نعیمه زمانی | شهرآرانیوز؛ درخت چنار، مظهر سرسبزی و مهربانی است که از سالیان دور همراه ایرانیان بوده و ریشه در باور مردم دارد. آنچنان که نام بسیاری از مناطق کشور با آن آراسته شده است. درخت بلندقامتی که سر به فلک کشیده و با بازوان پربرگ خود سایهای بر مردم ارزانی کرده است. این درختان که در کنار نهر آب قد میکشند با شهرنشینی از دل باغها به خیابانها راه پیدا کردند.
خیابانهای شهر مشهد نیز چنین چیزی را تجربه کردهاند. مانند خیابان شهید صادقی یا همان سازمانآب معروف. شاید بارها و بارها از این خیابان عبور کرده و شکل تنه درختان آن برایتان کمی عجیب به نظر برسد و شاید هم دغدغههای زندگی سبب شده که بیتوجه به آنها از مسیر عبور کنید. با این حال درختان چنار این خیابان ناظر رفت و آمد شهروندان بوده و قدیمیهای محله نیز به خوبی به خاطر دارند که از گذشتههای دور چه بر این درختان گذشته است. برای ادای احترامی هرچند کوچک به این درختان در لابه لای خاطرات قدیمیهای محله به گذشتهها گذر کردیم.
آبادی سعدآباد
محمد خجستهپور یکی از ساکنان محله کلاهدوز است که سال ۱۳۲۵ در روستای سعدآباد-آبکوه به دنیا آمده و از حال و روز خیابانهای قدیم شهر با خبر است. او از گذشته راسته خیابان شهید صادقی امروزی میگوید: «در دهه ۳۰ از میدان راهنمایی تا میدان سعدآباد (تختی کنونی) به طرف دانشکده ادبیات در خیابان شاهرخ آن زمان (خیابان اسدا... زاده فعلی) آسفالت بود و از میدان راهنمایی تا میدان فردوسی نیز زمین کشاورزی بوده و یک جاده خاکی باریک وجود داشت که بعدها آن را آسفالت کردند.» او تاریخ اجرای عملیات آسفالت را به سال ۱۳۳۲ نسبت میدهد و بیان میکند: «در برنامه شهری مقرر شده بود تا از فلکه دروازه قوچان تا فلکه فردوسی خیابانی کشیده شود، اما از آنجایی که یکی از مسئولان وقت سرپرستی قلعه سعدآباد را هم به عهده داشت درخواست داد تا این مورد برای محله سعدآباد هم رقم بخورد. در نتیجه از فلکه سعدآباد (میدان تختی) تا میدان راهنمایی و از میدان راهنمایی تا سه راه فردوسی خیابانی باریک کشیده و آسفالت شد؛ بنابراین سعدآباد به معنای واقعی خود آباد شد. با این حال هنوز کشاورزی برقرار بود.»
زیر سایه درختان چنار
به گفته این ساکن قدیمی منطقه سال ۴۲ آسفالت راسته خیابان راهنمایی تا سه راه فردوسی را بزرگتر میکنند و بولوار رضاشاه کبیر نام میگیرد. او ادامه میدهد: «با گذشت سالها و با گسترش خیابان رسیدگی به زیبایی آن هم اهمیت پیدا کرد. در این راستا از میدان راهنمایی تا میدان فردوسی و از آنجا تا چهارراه ابوطالب درختکاری و گلکاری شد.»
آقای خجستهپور در توصیف گلکاری خیابان توضیح میدهد: «میان خیابان آسفالت بزرگی قرار داشت که البته ماشینرو نبود و دو طرف خیابان به سه قسمت تقسیم شد که در یک ردیف گلهای شصتبرگ، در ردیفی دیگر درختهای بیدمجنون و در یک ردیف هم درختهای چنار کاشته شد. بین ردیفها نیز فاصله داشت که محل عبور بود و میتوانستیم در آن قدم بزنیم. زمینهای کشاورزی نیز آن زمان هنوز به چشم میخورد. بیدهای مجنون که درختان زیبایی بود دو ساله به سایه افتاد و درختان چنار هم ما را در سایه خود شریک میکردند. تمام آنها دست در دست هم داده بودند تا فضای سبز زیبایی به ما هدیه دهند. آنجا باصفا بود و به زیبایی و چشمنوازی و به بیدهای مجنون و سایهاندازش شهرت یافته بود. آن قدر برای مردم لذتبخش بود که برای تفریح دور آن مینشستند و به قول ما آن زمانها شهریها هم به آنجا میآمدند، فرشی پهن میکردند، روی آن مینشستند، تفریح کرده و دور هم خوش میگذراندند.»
