محمدناصر حقخواه | شهرآرانیوز - دیگر حتی در توئیتهای طنز و استندآپکمدیهای اینستاگرامی و تلویزیونی هم شوخی با اینکه زمانی
موز میوهای لاکچری بوده، قدیمی شده است، اما دوباره پس از چند سال از تکرار این شوخی دیگر بیمزهشده، موز به دوران لاکچریبودنش بازگشته و پدرومادرهای امروزی هم مانند والدین دههشصتی و هفتادی، بچههایشان را از خوردن موز در میهمانیها برحذر میدارند و موقع خرید میوه بهاحتمال فرزندانشان را با خود همراه نمیبرند! همین یکیدو روز پیش بود که یکی از مسئولان بازار میوه و ترهبار در گفتوگویی به این نکته اشاره کرده بود که در همه عمرش چنین روزی را در بازار میوه و ترهبار ندیده و اینطور مسائل برای اولینبار است که در زندگی کاریاش پیش آمده است.
اما بههرحال موضوع ما این نیست که چرا موز و بعضی میوههای دیگر آنقدر گران شدهاند که خوردنشان به یک آرزو تبدیل شده، چون بههرحال این اتفاق افتاده است. موضوع ما این است که در چنین وضعیتی، چرا صداوسیما بهعنوان رسانهای که همه مردم ایران با هر سطح درآمد و زندگی آن را تماشا میکنند، بهراحتی آموزش پخت کیک موز کارامل میدهد؟ صداوسیما سالهاست که با این انتقاد روبهروست که چرا در تبلیغاتش یا سریالهایی که پخش میکند، سطحی از زندگی را به نمایش میگذارد که برای خیلیها آرزوست و دیدنشان باعث میشود که از سطح زندگی خود ناامید شوند.
البته که این انتقاد فقطوفقط در وضعیت فعلی که اوضاع اقتصادی چندان روبهراه نیست، درست است و درواقع نباید اینطور میبود که دیدن بعضی چیزها برای مردم مناسب نباشد. اما حالا که چنین است، مثلا تماشای پخت کیک موز کارامل در برنامه به خانه برمیگردیم شبکه ۵ تلویزیون، باعث انتقادهایی به تلویزیون شده است. البته مدتی است که تلویزیون به این انتقاد توجه میکند و در زمینه محتوایی معمولا در برنامهسازیها و سریالسازی بهجای تبلیغ مصرفگرایی به اهمیت تولید میپردازد، اما در برخی مواقع در تیزرهای تبلیغاتی سطحی رؤیایی از زندگی، نشان داده میشود که انتقادهایی را برمیانگیزد.
چندماه پیش بود که آموزش پخت غذایی با روکش طلایی هم بهشدت حاشیهبرانگیز شده بود و خبر اخطار به برنامهسازان هم بهزودی منتشر شد، اما حالا از طلا به موز رسیدهایم و باید در ساخت برنامهها هم به موزینبودن برنامه توجه شود! این مسئله در سریالهای شبکه خانگی، بهشدت هرچه تمامتر رعایت نمیشود و بازیگر از لامبورگینی پیاده میشود و سوار بر فراری به ویلایش در لواسان میرود و در رستوران نزدیک خانه اش، استیک میزند و رسما مردم بیشتر از تماشای سریال و دنبالکردن قصه، لباسها و اطوار سرمایهدارانه را دنبال میکنند، اما این سریالها نخست مربوط به بخش خصوصی است و دوم اینکه مخاطبان آن به اندازه مخاطبان سریالها و برنامههای تلویزیونی نیستند.
ولی بحث صداوسیما با همه اینها فرق دارد. البته که بحث دیگری هم وجود دارد که مثلا در سینمای بالیوود، مردم فقیر هند با دیدن فیلمهای پررنگولعاب و خانههای لوکس و بازیگران زیبا، رؤیاهایشان را در سینما میبینند و بعد از بیرونآمدن از سالن به زندگیشان در خیابان و حلبیآبادها ادامه میدهند، اما ماجرای مردم ایران و فرهنگ ما فرق دارد؛ کشور یکونیم میلیارد نفری هند با کشور ما و منابع این کشور با منابع ما فرق دارد و مردم ما اصولا فقیر نیستند که بخواهند از این چیزها محروم باشند و دیدن اینطور چیزها در دوره سخت اقتصادی، فقط همهچیز را سختتر میکند و غم مردم را افزایش میدهد. بههرحال آنچه معلوم است، این است که ما لایق زندگی مرفه و در آسایش هستیم، اما فعلا کاش رسانههای پرمخاطب از بهرخکشیدن رفاه دست بردارند!