سریال «جزر و مد» رفع توقیف شد + زمان پخش و خلاصه داستان دلنوشته احساسی حسن روح‌الامین برای محمود فرشچیان | کسی مانند محمود فرشچیان دیگر تکرار نمی‌شود کارگردان «ترک عمیق»:حتی نام فیلمم هم سانسور شد وزیر فرهنگ و ارشاد: خطوط قرمز، کار خبرنگاری را سخت‌تر می‌کند «صابر خراسانی» با «دیدار» به تلویزیون می‌آید + زمان پخش «ماجراهای نوید» فینالیست‌ بخش تلویزیونی Abu Prizes شد «ممیزی» به فیلیمو بازگشت «همایون اسعدیان» مدیرعامل خانه سینما شد برگزاری بزرگ‌ترین کنسرت خیریه برای حمایت از فلسطین در لندن فراخوان نهاد کتابخانه‌ها برای ارتقای خدمات کتابخانه‌ای هالیوود همچنان درگیر پیامدهای اعتصاب تاریخی نویسندگان هوشنگ ابتهاج «اربعین» را ناتمام گذاشت «اسب دریایی» در آمریکا درخشید مجموعه‌داستان «بهشت در بهشت» با روایتی از مدافعین حرم منتشر شد پویش بین‌المللی «جهان! کودکان را ببین» برای کودکان فلسطینی آغاز به کار کرد اکران محدود «یک افسر و یک جاسوس» رومن پولانسکی در امریکا پیام تسلیت پزشکیان در پی درگذشت استاد فرشچیان نقاشی ضداسرائیلی هنرمند استرالیایی روی دیوارنگاره فلسطین روزبه حصاری با «کی، کجا، با کی، چرا؟» به سوئد می‌رود موسیقی «فصل توت‌فرنگی‌ها» با هوش مصنوعی ساخته شد
سرخط خبرها

سینما به مثابه تصادف

  • کد خبر: ۵۹۷۱۵
  • ۰۶ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۶
سینما به مثابه تصادف
کیارنگ علایی- نویسنده و عکاس
امروز سال گشت تولد فیلم سازی تأثیرگذار و بی مانند است. در زادروز «لوییس بونوئل»، فیلم ساز مهم اسپانیایی و از پرچم داران جنبش آوانگارد در اروپا در قرن گذشته، به طور موجز و اجمالی به اهمیت سینمای او به ویژه در ذهنیت و قوام فکری فیلم سازان مبتدی خواهم پرداخت. برای نسل ما که نوجوانی مان گره خورده بود به تماشای چندباره نسخه‌های وی اچ اس بارانی (اصطلاح عامیانه آپاراتچی‌های سینما در توصیف نسخه‌های پرخط وخش) در دستگاه‌های اجاره‌ای ویدئو که از بقالی و املاکی محل، شبی ۵۰ تک تومانی اجاره می‌کردیم و دستگاه نمایش خانگی را لحاف پیچ به خانه می‌بردیم، تماشای «سگ اندلسی» با صدای قرقر هد خراب دستگاه، لذتی بی پایان و وصف ناشدنی بود.
 
بونوئل در معرض تیرباران کامل هوچی‌ها و منتقدان بی مایه و دشمنانش بود. انصاف نیست زیر بار جنگ جهانی اول باشی، تفکرات قرون وسطی را تحمل کنی، اندیشه پیشرو داشته باشی، از مادرت برای ساخت فیلم پول قرض کنی و با این همه موقع اکران عمومی فیلمت، جیبت را پر از قلوه سنگ کنی برای حمله احتمالی فحاشان و بی مایگان در سالن سینما به فیلمت و خودت.
 
برای ما که لذت، سرگرمی و تفریح، طی تجویزی تاریخی چسبیده بود به سینما (و هنوز این نسخه شفابخش، مایه اعتبار فیلم سازان وطنی و آبروداری آن‌ها نزد تهیه کنندگان فیلم‌های برفروش-بفروش نه، برفروش (یا پرفروش؟) است)، روبه رو شدن با فیلمی ضدسرگرمی که نه شکوه فیلم‌های «جان فورد» را داشت، نه از فلسفه عمیق فیلم‌های «وندرس» و «برگمان» نشانی داشت و نه تعلیق کشنده سینمای «هیچکاک» را داشت، عجیب و شوک آور بود.
 
این سینما چیز دیگری بود. غریبه‌ای بود با طعمی گس. حقیقت بونوئل برای من شانزده ساله گیرکرده میان راهروی‌های نمناک انجمن سینمای جوان و فیلم نامه‌هایی که مدام به دلیل «ارتباط نداشتن میان اجزای داستان و روایت» رد می‌شد، اعتماد به سینمایی بود که نه پرخرج بود، نه سرگرم کننده، نه خوشایند، نه سرخوشانه و نه مطبوع.
 
بونوئل برای من یک اراده بود درمقابل تفکر سنتی حاکم. ادراکی بود که هنر آن را به صلیب کشیده بود. (چرا این را می‌گویم؟) اندیشه بونوئل، الهام گرفته از رویاپردازی‌های بی حدوحصری بود که مجبور بود به خاطر بدل کردن آن‌ها به هنر، آن‌ها را تقلیل دهد و خفیف کند تا در ظرف محدود هنر جا گیرد، در همان پلان و میزانسن و دکوپاژ که مشق‌های بلامنازع سینما بودند برای ما و تخطی از آن ها، عذابی الیم برایمان به ارمغان می‌آورد.
در تابوی خط فرضی و پیام اخلاقی که مدام به ما در جشنواره‌های سینمای جوان گوشزد می‌شد، دریافتم که اشکالی ندارد همچون بونوئل و «سالوادور دالی» برای سورت کردن پلان ها، تاس بیندازیم و با تاس انداختن، ترتیب ضبط و مونتاژ پلان‌ها را مشخص کنیم. (سینما به مثابه تصادف و مقابله با نظم شدید آیزنشتاینی)، این هم نوعی فیلم سازی است که علیه قرارداد‌های سنتی، انقلاب می‌کند. منطق ظاهری ندارد. ضد تداوم، ضد سرگرمی، ضد وحدت و ضد انسجام است همچون انسان؛ رها و آزاد و بی حدود. یک نوع اعتنا به ضمیر ناخودآگاه برای فهم پوچی‌های جهان.
 
ریموند دورنات در دانشگاه کالیفرنیا درباره بونوئل گفت: «تصاویر و نما‌های ظاهرا بدون ارتباط سگ اندلسی به طور خاص و سینمای سوررئالیست به طور کلی به دنبال هم شناور به نظر می‌رسند. در تماشاگر احساس بادکنکی پدید می‌آید به پرواز بر فراز سرزمینی پر از سنگریزه‌های نوک تیز که هر بار بر خرده سنگی فرود می‌آید و بدون جراحتی برمی خیزد و اوج می‌گیرد و باز به نرمی بر سنگریزه خطرناک دیگری فرومی نشیند. این مرکب شاعرانه و هموار، تماشاگر را به دنیایی می‌برد مملو از استعاره‌هایی که تیزی و برندگی حقیقت را در ذهن وی متبلور می‌سازد».
 
 
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->