محمدناصر حق خواه
در بازپخش سریال «من یک مستأجرم» که بازیگران اصلی اش امیر جعفری، سعید آقاخانی، بهاره رهنما، سپند و کمند امیرسلیمانی و ریما رامین فر بودند، سکانسی دیدم که در آن، یک پیک موتوری میآمد، پیتزایی میداد، چند دیالوگ کوتاه میگفت و میرفت. آن پیک موتوری که کمتر از دو سه دقیقه بازی داشت و در سلطه نامهای پرطرف دار آن سریال اصلا به چشم نیامد، کسی نبود جز جواد عزتی، کسی که حالا و بعد از یک دهه، در جایگاهی ایستاده است که یک پرونده مفصل درباره اش کار شود، پروندهای که امروز به مناسبت اکران هم زمان ۲ فیلم او روی پرده سینما، یعنی «ماجرای نیمروز: رد خون» و «پیلوت»، آماده کرده ایم.
خاک کف خیابان!
خاک صحنه خوردن چیزی است که خیلی از بازیگرانی که این روزها در تلویزیون و سینما دیده میشوند و به جایگاهی رسیده اند از آن یاد کرده و به تئاتری بودن و تجربه خود روی صحنه افتخار میکنند. اما جواد عزتی یک مرحله قبل از خاک صحنه خوردن را تجربه کرده است؛ او سالها در خیابانهای مختلف تئاتر خیابانی کار کرده است که به مراتب سختتر از تئاتر صحنهای است. در تئاتر خیابانی با آدمهایی طرف هستیم که نه برای تماشای تئاتر آمده اند و نه بلیتی خریده اند؛ فقط ممکن است چند دقیقه بایستند و به تناسب احوالشان، تکهای هم بپرانند یا تلاش کنند در کار بازیگر اخلال به وجود آورند. حالا بازیگر باید علاوه بر تمرکز روی کار و ایفای نقش و تعامل با مخاطب، حواسش به کسانی که کنایهای میزنند یا تکهای میپرانند هم باشد. تئاتر خیابانی رسما بازیگرساز است، نشان به این نشان که جواد عزتی یک بازیگر تمام عیار است. از دوسه متر زیر زمین شروع کرده و حالا در قله ایستاده است.
در دامنه
قله نوردی جواد عزتی از چند پله زیر زمین و با تئاتر خیابانی شروع شد و با فعالیت در تئاترهای مختلف و ازدواج با مه لقا باقری، که یک تئاتری پرسابقه است، ادامه پیدا کرد. عزتی به بازیگری سرشناس در تئاتر ایران بدل شده بود و نقشهای کوتاهی در سریالها هم بازی میکرد. تا اواسط دهه ۸۰، او هم مثل خیلی از بازیگران دیگر، در سریالهای ماه رمضان و نوروز در نقشهای مکمل و طنز تلویزیونی ایفای نقش میکرد تا اینکه با یک جهش آشکار، سطح بازیگری خود را چند پله بالاتر برد. بازیگری که مثلا نقش مکمل یوسف تیموری در سریالی نوروزی را داشت، با بازی درخشانش در «قهوه تلخ» در نقش بابا اتی، چشم طرف داران را به خود خیره کرد و این بازی شاهکار نام او را به عنوان یک کمدین درست و حسابی سر زبانها انداخت، اما انگار این نقطه عطف برای عزتی کافی نبود. جواد رؤیاهای بزرگ تری در سر داشت.
ایستاده در اوج
حالا جواد عزتی از خیابانهای دور تئاتر شهر و قاب تلویزیون در مناسبت ها، رسیده است به جایی که در دو سه سال گذشته نامش به عنوان یکی از پول سازترین بازیگران سینمای ایران مطرح است. بعد از ابرستارهای مثل رضا عطاران، جواد عزتی است که بودن نامش در فهرست نام بازیگران برای فروش هر فیلمی کافی است، با این تفاوت که عزتی در فیلمهای جدی هم به اندازه کمدیها ایفای نقش میکند و اتفاقا بعضی از فیلمهای جدی به واسطه حضور او خوب میفروشند. عزتی حالا هم بفروش و تماشاچی پسند است و هم هنرمندی قابل اتکا برای خوب از کار درآوردن بسیاری از نقش ها. این همان قلهای است که خیلیها برای رسیدن به آن میدوند!
جدی!