مرحوم فولاد مأمور آبیاری درختان بود
این کارمند بازنشسته اداره آب و فاضلاب مشهد درباره آبیاری درختان این محدوده میگوید: «سرچشمه قنات سعدآباد در میدان راهنمایی بود و به جای قهوهخانهای که از میدان راهنمایی به سمت میدان فردوسی در سمت چپ خیابان قرار دارد یک حوضچه قرار داشت که آب قنات به آنجا ریخته میشد. صبح به صبح که حجم آب در آن زیاد میشد آب را به سمت باغها و زمینهای کشاورزی رها میکردند. آن زمان خیابانهای تورج، کلاهدوز، شهید اسفندیانی و مجد باغ بود و در خیابانهای کفاش، ابوسعید، آبکوه، سناباد و سلمانفارسی زمین کشاورزی قرار داشت. در خیابان شهید صادقی هم کنار هر ردیف درختی که قرار داشت جوی آبی هم سرتاسر تعبیه شده بود منتهی لوله آب زیرزمین بود.
به فاصله هر ۲۰۰ متر به ۲۰۰ متر از لوله یک سهراهی آب قرار داده بودند که یک انشعاب از آن هم به جوی آب متصل میشد. اینگونه آبیاری درختان چنار، بیدمجنون و گلها در حاشیه خیابان صادقی انجام میشد. شهرداری مسئولیت آبیاری آنجا را برعهده داشت و مرحوم فولاد مأمور آبیاری درختان و گلهای آن خیابان بود. آبیاری دائم و بهخوبی انجام میشد. آقای فولاد خدابیامرز ساکن محله آبکوه و فرد بااخلاق و وظیفهشناسی بود. درختها را بسیار دوست داشت. به همین دلیل به نحو احسن به آنها رسیدگی میکرد.»
آنطور که آقای خجستهپور میگوید سال ۴۵ کارخانه کمپوتسازی و سردخانه «شرق» که علاوه بر تولید یخ محلی برای نگهداری موادغذایی بوده ساخته میشود. او در اینباره میگوید: «با ساخت کارخانهها زمینهای کشاورزی از بین رفت. همان سالها اداره کشاورزی نیز در میدان فردوسی ساخته شد. چند سال بعد هم تعاونی گوشت اداره کشاورزی در این خیابان شروع به کار کرد.»
درختانی که دوباره جان گرفتند
میگویند در سال ۵۰ برف سنگینی ایران را فرامیگیرد. مشهد نیز از آن ماجرا دور نبوده است. آن سرما موجب از بین رفتن بسیاری از درختان و گیاهان شد. ساکن محله کلاهدوز بیان میکند: «در آن برف شاخههای بیدهای مجنون خیابان شکست و سال بعد دوباره سبز شد، اما گلها به طور کامل از بین رفت و چنارها نیز خشک شدند. در نتیجه درختان چنار میدان راهنمایی تا میدان فردوسی و از میدان فردوسی تا چهارراه ابوطالب را از یک متر مانده به زمین سرتا سر بریدند. سال بعد تمام آن درختان سبز شدند و دوباره جان گرفتند. به این معنا که درختان پاجوش زدند و از هر تنه درخت تنههایی دوتایی، سهتایی و چهارتایی به وجود آمد که اکنون نیز همان شکل است و یادگار آن روزهاست.»
