مرتضی اخوان | شهرآرانیوز - انگار همین دیروز بود که همهمان از انتشار خبر فراگیری ویروس مرگبار در پهنه سرزمین گربهای شکلمان به بهت افتاده بودیم و هاجوواج همدیگر را نگاه میکردیم. حالا یکسال از آن روز میگذرد و احوال جهان متفاوت شده است. لباس آدمیت ماسکهایی است که گویا بر صورتمان ابدی شده، جهان ورزش بیتحرکتر از هر زمانی نگران به خواب رفتن است، سینما و تلویزیون بیرنگتر از همیشه بازیچه برخی افراد فرصتطلب است و ستارگان و سلبریتیهایش قرنطینهنشین ترس از سلامتی هستند.
کرونا اقتصاد جهان را برهم زده و به تبع آن شهرآشوب پُربحران اقتصاد ایران هم کمرمقتر از تمام تاریخ در پی رستاخیزی برای نجات است. با این همه این روزها شبکه سوم سیما سریال جدیدی را به روی آنتن برده که فارغ از نقدهایی که بر ساختار فنیاش وارد است، کارگردانی دارد که ویژگیهای شخصیتیاش منحصربهفرد است. مردی که شاید همین ویژگیها او را به آقای خاص بدل کرده است. مسعود دهنمکی، بیش از آنکه این روزها با شخصیت چالشطلبش در دهه ۷۰ شناخته شود، چهره دغدغهمند کسی را دارد که گویا در سالهای اخیر برای بیان حرفهایش مدیوم سینما و تلویزیون را انتخاب کرده است.
مردی که در دهه ۷۰ عرصه مطبوعات و کار فرهنگی در جبهه رسانه را انتخاب کرده بود حالا بیش از یک دهه است که مدیوم سینما و بعدتر از آن تلویزیون را برای بیان دیدگاههای گاه درست و گاه غلطش انتخاب کرده است. دهنمکی در مقام یک روزنامهنگار همیشهمنتقد در دهه ۷۰ دیدگاهها و باورهای اجتماعی پررنگش را از طریق رسانه به خورد مردم میداد. او حتی وقتی پشت دوربین رفت و مستندهای جنجال برانگیز «فقر و فحشا» و «کدام استقلال، کدام پیروزی» را ساخت باز چندان مورد نقد دیگران برای فریاد زدن دیدگاههای تند و تیزش نبود، زیرا شاید آن موقع بسته مناسبی را برای بیان این دیدگاهها انتخاب کرده بود.
اما ورود مرد پرحاشیه به صحنه پرده نقرهای، صدای انتقادها را بلند کرد. با این حال اخراجیها اولین تجربه دهنمکی در مدیوم سینما آنقدر موفق بود که فاتح گیشههای تاریخ شد. سهگانهای که فارغ از تمام ضعفها و نقدهایی فنی که به آن وارد است، اما موفقیت مردمی چشمگیری داشت. کارگردان پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران با در نظر گرفتن تورم، بعد از این موفقیت، نشستن پشت دوربین زیر زبانش مزه کرد و روزنامهنگار منتقد دهه ۷۰ در نیمه دوم دهه ۸۰ و دهه ۹۰ به صورت جدی دغدغههایش را در سینما و تلویزیون دنبال کرد. دهنمکی این روزها «دادِستان» را به عنوان سومین سریال تلویزیونیاش در روزگار کرونایی به روی آنتن شبکه سوم برده است.
«دادِستان» دهنمکی که به طرز معناداری تأکید بر کسره زیر دال ثانویهاش، حکایت فریاد دیدگاههای کارگردانش در مدیوم رسانه ملی است، داستانی اکشن و پلیسی است که قرار دارد بر پایه عدالتمحوری و فسادستیزی حرفهای گلدرشتی را تحویل مخاطبانش بدهد. شاید رویکرد فرهنگی دهنمکی روزگاری که بدگویی از دولت و فریاد فساد آقازادهها هنوز مد نشده، برای مردم جالب بود، اما در عصری که کرونا، اقتصاد و برخی بیتدبیریها مردم را خسته کرده است، چیزی بیش از سرزنشهای بی اثر نیست. مسعود ده نمکی که در سریال «دارا و ندار» هنوز اندک ذوقی و تلاشی برای تسخیر نگاه مردم پای جعبه جادویی داشت، در ۲ ساخته بعدی تلویزیونیاش «معراجیها» و حالا «دادِستان» به شخصیت چالشطلبش در دهه ۷۰ نزدیک شده و مدیوم تلویزیون را با بلندگوی دستی برای فریاد دیدگاههایش اشتباه گرفته است.
این در حالی است که اظهرمنالشمس است که فریاد دیدگاههای حتی شخصی در مدیوم فیلمسازی باید استانداردهای لازم و فنی را داشته باشد تا به کام مخاطب بنشیند. او در کویر بحرانزده قهر مردم با رسانه ملی، فراموش کرده که دستکم برای بیان دیدگاههای شخصی باید اندک ذوق و فنی وجود داشته تا سریالش بیننده تلویزیونی داشته باشد و منتقدان، آن را بلندگوی دستی آقای کارگردان ندانند. «دادِستان» چه از حیث فیلمنامه ضعیف شعارگونهاش و چه از منظر بازیها و دکوپاژ، بیشتر به یک شوخی میماند تا یک سریال تلویزیونی شایسته تماشا از رسانه ملی!
شاید هم بتوان «دادِستان» را یک مقاله سیاسی - اجتماعی خواند که به قلم کارگردان روزنامهنگارش نگاشته شده است. به هر تقدیر رویکرد سیاسی منگویانه دهنمکی در «دادِستان» همانی است که پیشتر در «معراجیها» تکرار شده و حتی از حیث ساختارهای فنی هم حرف جدیدی برای گفتن ندارد. گویی آقای کارگردان بعد از چند سال دوباره بلندگویش را برداشته و قرار است چند صباحی از تریبون رسانه ملی آزادانه دیدگاههای سیاسی - اجتماعیاش را فریاد بزند.