آیا سریال «شوگان» فصل دومی هم خواهد داشت؟ تقدیر از دکتر سلمان ساکت، همراه همیشگی مرکز آثار، مفاخر و اسناد دانشگاه فردوسی مشهد (۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) سریال «مامان اشتباه می‌کند» روی آنتن تلویزیون + زمان پخش و تکرار «محمد صادقی» بازیگر جنجالی از ایران رفت + عکس حادثه سر صحنه فیلمبرداری برای «ادی مورفی» رادیو، صدای ماندگار است رونمایی از پوستر جدید «سال گربه» + عکس سریال «سووشون» آماده توزیع در شبکه خانگی بازیگران سریال «هشت پا» معرفی شدند کنسرت بی‌کلام «نوای آفتاب» روی صحنه + جزئیات فقدان چشم‌انداز، حلقه مفقوده جشنواره‌های هنری «مست عشق» سینمای ایران را هوشیار خواهد کرد؟ «آپولو» از آمریکا جایزه گرفت حامد بهداد و سحر دولتشاهی با «مفت بر» در راه سینما انتشار فیلم سینمایی «همسر» ویژه نابینایان صفحه نخست روزنامه‌های کشور - چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ مروری بر جدیدترین سریال‌های تلویزیون پربازدیدترین شبکه تلویزیون در ماه نخست سال ۱۴۰۳ معرفی شد نماهنگ جدید ابوذر روحی رونمایی می شود
سرخط خبرها

گفت‌وگو با ایمان صادقی، نقاش، به‌بهانه برگزاری ۳ نمایشگاه هم‌زمان در تهران و مشهد

  • کد خبر: ۵۷۱۵۴
  • ۰۹ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۵
گفت‌وگو با ایمان صادقی، نقاش، به‌بهانه برگزاری ۳ نمایشگاه هم‌زمان در تهران و مشهد
ایمان صادقی الان ۳ تا نمایشگاه را هم‌زمان برپا کرده و آن‌قدر سرش گرم کار بوده که کرونا و مابقی مصائب را فراموش کرده است. نمایشگاه انفرادی نقاشی «خَسک» در نگارخانه «فرمان‌فرما»، نمایشگاه گروهی نقاشی «کوکا مشهدی» در نگارخانه «ثالث» و نمایشگاه گروهی نقاشی «خیم» در نگارخانه «آذرنور» مشهد. مطلبی که در ادامه می‌خوانید، گزیده‌ای از گپ‌وگفت با اوست.
امیرمنصوررحیمیان | شهرآرانیوز - هم نشینی با هنرمندان مرا به این نتیجه رسانده است که همه آ‌ن‌ها یک چیز را به زبان‌های مختلف می‌گویند. «وقتی که ایده یک اثر در ذهن می‌جوشد، باید اجرا بشود والا مغز آدم را می‌جود.» اتفاقی که بار‌ها برای خودم افتاده است. روز و شب برای آدم نمی‌ماند، هرکجا می‌رود و هرچیزی می‌بیند را ربط می‌دهد به همان چیزی که توی سرش می‌گذرد. این به نظرم خیلی هم خوب است. اگر مغز آدم این خاصیت را نداشت، هیچ‌کاری به سرانجام نمی‌رسید.
 
این‌طور وقت‌ها هنرمندان مثل بدهکارانی می‌شوند که طلبکاری توی سرشان نشسته و طلبش را می‌خواهد و تا تمام طلبش را نگیرد هم دست از سر بدهکار برنمی‌دارد. برای همین است که مجموعه‌های نقاشی، عکس، مجسمه و خیلی چیز‌های دیگر به وجود می‌آیند. به خاطر همین طلبکار سمج است که فیلم‌های فاخر و طولانی، نقاشی‌های بزرگ و کار‌های ادامه‌دار، درست می‌شوند و آدم‌ها از ساختنشان خسته نمی‌شوند. حالا اگر فکر کرده‌اید در این مدت که به دلیل کرونا، نگارخانه‌ها تعطیل بوده‌اند، این طلبکار دست از سر هنرمندان برداشته است، اشتباه کرده‌اید.
 
