شهر ادبی ازجمله شهرهای خلاق محسوب میشود که در آن ادبیات جایگاه ویژهای دارد. شهر ادبی حاصل تعامل ادبیات و شهر است و نتیجه این تعامل را در جایجای شهر میتوان دید. امروزه در دنیا به شهرهای ادبی توجه زیادی میشود و سازمانهای مختلف آنها را انتخاب میکنند و عموم مردم بیش از گذشته به آنها توجه نشان میدهند. ما با شنیدن محل زندگی شاعران و نویسندگان بزرگ میتوانیم حدس بزنیم که کدام شهر، شهر ادبی است، شهر ادبی دارای چه مشخصههایی است و آیا در کشور ما هم میتوان شهری را ادبی خواند؟ در جامعهشناسی ادبیات، جامعه و فرهنگ نقش کلیدی در توسعه ادبیات و رشد ادیبان دارد. با بررسی اجمالی زندگینامه برخی از بزرگان شعر و ادب فارسی نیز میتوان فهمید که آثار آنها حاصل تعاملشان با جامعه اعم از عموم مردم و حاکمان بوده است. اگر چنین فضای تعاملی در شهر حاکم باشد، ادبیات شهری رشد میکند و شهر ادبی خلق میشود. برای شناخت یک شهر ادبی همچون یک شهر فرهنگی باید به ۲ بُعد عینی (نمودیافته) و ذهنی (پنهان) توجه کرد. در بعد عینی، شهری ادبی است که در آن شعرا و نویسندگان بزرگ و شناختهشده بهدنیا آمده، زندگی کرده و آثاری در جامعه ارائه کردهاند؛ اما نمود عینی آنها صرفا در ساخت آرامگاه و انتشار آثار آنها نیست، بلکه در شهرهای ادبی توجه ویژهای به برگزاری برنامههای دورهای اعم از جشنوارهها و بزرگداشتها میشود. همه بخشهای جامعه اعم از مدیران شهری، مردم و سازمانهای مردمنهاد، دست به دست هم میدهند تا بزرگان ادبیشان بیشتری دیده شوند. حتی در برخی از شهرها ادبیات محور توسعه گردشگری با عنوان گردشگری ادبی میشود و مدیران شهری از فضاهای ادبی، آرامگاهها، خانهها و آثار ادبی برای جذب گردشگر و توسعه اقتصادی بهره میبرند. در نگاه دیگر، در یک شهر ادبی سازههای کالبدی و حتی زیرساختهای شهری، نشانهها و نمودهایی از ادبیات فاخر دارد. توجه به متون، نگاشتهها، رنگها و طرحها در این آثار هر بینندهای را مجاب میکند که این شهر، زادگاه و زیستگاه بزرگان ادبی بوده است. فعالیت فرهنگسراهای ادبی در شهرها از دیگر نمودهای شهر ادبی است. هرچه فعالیت و تعامل نهادهای مختلف همچون سمنها و شهرداریهابیشتر باشد، شهر ادبی امکان ظهور خواهد یافت. در بعد دیگر که بعد پنهان و ذهنی است، شاید ضعفهایمان چیرگی یافته است؛ بهطوریکه در این بخش ادبیات در تاروپود شهر ریشه میدواند و ما آثار و پیامدهای ادبیات شهری را میبینیم. برای مثال باید به تعاملهای مردم با هم در فضاهای عمومی، با مدیران شهری، نمودهای خرد ادبیات در سطح محلات و خانهها، تبلیغات و اطلاعرسانیهای شهری، دانش و نگرش شهروندان به بزرگان ادبی شهر، مشارکت در فعالیتهای ادبی شهری و نگارشهای شهری آنها توجه کنیم و ببینیم که آیا شهر توانسته است از ادبیات بهره ببرد یا خیر. رسانههای شهری، آموزشوپرورش، شهرداریها و سازمانهای مردمنهاد در نهادینهکردن ادبیات در شهر و پرورش شهروندان دوستدار ادبیات نقش کلیدی دارند. بهطور خلاصه باید توجه کرد که شهر ادبی و خلاق، قدرت رقابت و برتری در برابر دیگر شهرها را عطا میکند و شهری خلاق است که ادبیات را به معنای کارکردی و عملگرایانه به کار ببرد و پذیرای نمودهای واقعی آن در خود باشد.