بعد از «قهوه تلخ» و شروع دهه ۹۰، جواد عزتی دیگر یک نام شناخته شده برای مردم بود که کارگردانها هم به او اعتماد میکردند و نقش اولهای سریال هایشان را به او میسپردند. اما جواد عزتی نمیخواست در حد نقش اولهای سریالی ماه رمضانی مثل «دردسرهای عظیم» بماند. هم کمدی برای او جدیتر از این حرفها بود، هم دوست داشت نقشهای جدی بازی کند. در همین سالها وارد سینما شد. ابتدا با کارهای کمدی، بفروش بودن و علاقه مردم به خودش را ثابت کرد. بعد هم شروع به بازی در نقشهای جدی کرد، کاری که انگار خیلی از بازیگران کمدی بلد نبودند و پس از سالها کار در تلویزیون و بعد هم سینما، هنوز دارند دور خودشان میچرخند و همان کارهای همیشگی را انجام میدهند. اما جواد عزتی از نقشهای شوخ و شنگ مکمل در فیلمهای جدی مثل «طلا و مس» شروع کرد و قدم به قدم به نقش جدی در فیلمی جدی مثل «ماجرای نیمروز» و «لاتاری» رسید. این روزها حال و هوای جوادِ در قله ایستاده چگونه است؟
قابهای ماندگار جواد!
برای هر هنرمندی در هر رشته ای، همیشه چند اثر درخشان وجود دارد که فرد یا به واسطه آن مطرح شده است یا خلق آن اثر به سر زبانها افتادن و بزرگ شدن او کمک کرده است. جواد عزتی هم به عنوان بازیگر، چند قاب ماندگار و شیرین در ذهن ما خلق کرده است که در این مطلب، آنها را با هم مرور میکنیم.
لات لاتاری!
آدمهای بزن بهادر و غیرتی که فریاد «نفس کش» سر میدهند و یک تنه به دریایی از دشمن میزنند سال هاست در سینمای ایران جایی ندارند. اگر هم تک و توک چنین فیلمهایی ساخته میشود، بازیگرها نقششان را با فیلم فارسیهای گذشته اشتباه میگیرند. جواد عزتی در «لاتاری»، با وجود ایفای نقش کوتاهش، توانست شمایل جذابی از یک آدم بی اعصاب و دعوایی را که ابایی از دردسر و دعوا راه انداختن ندارد به نمایش بگذارد. اگر «لاتاری» را دیده باشید، حتما فریادهای او را در دفتر کار قاتل خواهرش به یاد دارید.
کیه؟!
خیلیها وقت «کیه؟ کیه؟» گفتنهای بامزه بابا اتی در سریال «قهوه تلخ»، از بغل دستی هایشان میپرسیدند: «این کیه؟» این سؤال هم به دلیل گریم سنگین عزتی بود و هم اینکه آن روزها جواد عزتی واقعا شناخته شده نبود. به واسطه این نقش، اما راه او برای سالیان سال هموار شد. خودش هم بعد از چندین نقش مهم و جذاب سینمایی، از بابا اتی به عنوان شخصیتی که از همه کارهای دیگرش بیشتر دوست دارد یاد میکند.
یک کلاس بالاتر
بازی در فیلم «ماجرای نیمروز» و حالا «ماجرای نیمروز: ردخون» کلاس متفاوتی از بازیگری جواد عزتی را به نمایش گذاشت، نقشی پیچیده و سخت درباره یک آدم اطلاعاتی که کار عملیاتی نمیکند و نقش مغز متفکر را در تیم اطلاعات دارد. بازی در نقشی که بیشتر اوقات ساکت است و با نگاه و بدن باید بیشتر احساساتش را منتقل کند برای بازیگر پرجنب وجوش و خوش بیانی مثل جواد عزتی کار سختی بود که توانست از پس این چالش به بهترین شکل ممکن بربیاید و صادق «ماجرای نیمروز: رد خون» را به نقشی ماندگار در سینمای ایران تبدیل کند.
نه مثل همه!
نقش روحانی نقشی است که بازیگران زیادی دوست دارند آن را ایفا کنند. خیلیها هم تا حالا در نقش یک مرد دین ایفای نقش کرده اند. جواد عزتی یک بار در سریال «دودکش» و یک بار هم در سینمایی «طلا و مس»، خیلی کوتاه، در نقش یک روحانی بازی کرده بود، اما بازی متفاوتش در سینمایی «فرشتهها با هم میآیند» نوع جدیدی از بازی در این نقش سخت را ارائه کرد که تا سالها در یاد همه میماند.