دست بر قضا چنین وقت‌هایی فعال‌تر هم می‌شود و هنوز یکی را نقد نکرده سراغ بعدی می‌رود! نمونه‌اش هم دوست جوان مشهدی، «ایمان صادقی» است، که الان ۳ تا نمایشگاه را هم‌زمان برپا کرده و آن‌قدر سرش گرم کار بوده که کرونا و مابقی مصائب را فراموش کرده است. از نمایشگاه انفرادی نقاشی «خَسک» در نگارخانه «فرمان‌فرما» و نمایشگاه گروهی نقاشی «کوکا مشهدی» در نگارخانه «ثالث» گرفته تا نمایشگاه گروهی نقاشی «خیم» در نگارخانه «آذرنور» مشهد. مطلبی که در ادامه می‌خوانید، گزیده‌ای از گپ‌وگفت با اوست.


لطفا از کار‌هایی که قبلا انجام داده‌ای و الان در حال انجامشان هستی برایم تعریف کن و بگو این‌همه اثر را در چه مدتی تولید کرده‌ای؟

من مدرک کارشناسی‌ام را در رشته گرافیک گرفتم و کارشناسی ارشدم را انیمیشن خواندم. قبلا هم در دانشگاه‌های علمی کاربردی، آزاد و فردوس تدریس می‌کردم. تا اینکه معلم شدم. چون رشته‌ام انیمیشن بود، همان سال‌ها با چند پروژه انیمیشن به عنوان نقاش زمینه و بک‌گراند همکاری کردم. کار کردن در فضای انیمیشن برایم خیلی جذاب بود.
 
چون احتیاج به رئالیته و اغراق هم‌زمان باهم داشت. بعد مدتی فکر کردم کار تک‌فریمی با روایت خودم از قضایا را انجام بدهم. بگذریم، تا کنون ۲ نمایشگاه انفرادی برگزار کرده‌ام و در تعداد زیادی نمایشگاه گروهی هم شرکت داشته‌ام. نمایشگاه انفرادی اولم در مشهد بود. اسم آن را «گره» گذاشتم و در آن به شخصیت آدم‌ها با اغراق فانتزی و سوررئال پرداختم. از آنجایی که در آن نمایشگاه به شدت تحت‌تأثیر فضای انیمیشن بودم، آن آثار برای خودم هم جالب بود.
 
بعد از مدتی آن اغراق فانتزی‌گونه از کارم جدا شد. به سمت طبیعت گرایش پیدا کردم و سعی کردم خیلی به خطوط توجه کنم. دوست داشتم کارم به اصطلاح خط‌خطی باشد. از همان موقع ایده نمایشگاه «خسک» را توی سرم پروراندم. رفتم به سراغ بوته‌ها و خار‌ها که خطوط ناهماهنگی دارند و تنوع خطی خوبی را نشان می‌دهند. اول هم از کار‌های کوچک شروع کردم و بعد دیدم نشان دادن سوژه، از عهده کار‌های بزرگ هم برمی‌آید. ضمن اینکه کار‌های مجموعه «خَسک» را از قبل از اتفاق کرونا شروع کرده بودم و در دوره قرنطینه تمامشان کردم. آثار دو نمایشگاه «خیم» و «کوکا مشهدی» دیگر را هم در زمان کرونا کار کردم.

