وقتی پینوکیو خبر می‌خواند!

  • کد خبر: ۶۹۸۰
  • ۲۲ مهر ۱۳۹۸ - ۱۳:۲۴
وقتی پینوکیو خبر می‌خواند!
فرشته مهربون گفت: ببین پینوکیوی عزیز! این دفعه آخرم بود که دماغت رو کوتاه کردم. من که بیکار نیستم هر وقت زنگ بزنی کار و زندگیم رو ول کنم و بیام دماغ تو رو کوتاه کنم. هزار نفر توی مطبم منتظرن که من برم دماغشونو عمل کنم، بعد هر روز من باید بیام اینجا و کار‌های خارج از برنامه انجام بدم. تا الان هر کاری کردم به خاطر موی سفید پدر ژپتو بوده، اما از این به بعد از این خبر‌ها نیست.
بعد هم فرشته مهربون سیم‌کارتش را درآورد، آن را شکست و انداخت توی سطل آشغال و گفت: شاید این‌طوری این عادت زشت دروغ گفتن از سرت بره بیرون.
پینوکیو فهمید که این تو بمیری از اون تو بمیری‌ها نیست. روزنامه را برداشت و به خودش قول داد که دیگر دروغ نگوید.
همان‌طور که داشت روزنامه می‌خواند، پدر ژپتو از راه رسید و گفت: من که چشمام خوب نمی‌بینه، این روزنامه رو با صدای بلند برای من بخون.
شروع کرد به خواندن روزنامه: به‌زودی قیمت فلان کالا کاهش می‌یابد، به‌زودی فلان درصد اشتغال‌زایی می‌شود، به‌زودی با زیرمیزبگیر‌ها برخورد می‌شود، به‌زودی مشکل آلودگی هوا حل می‌شود. به‌زودی وام ازدواج، وام مسکن و وام خودرو زیاد می‌شود.
پدر ژپتو گفت: چه خبر‌های خوبی! حالا ورق بزن ببین صفحه بعد چی نوشته.
پدر ژپتو خبر نداشت که آن‌قدر دماغ پینوکیو دراز شده که نمی‌تواند روزنامه را ورق بزند!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->