گذر زمان پای تغییرات شهری را به این خیابان میکشاند طوری که به گفته آقای خجستهپور بولواری ایجاد و جایی که درختهای بید مجنون و گلها بودند به خیابان اضافه میشود. او درباره آن تغییرات میگوید: «به مرور زمان خانهها ساخته شد و اداره کار نیز در آن محل تأسیس شد که ما به آن نوانخانه میگفتیم، زیرا درآنجا از افراد بیخانمان نگهداری میشد و به جوانانشان هم کار و حرفه میآموختند. بعدها اداره فنی و حرفهای هم اضافه شد که هنوز هم پابرجاست و فعالیت دارد. سال ۵۱ هم اداره سازمان آب که در یک ساختمان اجارهای در سی متری خیابان بهار به سمت خیابان لشکر قرار داشت به این منطقه آمد و جای کارخانه کمپوتسازی را گرفت. از آن پس آن خیابان به سازمان آب معروف شد. پس از انقلاب نیز نام شهید حجتالاسلام قاسم صادقی، نماینده مردم مشهد، در اولین دوره مجلس شورای اسلامی زینتبخش این خیابان شد. سال ۶۴ هم مسجد المنتظر (عج) تأسیس شد.»
تفریحگاهی دلنشین
حمید صداقت، متولد سال ۱۳۴۶ یکی دیگر از ساکنان قدیمی محله آبکوه است که با خیابان شهید صادقی و درختان چنار آن خاطرات بسیاری دارد. او با صحبت از این خیابان به یاد دوران کودکی و مدرسه میافتد و از آنجا به عنوان تفریحگاه بچههای آن زمان نام میبرد و میگوید: «دوران دبستان در مدرسه اردشیر بابکان در حاشیه میدان راهنمایی تحصیل میکردم. به خاطر دارم که آن زمان با دوستان و بچههای مدرسه در خیابان شهید صادقی کنونی که به سازمان آب و همچنین کارخانه یخ معروف بود قرار میگذاشتیم و در کنار درختان بیدمجنون و چنار آن راسته خیابان دور هم مینشستیم. محل خوش و آب و هوایی بود، زیرا درختان بسیاری داشت و برای ما تفریحگاه محسوب میشد. آنجا آنچنان برای ما لذتبخش بود که حتی کتابهای درسی خود را هم با خود برده و در آنجا درس میخواندیم. تابستانها نیز که هوا گرم بود آنجا هوای بهتری داشت و نه تنها برای ما بلکه برای تمام مردم ارزش دیگری داشت.»
آقای صداقت که عضو شورای اجتماعی محله آبکوه هم هست با حس خوبی از درختان بیدمجنون گذشته این خیابان صحبت میکند. شاخههای سر به زیر این درختان در کنار چنارهای حاشیه خیابان شهید صادقی سایهساری برای مردم بوده است تا در زیر آن چتر سبز رنگ ساعاتی را کنار هم بنشینند. او میگوید: «از میدان راهنمایی تا میدان فردوسی درختان بیدمجنون و چنار وجود داشت و زیبایی خاصی به آن خیابان ارزانی کرده بود. اکنون دیگر از بیدهای مجنون اثری نیست و درختان چنار حاضر یادگار آن زمان است.»
او همچنین به دورهمنشینی مردم در کنار آن درختان اشاره میکند و ادامه میدهد: «درست است که آن زمان آلودگی هوا نبود، اما درختان هم به هوای دلچسب آنجا یاری میکردند. تمام شرایط سبب شده بود که مردم با گذراندن اوقات خوش به آنجا بیایند و دور هم بگویند و بخندند. به یاد دارم که در روزهای مختلف مانند سیزده به در مردم زیراندازی پهن میکردند و دور هم چای مینوشیدند و با یکدیگر حرف میزدند. گرچه محلیها هم میآمدند، اما زائران و مسافران هم در آنجا چادر میزدند و از آن فضا استفاده میکردند. بچهها هم بازی میکردند. بازیهایی مانند تیلهبازی، والیبال و فوتبال. آن زمان پشت پیتزافروشی «پاییز ۶۴» فعلی مرکزی قرار داشت که از بیماران با مشکلات روانی مراقبت میکردند. اطراف آنجا زمین خاکی بود و تنها چندکوچه را آسفالت و جدولکشی کرده بودند. ما بچهها به آنجا میرفتیم و والیبال بازی میکردیم. شهید جواد قربانی یکی از افرادی بود که با ما والیبال بازی میکرد.