حلقه پیوند هنرمند و سرمایه‌دار، گم است

کارهایت را در نمایشگاه «خیم» مشهد دیدم. فکر کنم آثاری که به نمایش درآمده‌اند، ادامه نمایشگاه انفرادی‌ات در تهران باشند. همان خار‌ها و بوته‌ها با همان قلم. فقط سبک و سیاقش به سمت اکسپرسیونیسم کشیده شده است. این‌طور نیست؟

دقیقا. آن کار‌ها هم ادامه همین آثار است، ولی از نظر زمان و روند اجرا، خیلی جدیدتر و بروزتر هستند. در آن‌ها چیز‌های نوینی را تجربه کرده‌ام. این درست است که به سمت اکسپرسیونیم رفته‌ام. ولی باید بگویم که در یکی از کار‌ها به طبیعت سوژه نزدیک شده‌ام هر چند در فرم اغراق داشت، ولی رنگ‌ها همان چیزی بود که در واقعیت وجود داشت. الان هم ایده جدیدی دارم و می‌خواهم درخت‌ها را به صورت خطی کار کنم. تمام این اتفاقات از وقتی افتاد که تصمیم گرفتم از فضای انیمیشن خارج شوم. آن مدل کار با حس الان من تداخل پیدا می‌کرد.


فکر می‌کنی که نمایشگاه انفرادی اولت، به اینکه کار کردن در آن سبک و سیاق را تمام کنی، کمک کرده است؟ به نظرم یک‌طور بدهی‌ای به انیمیشن داشتی که با نمایشگاه گره، پرداخت کردی.

این موضوع هم محدود به این ماجرا نیست. هر زمانی ممکن است اتفاق بیفتد. به طور مثال ایده‌ای به سرم می‌زند و در موردش اثری تولید می‌کنم. بعد از چند اثر به نظرم می‌رسد که دیگر بس است و ظرفیت این سوژه تمام شده است. اگر هم زمانی برگردم به آن، با دید تازه‌ای برمی‌گردم. دوست دارم بروم و چیز‌های جدید را امتحان کنم.

حلقه پیوند هنرمند و سرمایه‌دار، گم است

این تنها مشکل تو نیست. من با خیلی از دوستان مشترکمان که حرف می‌زنم به همین نکته اشاره می‌کنند.

ایده را به وول خوردن کرم توی مغزشان تشبیه کرده‌اند. من هم تشبیه خودم را دارم. فکر می‌کنم طلبکاری است که نشسته باشد توی کله آدم. حالا به نظرت چرا وقتی اجرایش می‌کنی دست از سرت برمی‌دارد.

(می‌خندد) بله. به نظرم وقتی اجرایش می‌کنی و وقتی به شکل فرم و خط و رنگ در می‌آید، تازه می‌فهمی چه چیزی در سرت داشته‌ای. نتیجه‌اش را می‌بینی. لمسش می‌کنی و از خودت راضی می‌شوی و می‌روی دنبال چیز جدید. در نقاشی این اتفاق خیلی می‌افتد. چون روابط فرمی، رنگی و فضاسازی آن‌قدر بی‌انت‌ها و بی‌شمارند که هنوز یکی تمام نشده هزار سوژه به ذهنت خطور می‌کند.


پرداختن به ایده‌های فراوانی که به ذهن می‌رسد. مستلزم کار کردن زیاد است. کار کردن و تولید آثار نقاشی هم شایسته دیده شدن است. از آنجایی‌که نقاشی برای دیده شدن به‌جز نگارخانه‌ها، رسانه دیگری برای ارتباط با مردم ندارد و در این مدت کرونا، همه نگارخانه‌ها و آتلیه‌ها تعطیل بود، هنر و به‌ویژه هنر نقاشی چه ضربه‌ای خورد؟

کلا هنر و در اینجا هنر نقاشی مستقیم، ضربه اقتصادی جبران‌ناپذیری خورد. حتی در تهران که برای مجموعه‌دار‌ها و نگارخانه‌دار‌ها همیشه فرصت خوبی به حساب می‌آمده است. این چیزی که گفتم را به وضوح می‌شود احساس کرد. در مشهد که قبلش هم چندان خبری نبود. تا جایی این مسئله پیش رفت که چند نگارخانه هم تعطیل کردند. فکر می‌کنم هنرمندان در مشهد دچار سختی‌های معیشتی بیشتری هستند.
 
