اخاذی و اغفال دختران توسط یک شیطان‌صفت به بهانه فروش سوالات کنکور ! این دمنوش‌ها را بخورید تا گرمازده نشوید عمل پیوند قلب با موفقیت در دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد (۱۸ مرداد ۱۴۰۴) چگونه از بروز سنگ کیسه صفرا جلوگیری کنیم؟ آبونمان متغیر تلفن ثابت! مصرف غذا‌های «پُرچرب» در تابستان به حداقل برسد زائران اربعین از غذا‌های خشک و کنسروی استفاده کنند توصیه‌های تخصصی برای پیاده‌روی ایمن در مسیر اربعین اهدای عضو جوان مرگ مغزی در مشهد به ۷ بیمار زندگی دوباره بخشید (۱۸ مرداد ۱۴۰۴) قتل هولناک یک زن با ضربات چاقو در مشهد | آیا انگیزه قتل سرقت النگوهای مقتول بود؟ دستگیری «شبح مرگ» در مشهد؛ سرنوشت شوم انتقام‌جوی ۲۶ ساله پس از دو دهه توهم! درمان گرمازدگی حدود ۳۰۰۰ زائر اربعین در خاک ایران | انتقال ۶۷ نفر از زائران از عراق به کشور بهترین هتل های استانبول برای سفرهای خانوادگی؛ تجربه اقامتی راحت و امن نخستین پرواز مشهد به کویته؛ گامی مؤثر در توسعه روابط ایران و پاکستان آخرین وضعیت تردد و تصادفات در مسیر‌های منتهی به مرز‌های خروجی اربعین مصدومیت ۹ نفر در تصادف شبانه در محور نیشابور - مشهد (۱۷ مرداد ۱۴۰۴) ۳۰ مصدوم در پی خروج قطار از ریل در مسیر کرمان _ زرند (۱۷ مرداد ۱۴۰۴) مأمور پلیس آستانه اشرفیه در درگیری با قاتل مسلح به شهادت رسید (۱۷ مرداد ۱۴۰۴) قطار تهران - کرمان از ریل خارج شد (۱۷ مرداد ۱۴۰۴) زلزله تربت‌جام خسارت نداشت (۱۶ مرداد ۱۴۰۴) زلزله تربت جام را لرزاند (۱۶ مرداد ۱۴۰۴) ۴ شرور تهران با شلیک پلیس دستگیر شدند زلزله تهران را لرزاند | واکنش موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران به اعلام نشدن زمین لرزه (۱۶ مرداد ۱۴۰۴) کلثوم اکبری قاتل ۱۱ شوهر در دادگاه | ماجرای قتل‌ها چه بود؟ نوروفیدبک برای چه کسانی مناسب است - 5 متخصص زبده نوروفیدبک قوچان، خنک‌ترین شهر ایران در بامداد امروز (۱۶ مرداد ۱۴۰۴) غرب استان تهران لرزید (۱۶ مرداد ۱۴۰۴) تسکین درد‌های معده و روده با این دانه تابستانی استفاده از دم‍پایی در پیاده روی اربعین مناسب نیست
سرخط خبرها