او شهید شد و هنوز مفقودالأثر است. تمام دوستانمان یا شهید شدند و یا دیگر در این دنیا نیستند. شهیدانی مانند جواد قربانی، برادران شهید محمد و رضا جوان و .... تمام آن روزها خاطره است. بچهها با هم خیلی صمیمی بودند و به هم احترام میگذاشتند. یادم هست که با بچهها یک دوربین سیاه و سفید شریکی خریدیم، عکس میگرفتیم و آن را چاپ میکردیم. عکسها برایمان ارزش داشت. در دل هر یک از آن عکسها خاطرات بسیاری نهفته است و با دیدن آنها آهی بر زبان جاری میشود و یادش بهخیرها.»
شیرینی خاطرات
مهدی صالحی کودکیاش را در همین محله سپری کرده است. هنگامی که از او درباره درختان چنار خیابان شهید صادقی میپرسم به یاد گذشته با حسرت سری تکان میدهد و میگوید: «خدا رفتگانتان را بیامرزد. تمام روزهای گذشته خاطره است. خانواده ما و خانواده عمویم همسایه هم بودیم و آخر هفتهها که میشد در جوار این درختان مینشستیم. بزرگترها بساط چای را آماده میکردند و ما کودکان هم با نانهای قندی که خدابیامرز مادرم درست کرده بود آن را مینوشیدیم.
در تابستانها هندوانهای خنک هم بساطمان را شیرین میکرد و هم دهانمان را. روزهایمان شیرین بود. زمانی که مرحوم پدرم میخواست هندوانه را ببرد ابتدا از ما میپرسید قرمز است یا سفید و هر یک حدسی میزدیم. البته همیشه سهم ما قرمزی آن بود که دل میبرد و ما با دیدنش آب از دهانمان راه میافتاد. آن روزها هم مشکلات بود، اما دلمان شاد بود. به همان چیزهای کوچک هم دلخوش بودیم و به این موضوع رسیده بودیم که زندگی درک همین اکنون است و چه خوش گفت سهراب: «تو نه در دیروزی و نه در فردایی، ظرف امروز پر از بودن توست».
آقای صالحی که فرد کتابخوانی است و حرفهایش نشان میدهد که با شعر و ادبیات بیگانه نیست ادامه میدهد: چنارهای آن زمان هنوز هم هست و البته آنقدر سخاوتمند بودند که جای خود را با تنههای دیگری قسمت کردند. هنوز هم وقتی از کنارشان عبور میکنم یاد تمام لحظات خوش گذشتههایم میافتم. اکنون فقط خاطره آن روزها با من باقی مانده و جای خالی پدر و مادرم.». او ما را مهمان شعری نیز میکند و میگوید: «یاد باد آن روزگاران کهن، بزم شادی بود و لبخند و سرور، سالها پیوسته در پای چنار، مردمی یکرنگ مانند بلور»
حفظ درختان کهن
درختان قدیمی چنار خیابان شهید صادقی و ظاهر خاص آنها که به جذابیتشان افزوده است بهانهای میشود تا سری هم به سازمان پارکها و فضایسبز شهرداری مشهد و همچنین اداره فضایسبز شهرداری منطقه بزنیم تا از نحوه رسیدگی به این درختان بیشتر بدانیم.
حجت جدی، مسئول امور جنگلداری شهری و توسعه پایدار سازمان پارکها و فضایسبز شهرداری مشهد، با تأکید بر حفظ درختان شهری میگوید: «وجود درختان چنار در خیابان شهید صادقی نشان میدهد که در گذشته در کنار آن نهر و یا جوی آبی قرار داشته و در رشد آنها تأثیرگذار بوده است. به مرور آب کم شده و این درختان آسیب دیده و ضعیف شدهاند. سالی که به گفته اهالی برف سنگین آمده موجب شده درختانی که ضعیف بودند خشک شوند. از آنجایی که آن زمان آنها را هرس نکردهاند از کنارشان پاجوش زده و تنههای دیگری رشد کرده است. زیبایی که این نمونههای درخت داشته مانع از هرس کردنشان در آن زمان شده است. به همین دلیل اکنون باید توجه بیشتری به این درختان کرد و نگهداری و رسیدگی بیشتری انجام داد.»
