قاسمی| «این از لطایف روزگار است که شاعران آرزو داشته باشند یکی از مدیرانشان شاعر باشد و خبر نداشته باشند که فرماندار شهری شاعر است». این گفته را علیرضا سپاهیلایین، روزنامهنگار و شاعر مشهدی به زبان آورد که اجرای آیین رونمایی از کتاب «فصل اول»، دفتری از سرودههای امیر ذاکر، را برعهده داشت. به گفته سپاهی، در شرایطی که مسئولان ما همه مشغولاند و ذهنشان درگیر کارهای جدی است و به ادبیات توجه کمتری دارند، فردی چون امیرحمزه ذاکرعنبران با انتشار کتاب شعر، دغدغههایش را بیان کرده است.
امیرحمزه ذاکر، معروف به امیر ذاکر در پاییز 1346 در عنبران، از ییلاقات پیرامون مشهد زاده شد. او تحصیلات ابتدایی و دبیرستانش را در عنبران و طرقبه گذراند و سال 1367 نیز وارد دانشگاه تهران شد تا درسش را در رشته علوم سیاسی تا مقطع دکتری دنبال کند. طبیعتِ خوشآبوهوای محیط پرورش ذاکر، به گفته خودش در رویآوردن او به شعر و ادب مؤثر واقع شده است. فرماندار اسبق کلات در کنار فعالیت سیاسی از ادبیات غافل نبوده و حاصل طبع و ذوق ادبیاش را بهتازگی در قالب نخستین دفتر شعرش (فصل اول) به چاپ رسانده است. برنامه رونمایی از این کتاب بعدازظهر چهارشنبه 29 خرداد در حوزه هنری مشهد برگزار شد.
تأثیر از طبیعت زیبا و دغدغههای سیاسی
ذاکر در آغاز این مراسم گفت: شروع خدمتم با بخشداری بجستان بود که آن زمان هنوز شهرستان نشده بود. بعد از آن خدمتم در دیگر مناطق خراسان ادامه یافت. من از همان ابتدا پیوندهای فکری، عاطفی و کاری با شهرها و محلهای خدمتم برقرار میکردم، اما یکی از دلایلی که شعر گفتم، به محیط زندگی من برمیگردد. درواقع عنبران ما در آن زمان برای خودش بهشتی بود اما الان به علت تردد ماشین و وجود ترافیک و... دچار تغییرات اقلیمی شده است. مثلا همین رودخانه عنبران که خیلی وقتها خشک است، حدود 30 یا 40 سال پیش حداقل 2 یا 3 ماه از سال بهحدی پرآب بود که عبور از عرض آن غیرممکن بود؛ یا اینکه آن زمان از رودخانه ماهی میگرفتیم ولی الان هیچ موجود زندهای در آن وجود ندارد. همچنین در عنبران هر 100 یا 200 قدم چشمهای وجود داشت و همه چشمهسار بود اما الان حتی یک چشمه هم وجود ندارد. خلاصه این منطقه خیلی خوشآبوهوا و زیبا بود و 4 نوع لاله در آن میرویید. این تأثیر محیطی زندگی من بود که مرا به سوی شاعری سوق داد. عامل دیگر، روش تربیتی پدرم بود که همیشه روی سلامت نفس تأکید داشت و با هر نوع بیاخلاقی، از دروغ گرفته تا کارهای خلاف، برخورد شدید میکرد. این موضوع گاه در عالم سیاست آدم را دچار تعارضهایی میکند، اما از دلایلی بود که سبب شد من به سراغ شعر و شاعری بروم.
سراینده دفتر «فصل اول» در ادامه سخنانش شعری را که برای پدرش سروده بود، خواند: خانه را جایی ساخت/ بتوان بال گشود/ او که از هندسه و جبر نمیدانست/ نقشه میداد به استاد و مهندس/ پدرم طرح بلندی داشت/ من از آن اوج عمارت/ چشمه را میدیدم/ و مسیر همه رهگذران پیدا بود/ آشنا بودم با سرو/ آشنا بودم با رود/ خانه در معبر نور و وزش عطر اقاقیها بود/ به پدر باد سلام/ به پدر باد درود.
«تحصیل در رشته علوم سیاسی کمک زیادی به من کرد و تأثیر زیادی در شاعری من داشت». ذاکر با بیان این مطلب، غزلی از کتابش خواند که برگرفته از دغدغههای سیاسی او بود: گرچه حسن و لطف در برگ گل است/ دست ناپاکیزگان را خار باش...
