روزی از روزها در یکی از همین روزگاران جدید، پسربچهای که مشغول مطالعه کتاب درسی تاریخش بود، رو به پدرش که مشغول تماشای مسابقه فوتبال بین دو تیم رئال زاراگوزا و پاریسنژرمن بود کرد و پرسید:ای پدر، سؤالی دارم.
پدر گفت: بپرس پسرم.
پسر گفت: میشود بگویی جنگها چگونه آغاز میشوند؟
پدر صدای تلویزیون را کم کرد و گفت: بلی پسرم. مثلا فرضکن بین دو کشور فرانسه و اسپانیا یک تنش مرزی پیش بیاید.
در این هنگام مادر پسربچه که مشغول اسکرول کردن پستهای یکی از شبکههای اجتماعی فیلترشده بود سرش را از داخل گوشی بیرون آورد و گفت: فرانسه و اسپانیا عضو اتحادیه اروپا هستند و با هم متحد هستند و بینشان تنش مرزی پیش نمیآید.
پدر گفت: خب باشند. مگر اینکه عضو یک اتحادیه هستند باعث میشود همه تنشهای بین آنها از بین برود؟
مادر گفت: سعی کن برای بچه از مثالهای درست استفاده کنی.
پدر گفت: حالا مثلا همه مثالهای تو درست است؟
مادر گفت: هرچی باشد از مثالهای خواهر تو که بهتر است.
پدر گفت: باز توی بحث کم آوردی و پای خواهر و مادر مرا وسط کشیدی؟
مادر گفت: پای خواهر و مادر تو همیشه وسط هست. لازم نیست من وسط بکشم.
پدر گفت: خواهر و مادر خودت چی؟ آنها که همیشه سرشان توی زندگی ماست.
مادر گفت: در مورد اقوام من درست صحبت کن. نگذار چشمم را ببندم و دهانم را باز کنم و هرچی که لایقشان است نثارشان کنم.
وی افزود: میمردند وقتی مادر من مریض بود تلفنی یک احوالپرسی بکنند؟
پدر گفت: مگر وقتی پدر من در بیمارستان خوابیده بود آنها یکبار هم که شده به ملاقاتش رفتند که حالا توقع احوالپرسی داری؟
وی افزود: همین برادرت، هروقت میخواهد پول قرض بگیرد مخلصم و چاکرم راه میاندازد، اما کارش که راه میافتد میرود و پشت سرش را هم نگاه نمیکند.
مادر گفت: در تمام این سالها یکبار به برادر من پول قرض دادهای، اما تا آخر عمر حرفش را میزنی.
پدر گفت: همین یکبار برای یکعمر کفایت میکند.
مادر گفت: حالا هرچی. وقتی میخواهی به بچه چیزی بگویی مثالهای درست بزن.
پدر گفت: من هر وقت آمدم با این بچه صحبت کنم یا چیزی به او یاد بدهم همین مسخرهبازیها را راه انداختی. من خودم بلدم چی بگویم و چه مثالی بزنم.
در این لحظه پسربچه وسط حرف پدر و مادرش دوید و گفت:ای پدر،ای مادر، مثال لازم نیست. من خودم الان بهخوبی فهمیدم جنگها چگونه آغاز میشوند. بیشتر از این خودتان را اذیت نکنید و دنبال مثالهای دیگر نگردید.
در این لحظه ناگهان رئال زاراگوزا به پاریسن ژرمن گل زد و پدر صدای تلویزیون را زیاد کرد و مادر نیز به ادامه اسکرول خود در شبکههای اجتماعی فیلترشده پرداخت و هرسه خاموش شدند.