههایی روبهرو هستیم که هیچگاه در نقاشیهای اساطیر شاهنامهای روبهرو نبودهایم و این مهم از نظر من بر جذایبت کار افزوده است.