شعر در خاطرها بماند نه خاطرهها
در ادامه این مراسم دکتر محمد شهریبرآبادی، مدیر انتشارات دستور، به بیان برخی ویژگیهای اشعار کتاب «فصل اول» پرداخت. او که بهعنوان ناشر این کتاب در برنامه حضور پیدا کرده بود، سخنانش را با غزلی از حافظ با مطلع «ای که با سلسله زلف دراز آمدهای/ فرصتت باد که دیوانهنواز آمدهای» آغاز کرد و گفت: در یکی از جلسات درس استاد بزرگمان، دکتر شفیعیکدکنی و پای درس «سبکشناسی ادبیات جهان» ایشان بودیم. آنجا صحبت از شکسپیر بود و مقایسه شعر سعدی و آثار شکسپیر که دکتر شفیعی تأکید کرد آنچه شاعر را ماندگار میکند، عواملی است که سبب شود شعر در خاطرها بماند، نه در خاطرهها. وقتی به ابیات حافظ برمیگردیم، میبینیم تصویر، استعاره و یا آرایه خاص و منحصربهفردی در این ابیات به کار نرفته است اما این ابیات در حافظه ما ایرانیها ماندگار شده است. درواقع اگر میشد صرفا با آرایهها یا یادگیری علم عروض و قافیه و چیدن کلمات زیبا کنار هم شاعر شویم، امروز صدها فردوسی و حافظ و مولانا میداشتیم؛ اما چرا یک نفر حتی شبیه به اینها نداریم؟
او در بخشی دیگر از سخنانش به سبک شاعران هندی اشاره کرد و افزود: شاعران سبک هندی تصور میکردند هرچه شعر تصویر بیشتری داشته باشد، شعرتر است. دوستانی که مدتها در جلسات بیدلخوانی و دیگر جلسات این حوزه حضور داشتند و شعر بیدل را تقلید میکردند، میدانند در بسیاری از اشعار سبک هندی تزاحم تصویر وجود دارد. گاهی همان تصویرها برای ما مزاحم است و اینها باعث ماندگاری شعر نمیشود.
این ناشر یادآور شد: وقتی آقای ذاکر مجموعه شعرشان را آوردند و از من خواستند در صورتی که اشعارشان مناسب با مقتضیات نشر ما بود، آن را انتشار دهیم، با سختگیری اثر را ارزیابی کردم و دیدم اشعار او بدون اینکه تزاحم آرایهای در آن باشد، بسیار روان و صمیمی است. بنابراین آن آثار را از صافیهای خودمان گذراندیم و اقدام به چاپ کردیم.
شهری معتقد بود ویژگیهایی چون بیان صمیمی و آن چیزی که سبب میشود شعر در خاطر بماند، در اشعار ذاکر وجود دارد: به نظر من در این مجموعه بهندرت کلماتی تکراری پیدا میشود که در شعر بزرگان ما هست. ممکن است گاه برای پرکردن وزن، کلمات اضافهای وجود داشته باشد اما وقتی این شعرها را میخوانید، دقیقا حس میکنید کسی با شما حرف میزند و با یک بیان صمیمی و طبیعی برایتان توصیف میکند.
او در پایان صحبتهایش را به ابیات حافظ که ابتدای سخنانش آورده بود، پیوند داد و افزود: در شعر حافظ هم آن چیزی که سبب ماندگاری شده است، تناسب لفظ و معناست؛ یعنی به همان اندازه که معنا لازم است، لفظ به کار رفته است. مثلا در بیت «پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست/ نرگسش عربدهجوی و لبش افسوسکنان»، آن نرگس ممکن است استعاره باشد اما برای تشبیه چشم به نرگس به کار نرفته است. آنچه در این شعر خیلی قوی است، توصیف زیبا و تناسب لفظ و معناست.
این ناشر بهعنوان مصداقی از بیان صمیمی اشعار کتاب «فصل اول» ابیاتی از آن را برای حاضران قرائت کرد: دلم گرفتهتر از عصرهای پاییزیست/ خموش و سرد و حزین چون سرای بیچیزیست/ چو بادهای بهاری وزیدی و رفتی/ هنوز خانه ما از تو عنبرآمیزیست/ من از مهاجرت مرغ باغ دلتنگم/ شرور جاهطلب در هوای خونریزیست...