این هم برمی‌گردد به اینکه در مشهد نگارخانه‌دار و مجموعه‌دار کاربلد کم داریم. کسی که خودش هنردوست و ثروتمند باشد و دوستان ثروتمند هم داشته باشد. کسانی که در تراز مالی خودش باشند و بعد همان‌ها را مجاب به خرید آثار هنری بکند. کسانی هم که نگارخانه باز کرده‌اند دلسوز بوده‌اند، ولی نتوانسته‌اند فرهنگ مجموعه‌داری را جا بیندازند. در مشهد افرادی را می‌شناسم که ظرفیت مالی قدرتمندی دارند و به راحتی می‌توانند اثر هنری ارزشمندی را خریداری کنند.
 
ولی به خاطر طرز تفکری که وجود دارد این اتفاق نمی‌افتد. نگارخانه‌دار‌ها هم از نظر من حرفه‌ای دنبال این را نگرفته‌اند که بازارسازی یا فرهنگ‌سازی بکنند. البته کسانی با این دید آمده‌اند، ولی موفق نشده‌اند. بعضی دیگر که فقط هدفشان از راه‌اندازی نگارخانه گرفتن ورودی از هنرمند بوده و اموراتشان را با کافه و مسائل حاشیه‌ای گذرانده‌اند. هیچ‌وقت به صورت حرفه‌ای به دنبال فروش آثار هنرمندان نرفته‌اند.

حلقه پیوند هنرمند و سرمایه‌دار، گم است

پس به نظرت دلیل اصلی اینکه هنرمندان مشهدی به تهران مهاجرت می‌کنند یا برای تهران کار تولید می‌کنند هم همین موضوع است؟

عمده دلیلش این است. هنرمندانی هستند که روی مشهد به عنوان زادگاهشان تعصب دارند. دوستش دارند. ولی وقتی می‌بینند که اینجا کسی از اثرشان استقبال نمی‌کند یا کسی نیست که کارشان را بفروشد، دل‌سرد می‌شوند.


این اتفاق جا‌های دیگر هم دارد می‌افتد. یعنی در شیراز و تبریز و اصفهان هم همین جو وجود دارد. به نظرت در مشهد اتفاقی افتاده که هنرمند حرفه‌ای را دل‌سرد و دل‌زده می‌کند؟ یا توقع مشهدی‌ها زیاد است؟ شاید هم فضای هنری مشهد کوچک است و در همین محیط کوچک باز هم آثار هنری به‌خوبی عرضه نمی‌شود.

با قسمت آخر حرفت موافقم. آدم دلش می‌سوزد. به دلیل اینکه فضای هنری مشهد ظرفیت این را دارد که قطب هنری بشود. هم آدم ثروتمند که می‌تواند مجموعه‌دار بشود زیاد است هم هنرمند زیاد داریم. ولی این وسط حلقه وصل کننده گم شده است. کسی یا کسانی که بتوانند کار‌ها را بفروشند. آدم‌ها را مجاب کنند که کار هنری بخرند. برود با سازمان‌ها و نهاد‌های دولتی صحبت کند. هیچ‌کس هم حاضر نمی‌شود که این بار را بردارد. کسانی هم که هستند درگیری‌های دیگری دارند یا حرفه‌ای نیستند. در مشهد توان مالی برای خرید آثار هست. ولی نمی‌خرند. آدم‌هایی را می‌شناسم که با هزینه میلیون‌ها تومان یک منظره بی‌ارزش -از منظر هنری- را روی دیوار خانه‌شان می‌کشند. این به فرهنگ آن آدم برمی‌گردد. اینکه از همان اول به کودکانمان یاد نداده‌ایم که برای هنر ارزش قائل بشوند.
 
 
گفتگو با ایمان صادقی، نقاش، به‌بهانه برگزاری ۳ نمایشگاه هم‌زمان در تهران و مشهد
 
 
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->