در میان درختان حاشیه بولوار شهیدصادقی درختانی هم دیده میشود که توسط شهرداری پلاکگذاری شدهاند. این مسئول در اینباره توضیح میدهد: به طور معمول برای درختان بیش از ۷۰ سال پلاکگذاری میشود. درختان کهنسال به نوعی هویت شهر محسوب میشوند و حفظ آنها اهمیت بسیاری دارد. در این راستا حفظ و نگهداری این درختان از طریق ترمیم پوسیدگی ها، مقاومسازی تنه و افزایش شادابی و دیرزیستی آنها در دستور کار سازمان قرار گرفته است. همچنین ضمن شناسایی درختان کهنسال در شهر تابلوی مربوط به آن نصب میشود که تعداد آن نیز کم نیست.
تلاش برای بهبودی شرایط درختان چنار
کارشناسان فضایسبز شهرداری منطقه اعتقاد دارند که در حاشیه بولوار شهید صادقی تعداد ۵۰۰ اصله درخت بالای ۶ متر وجود دارد که گونه بیشتر آنها چنار است. با توجه به نوع رشد گونه چنار، در صورت ایجاد شرایط مساعد پاجوشها از قسمت طوقه شروع به رشد میکنند و از آنجایی که در گذشته در این خیابان جوی آب وجود داشته است درختان این محل نیز پاجوش زدهاند. چنار گونهای بسیار آبدوست و سرمادوست است و هوای سرد وضعیت خوبی برای آن مهیا میکند. آبیاری و کوددهی این درختان اهمیت بسیاری دارد و باید به دور از آلودگی و تنش باشند. گرما نیز موجب تنش میشود و به همین دلیل اکنون چنار دیگر مناسب شهر مشهد نیست و با توجه به حجم آلایندهها و تغییرات اقلیمی و دمایی در حال حاضر وضعیت چنارهای شهر مطلوب نیست.
بنا بر نظر کارشناسان این اداره، بیش از ۱۶۰ اصله درخت کهنسال در خیابان شهیدصادقی قرار دارد که با توجه به ضعف فیزیولوژیک قالب این گونهها به ویژه درختان چنار، رسیدگی ویژهای بر روی درختان یادشده در حال انجام است. اکنون آبیاری و نگهداری درختان حاشیه خیابان شهید صادقی به عهده شهرداری منطقه است. جویهای آب پهنتر و آبیاری آنها بیشتر شده است. همچنین علاوه بر آیتمهای نگهداری معمول از جمله آبیاری، کوددهی و ...، امسال طی دو مرحله برای جویتراشی، دهنهبندی و اصلاح تشتک درختان اقدام شده است. این کار به افزایش فضای آبخور درختان و آبیاری جداگانه و عمقی درختان کمک میکند. همچنین طی روزهای گرم سال علاوه بر شستوشو چندین نوبت مهپاشی انجام شده است.
برای بهبود شرایط درختان چنار قدیمی، ضمن حذف شاخههای آلوده، آفتزده و خشک، عملیات بهزراعی و چالکود هم در سراسر بولوار انجام میشود. تمام تلاش اداره فضایسبز منطقه یک بر این است که با توجه به ضعف فیزیولوژیک درختان چنار در شهر و همچنین تغییر شرایط اقلیمی، از درختان قدیمی که سرمایههای موجود در فضایسبز هستند محافظت و نگهداری شود.
درختان پناهگاه روزمرگیها
احسان یحییزاده، فعال محیطزیست ساکن محله کلاهدوز از دیرباز انسان و طبیعت به ویژه درختان در کنار یکدیگر رشد و تکامل یافتند، اما انسانها طی گذر از دورههای مختلف تمدن و پیشرفت باوجود اینکه درختان منافع زیادی برای آنها داشتند تعداد آنها را کمتر و کمتر کردند و همراه با تسلط بر پهنای جغرافیایی تیشه به ریشه رفیق قدیمی خود زدند و سهم آنان را از زندگی همواره کمتر کردند. با ورود به عصر شهرنشینی انسانها با توجه به آلودگیهای صوتی و تصویری شهر دوباره به سراغ درختان رفته و برای تأمین منافع خود سعی کردند نسبت و سهم مناسبتری از طبیعت و درختان در محیط شهر به وجود بیاورند. در هر صورت اشتباه بشر در نابودی و از بینبردن درختان و طبیعت پنهانشدنی نیست، اما میتوان گفت پیبردن انسانها به اشتباه خود نیز درخور تقدیر است و این مهم تفاوت میان انسان و سایر مخلوقات است.
