از بزرگترین سعادتهای زندگی این حقیر، سعادت خدمت به فرهنگ شریف، عظیم و بلند مرتبه ایرانی اسلامی در کنار استاد بزرگ و بی همتایی، چون حضرت استاد دکتر مهدی محقق -زید عزه- در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران است.
از سال ۱۳۶۰ که در عنفوان جوانی و در نوزده سالگی شغل شریف معلمی را به عنوان آموزگار کلاس چهارم ابتدایی آغاز کردم (سپاس بی حد و کران حضرت باری تعالی را که اینک نیز در دانشگاه تهران، استدام همان شغل شریف را دارم) هرگز تصورم این نبود روزی نامم در کنار این استاد بلندمرتبه که از دور به او عشق میورزیدم و دوستش داشتم قرار گیرد. اما لطف حضرت حق این معلم ساده را به عنوان دانشجویی در کنار استاد بلندمرتبه خود قرار داد تا از حضور گرمش، جانم به شوق آید و علمم به صفای درون حضرت استاد پرورش یابد.
آنگاه که در پاییز سال ۱۳۹۵ نخستین بار از سوی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی سابق بحث همکاری این حقیر با انجمن مطرح شد، آن برادر صالح میداند چگونه در همان برخورد اول، ناخودآگاه و بی مهابا مطرح کردم: هرگز! جانشین شخصی، چون دکتر مهدی محقق هرگز!
من حقیر در خدمت استادانم شاگردی کرده بودم و نیک میدانستم مناصب دنیوی حتی اگر زمامداری کل جهان باشد، به اندازه حتی عتابی که استاد به شاگردش میکند ارزشی ندارد. پس چگونه میتوانستم «جانشینی» استادی را بپذیرم که خاص و عام بر استادی و بزرگواری اش اقرار داشته اند و دارند؟
ماهها گذشت و من با تصور خام فراموشی آن پیشنهاد، با صورت جدیتر قضیه روبه رو شدم. باز هم این لطف دوستان با انکار من پاسخ گرفت، اما با تأکید بر این نکته که «پذیرش شما برداشتن باری گران از دوش حضرت استاد و همکاری با ایشان است» پذیرفتم.
اما باز جانم مایل و پذیرای این معنا نبود. پس با منزل حضرت استاد تماس گرفتم و با ایشان سخن گفتم و پس از آن بود که وجیزه ذیل را در روزنامه شریف و وزین اطلاعات که هماره با نام مردی جلیل القدر، چون استاد دعایی همراه است چاپ کردم:
«از زمانی که مسئولیت انجمن آثار و مفاخر ایران به این حقیر پیشنهاد شد، آن زمان و به هنگام طرح مسئله، عرض کردم جایی که دکتر محقق (که محققا از مفاخر بی بدیل این مرز و بوم هستند) حضور دارند، بنده و امثال بنده هرگز نباید و نمیتوانیم جای نشین باشیم. همراه و دستیار ایشان شاید. نزدیک به چهار ماه گذشت و من امیدوار که قضیه فراموش شده است، اما به من اطلاع دادند حکم مسئولیت امضا شده است. پس از آن، با منزل دکتر تماس گرفتم و با حضرت استاد و همسر گرامی شان صحبت کردم.
سخنان استاد پدرانه، مشفقانه و دل گرم کننده بود. خدمتشان عرض کردم بر اساس سنتی گران قدر در فرهنگ و تاریخ هنرهای سنتی ما ایرانیان، چون شاگردی کنار استاد قرار میگیرد، در این همراهی باید از حضرت استاد اذن بخواهد و طلب دعای خیر کند. از ایشان هم اذن خواستم و هم طلب دعای خیر و استدام استادی و حمایت. استاد با مهربانی اذن دادند و دعا کردند. حضور حضرت ایشان در جمع هیئت مدیره و ان شاءا... ریاست هیئت مدیره، هم قوت قلب است و هم مهمترین دلیل که برای همراهی استاد به انجمن میروم، نه العیاذباﻟله جای نشینی ایشان، که تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف.»
در روز معارفه نیز بیان کردم که اگر اذن حضرت استاد نبود، محال بود چنین سمتی را بپذیرم. اینک حضرت حق را شاکرم که اجازه تنفس در حضور مردی بزرگ، چون او را به من داده و در محضر ریاست هیئت مدیره انجمن، حضورش گرمابخش انجمن و قوت قلب، چون منی است.
امیدوارم جامعه علمی ایران همواره قدردان این بزرگواران و چراغهای هدایت باشند و خداوند طول عمر باعزت به این استاد گرامی عنایت فرماید.