همه میدانیم که زمستان بسیار حساس و مهمی در پیش است. قرار است مهمترین و بالاترین نهاد تصمیمسازی و تصمیمگیری در کشور، یعنی مجلس شورای اسلامی، برای یازدهمین دوره و در یکی از حساسترین برههها ترکیب جدید خود را بشناسد. در شرایط صفآرایی و تقابل آمریکا و همپیمانانش با ما و ظلم بزرگی که به نام تحریمها علیه ملت ما میشود و درحالیکه امید و اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی نیز شدیدا آسیب دیده، اینکه چگونه افرادی برای حضور در مجلس مناسب هستند، دغدغهای مهم و اساسی است؛ اما قبل از آن، موضوعی که باید دغدغه خاص نظام باشد، چارهاندیشی و تلاش برای مشارکت حداکثری و فعالانه مردم در انتخابات است. برخی خبرها و تحرکات و اظهارنظرها در ماههای اخیر از سوی بعضی نهادها و متولیان امور یا کنشگران سیاسی مؤثر در کشور نگرانکننده است. بعضی اشخاص گویی که در بین مردم زندگی نمیکنند یا از آنچه در این کشور میگذرد بیاطلاعاند. هر نگاه و رویکردی که شرایط انحصاری و حذف رقیب را آرزو میکند، به خطا رفته و نهتنها خودش از جانب عموم مطرود و متروک خواهد شد، که در توسعه بیاعتمادی به نظام هم سهیم و شریک خواهد بود. اینک چند پرسش اساسی برای عطف توجه به این مهم مطرح میشود:
اول: مگر نه اینکه سالهاست 2جریان عمده سیاسی با نامهای اصولگرا و اصلاحطلب نقشآفرین عرصه سیاسی کشور بودهاند و درمقطعی مانند انتخابات با تلاش و زحمات عناصر سیاسی 2جریان (البته با شرایط نابرابر و ریسک بالاتر) شور و شعف در مردم ایجاد کردهاند و رقابت و مشارکت حداکثری شکل میگیرد و صدالبته ماحصل این رقابتها، یعنی جمع آرای مشارکتکنندگان، بهمنزله رفراندومی در راستای مشروعیت و مقبولیت نظام جمهوری اسلامی تبلیغ میشود؟ آیا بر فرض حذف هریک از این 2جریان، امکان چنان مشارکتی متصور است؟
دوم: آیا بنیانگذار این نظام، یعنی امام راحل عظیمالشأن، (در زمان انشعاب روحانیون مبارز از روحانیت مبارز) حضور 2جریان فکری و سیاسی متفاوت را رسمیت نداد و مفید بهفایده ندانست؟ سوم: آیا مقام معظم رهبری نظام در طول سالیان گذشته تاکنون با نیروهای اصلاحطلب یا همسو با آنها کار نکردهاند؟ مگر 8سال دولت آقای خاتمی و دولت فعلی که عمدتا با رأی اصلاحطلبان بر سرکار است، مورد کمک و حمایتهای رهبری نبوده؟
چهارم: آیا تجربه سالهای گذشته در مقاطعی و تلاش هریک از 2جریان برای انحصار کامل و حذف رقیب باعث رویگردانی مردم و نتیجه عکس نشده؟
پنجم: آیا قانون اساسی بهعنوان بالاترین و مهمترین میثاق ملی اجازه انحصار یکجانبه و حذف رقبا را به یک جریان سیاسی (که ازقضا در کسب رأی حداکثری مردم هم توفیق چندانی نداشته) داده است؟
ششم: در شرایط کنونی که بیش از هر زمان حضور مردم پای صندوقهای رأی به ثبات و اقتدار کشور کمک میکند، آیا حق و باطل کردن و با بهانههایی مانند فتنهگر، عدم التزام و پایبندی عملی، عدم احراز و... کنار زدن بخشی از مردم که با سلیقه سیاسی بعضی تصمیمگیرندگان موافق نباشند (حتی با ادعای خیرخواهی!) چیزی جز ضربه به نظام و ضایع کردن حقالناس است؟
هفتم: آیا این انصاف و عدالت است که یک جریان سیاسی در کشور در ماههای مانده به انتخابات با خیال راحت و بدون نگرانی از نظارت استصوابی، چینش نامزدهای دلخواهش را در سراسر کشور دنبال کند، ولی جریان رقیب و مقابل (با توجه به تجربیات گذشته) هنوز مردد باشد که آیا اصولا شرایطی برای امکان حضور و رقابتش در این عرصه مهیا خواهد شد یا خیر؟!
بنابراین خوب است همه تصمیمسازان و تصمیمگیران در امر انتخابات در هر جای این نظام هستند، توجه کنند که مقام معظم رهبری نظام قبلا فرمودهاند حتی کسانی که با نظام هم مشکل دارند، در انتخابات مشارکت کنند؛ پس اگر شما نیز به چنین امری (لااقل برای نیروهای درون نظام) معتقدید و رقابت سیاسی و آزادی فعالیت سیاسی را هم قبول دارید، لوازم و شرایط آن را نیز باید فراهم کنید تا هر 2جریان اصولگرا و اصلاحطلب قادر باشند در شرایط عادلانه و برابر در عرصه انتخابات حاضر شوند؛ وگرنه بنا به ضربالمثل معروف نمیتوان دولادولا شترسواری کرد! و البته که خسارت آن نیز متأسفانه برای نظام و کشور خواهد بود.
پایان و ختم کلام، بیان زیبای مولانا درباره لزوم به رسمیت شناختن نظرات متفاوت و پرهیز از حق و باطل کردن و دگماندیشی است:
این حقیقت دان نه حقاند اینهمه
نی به کلی گمرهاناند این رمه
آنکه گوید جمله حقاند احمقی است
وان که گوید جمله باطل او شقی است.