درباره پیری، جوانی و فلینی

  • کد خبر: ۶۳۲۸۵
  • ۱۸ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۱
درباره پیری، جوانی و فلینی
حبیبه جعفریان - نویسنده و روزنامه نگار
بهانه یاد کردن آدم‌ها بیشتر وقت‌ها خیلی خیلی جزئی و زیرپوستی است. بعضی وقت‌ها یک کلمه است فقط و برای من که دوستان سفرکرده و در غربت بسیار دارم، این بهانه‌ها همیشه تکانه‌هایی بوده است تا ناگهان بروم سراغ نامه نگاری به یکی شان که گاهی به چند سال می‌رسد که از او خبر و نشانی ندارم. چند روز قبل آمدم جمله‌ای را در کتابی برای نوشتن متنی، دوباره ببینم و کارت تبریکی که مربوط به نوروز سال ۱۳۹۰ بود، لابه لای ورق هایش پیدا کردم. از دوستی بود که سال‌ها باهم کار کردیم و رویا‌ها بافتیم و روزنامه نگاری‌ها کردیم. بعد او به سختی بیمار شد. هم جنگید هم نجنگید. هم قوی بود. هم خودش را می‌باخت؛ چون در این بیماری، با زوال و زمان، پنجه باید درمی افکند و زوال و زمان را گاو نر و مرد کهن هم حریف نبوده و نشده اند. کارت تبریک را جایی محفوظ و مخصوص گذاشتم. برای دوستم نامه نوشتم و کتاب را به یاد او و به عشق بصیرتی که در کلمات آن هربار و هربار به کف می‌آوری، از سر و با ولع خواندم و این، ورقی است از گلستانش:

اولین بار که رفتم رم، هجده سالم بود. در یک پانسیون زندگی می‌کردم و همسایه ام در اتاق بغلی یک کارمند رمی چهل وچندساله بود که به شدت دلش می‌خواست جوان به نظر برسد. مدام به سلمانی می‌رفت. به صورتش کرم می‌مالید. ماسک مو می‌گذاشت. یکشنبه‌ها تمام روز توی تخت می‌ماند و شب دو تکه باریک گوشت خام را با کش روی هر دو گونه اش می‌گذاشت و می‌خوابید. صبح‌ها اغلب می‌دیدم که لباس خواب به تن از اتاقش بیرون می‌آید، در اتاق را می‌بندد و بی حرکت می‌ایستد، مدتی دستش را روی دستگیره می‌گذارد و بعد یک باره در را باز می‌کند و سرش را به درون اتاق می‌برد. من که کنجکاو شده بودم، یک روز صبح دلیل این کارش را پرسیدم. اول مقاومت کرد، اما نگاه مصمم مرا که دید، گفت این نحوه بستن در اتاق و پس از مدتی سر فرو بردن در آن به او اجازه می‌دهد بفهمد آیا کمترین بویی از پیری در اتاق هست یا نه. الان شصت وچهارساله ام و از مدتی پیش هربار که از اتاقم بیرون می‌آیم، یاد این خودشیفته می‌افتم و همان کار را می‌کنم؛ دوسه بار در اتاقی را که بسته بودم، باز می‌کنم تا با اندکی نگرانی، هوا را بو کنم.

به قول سیمون دوبووار، پیری بی خبر روی سرمان آوار می‌شود. کاملا درست است. تا همین دیروز در همه گروه‌ها و محفل ها، سر همه میز‌های شام و ناهار من از همه جوان‌تر بودم. آیا می‌شود که ظرف چند ساعت، چند روز یا حتی بگو یک هفته، یک باره از همه پیرتر شده باشم؟ احساس خودم این است که هیچ تغییری نکرده ام. شاید کمی بی خواب شده ام و بعضی شبگردی هایم را از برنامه ام حذف کرده ام، اما حس نمی‌کنم که با هجده سالگی ام تفاوت زیادی کرده ام. هنوز هم با همان کنجکاوی و بی مسئولیتی به زندگی نگاه می‌کنم. هنوز هم پیدا کردن نظریه‌ای جدی و عمیق درباره اینکه کی ام یا چی ام را به فردا می‌اندازم. الان در شصت وچندسالگی هیچ گونه فکر کلی‌ای ندارم و به نظرم می‌آید که با نداشتن فکر کلی، حالم خیلی بهتر است. این گونه احساس جوان بودن می‌کنم و به نظرم آدم باید تا هرقدر که جا دارد، جوان بماند. عاقل و بالغ شدن فقط یک نتیجه دارد؛ فهمیدن اینکه عاقل و بالغ شدن به هیچ دردی نمی‌خورد.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->