امروز تأثیر درختان در هوایی که مردم در آن تنفس میکنند کتمانشدنی نیست و هر درخت به عنوان ریههای شهری و یک کارخانه اکسیژنسازی محسوب میشود که با مصرف مازاد فعالیتهای انسانی با تولید اکسیژن به ما و بشریت خدمت میکند. از دیگر مزایای این رفیق قدیمی میتوان بهبود خلقیات و رفتارهای اجتماعی انسانها را نام برد. طبق مطالعات انجامشده توسط محققان مجاورت انسان با طبیعت و سهیمکردن آن در بافتشهری در سلامت روانی، جسمی و اجتماعی آنها تأثیر بسزایی دارد و ما را در برابر آلودگیهای شهری بیمه میکند. از دیدگاه اجتماعی هم تأثیر فضایسبز بر زندگی مردم بررسی شدنی است و میتوان فضایسبز را به عنوان پایگاهی برای تعاملات اجتماعی-فرهنگی در نظر گرفت.
شهروندی که از فشار روزمره زندگی در محیط کسالتآور شهری خسته شده به فضایسبز شهری به عنوان پناهگاهی برای تعاملات اجتماعی و فرهنگی، ورزشکردن و گفتگوهای روزمره پناه میآورد. به طور قطع هنگامی که از خیابانها و بوستانهای شهر گذر کردهاید سالمندانی را دیدهاید که در فضایسبز روی نیمکت در کنار دوستان در حال گفتگو بودهاند. این فضا را میتوان یکی از پایگاههای مورد علاقه سالمندان و بازنشستگان در نظر گرفت. همچنین میتوان فضایسبز را به عنوان بستری فرهنگی و حتی اقتصادی در نظر گرفت که از آن میتوان به برگزاری نمایشگاههای مختلف، اجرای تئاترهای خیابانی، فروش صنایعدستی، تأمین تفریح شهروندان با وسایل سرگرمی مانند شهربازی اشاره کرد.
اگر تا این بخش از مطلب رفاقت و همراهی انسان و درختان را پذیرفته باشیم میپذیریم همانطور که سالمندان ما سرمایههای اجتماعی هستند و آینه تمامنمایی برای ما از آینده خواهند بود به همین ترتیب درختان پیر و کهن نیز آینه تمامنمایی برای ما در رابطه با رشد درختان جوان در چند سال آینده خواهند بود و به تبع آن لذتی که در نشستن زیر سایه درختان قدیمی و تماشای شکوه و بزرگی آنها دارد ما را ناخودآگاه به یاد شعری قدیمی میاندازد که برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار.
در سالهای اخیر خوشبختانه شهرداریها و سازمانهای متولی هر چند دیر، اما اقداماتی را در رابطه با پیشگیری از قطع درختان و از بینبردن فضایسبز و همچنین در رابطه با توسعه فضایسبز با نسبتی مشخص در شهرکهای مسکونی و فضاهای اداری تصویب کردند که گرچه مثبت است، اما کافی نیست.
موضوع دیگر که قابل بررسی است تغییر چهره شهر از نظر فضایسبز است. تا چند دهه پیش وقتی در مشهد قدم میزدید صدای آب جاری به گوش میرسید و قناتهایی مانند آبکوه و سناباد درختان توت و چناری را که توسط پیشینیان ما کاشته شده بود آبیاری میکردند و به قول سهراب: سبزتر از خواب خدا. ما با از بینبردن این فضای زیبا که همواره باعث دعای نیک برای پیشینیان ما بود آن را تبدیل به بستری نفوذناپذیر از سیمان و بتن کردیم و با این کار دیگر آب کافی برای رسیدن به درختان موجود نیست. به هر حال در پایان این نوشتار موضوعی که مشخص است این است که باوجود مسیر طولانیای که ما برای رسیدن به تکامل پیمودهایم برای بازگشت به آنچه اصل قدیمی طبیعت بوده است نیازمند به وجودآوردن فضاهایسبز بیشتری هستیم که البته این موضوع هم در طول منافع بشر و برای سودرساندن به آدمی است. ولی موضوع همیشگی انسان انتخاب و تشخیص بین اولویتها بوده است بیایید باهم برای تعقل و تشخیص اولویتهای صحیح دعا کنیم.