اول/ اوضاع تیم فوتبال شهرمان که نمیدانیم چه باید بخوانیمش! تعریفی ندارد. بعد از چند سال که فوتبال مشهد از حاشیهها بهدور بود، اخبار باشگاه بینام مشهدی در لیگ برتر بار دیگر به صدر خبرهای پربیننده رسیده و از بابت شگفتانگیز بودن دوباره در حال تاریخسازی است. بعد از طنز روزهای آخر حیات ابومسلم و پیام که اظهاراتی، چون مرددبودن ژان تیگانا برای مربیگری در ابومسلم یا تیم ملی فرانسه هنوز هم نقل محافل است، اینروزها فوتبال مشهد، بار دیگر کانون خبرهای عجیب شده است. از مدیریت باشگاه شهرخودرو که مدیرعاملی خاص دارد و عملکردش موجب حرف و حدیثهای فراوان شده تا داستان اسم این تیم که خودش یکتنه میتواند سناریوی یک فیلم تمامعیار کمدی باشد.
دوم/ در این فوتبال، همهچیز دیده بودیم جز بازگرداندن اسم یک تیم به نام قبلیاش بدون خواسته مالک سابق، آنهم توسط فدراسیون. عجیبتر از این دیگر وجود ندارد. یک لحظه فکر کنید. فدراسیون اطلاعیه داده باید اسم شهرخودرو بشود پدیده؛ آنهم درحالیکه خود مدیریت پدیده، هیچ رغبتی به این کار ندارد. همه اینها درحالی است که روی پیراهن تیم، هنوز نام و نشان شهرخودرو وجود دارد و لباسی که آنها میپوشند، لباسی است که مجموعه شهرخودرو داده نه پدیده. خلاصه این بلبشو میشود اینکه تیمی وجود دارد بدون اسپانسر که در عین اینکه نام اسپانسر بیپول پیشین خودش را دوباره بازیافته، نام مالک سابق خودش را همچنان روی پیراهنش میزند! شما خودتان قضاوت کنید، این اگر شهر هرت نیست، پس چیست؟!
سوم/ مدیرکل محترم ورزش و جوانان استان بعد از قصه اسم شهرخودرو یا همان پدیده! گفتهاست «از همان اول برای شهرخودرو نه پروندهای صادر شده و نه این مجموعه مجوز باشگاهداری دارد، ولی ما تا الان همکاری کردیم.» پرسش مهم حالا اینجاست که دیگر چه چیزهایی بوده که بهخاطر چیزی که همکاری مینامیدش به مردم نگفتهاید؟ اصلا سؤال مهمتر، این توافقنامه شهرخودرو و پدیده کجاست؟ همان برگه کاغذی که مرحوم انتظاری بهعنوان مدیرعامل پدیده و حمیداوی بهعنوان مالک شهرخودرو امضا کردهاند و لابد پایش امضای آقای مدیرکل ورزش و جوانان و چه بسا سایر مدیران ورزشی و غیرورزشی هم هست، کجاست؟ چرا این را برای مردم شفاف نمیکنید؟
چهارم/ خیلی سرراست و بیتعارف به مدیریت ورزش استان عرض میکنیم اگر قرار است ماجرای شهرخودرو یا پدیده یا هر نام دیگری که شما میگویید حل شود، بالاغیرتا شفاف باشید. به مردم حقیقت را بگویید. واضح است که این ماجرا حرفهای نگفته بسیار دارد که با نهایت تأسف گفته نمیشود و همین بر وخامت اوضاع و کورکردن گره ماجرا میافزاید. همه ما تجربه اضمحلال پیام و ابومسلم را داریم و فکر میکنم دیگر به این باور رسیدهایم که هیچچیزی بهتر از صداقت نمیتواند به تیم شهرمان کمک کند. باور کنید این تنهاراهحل مشکل است. ما هنوز زندهایم و یادمان هست که در ماجرای قربانیشدن ابومسلم و پیام چه حرفهایی که گفته نشد و چه کارهایی که انجام نگرفت، چون مدیران وقت مصلحت نمیدیدند. مصلحتهایی که مثل روز روشن است چند سال دیگردر بهترین حالت، میشود سوءمدیریت مدیران پیشین؛ ولی بهاینقیمت گزاف که شاید در شهر و استان ما و برای دلخوشی جوانان خراسانی، دیگر هیچ تیمی وجود نداشته باشد و آنچه برجا میماند، اسباب دریغ و افسوس است و بس!