شهرآرانیوز - استاد احمد گلچین معانی بیشترینه عمر خود را صرف تحقیق و پژوهش در حوزه زبان و ادبیات فارسی و نسخهپژوهی کرد. در طول این سالها تنها یک مصاحبه با ایشان انجام شد. متن پیش رو صورت بازنشر مصاحبهای است که توسط مجله «وقف میراث جاویدان» در سال ۱۳۷۳ خورشیدی انجام و در شماره ۵ بهار همان سال منتشر شده است.
به شوق دیدار به راه میپیوندیم بی آنکه قصد گفتگو و مصاحبهای از آن گونه که متعارف اسـت داشته باشیم، زیرا نه حال استاد درازدامنی سخن و تصدیع ما را برمی تابد و نه شـوق و ارادت ما چیزی جـز دیدار و گوش جان سپردن به سخن او را اقتضا دارد.
در راه، نوشته شادروان دکتر غلامحسین یوسفی را از خاطر میگذرانیم که روزی بر قلم او درباره استاد گلچین معانی این گونه رفته بود:
«۲۵ سال کار مداوم در کتابخانههای ملی مـلک، مجلس شورای ملی و آستان قدس رضوی و سروکار داشتن دائمی با کتابها و نسخههای خطی و تذکرهها و آثار ادبی و مطالعات و تتبعات فراوان سبب شد گلچین از کتاب شناسان معدود کشور به شمار آید، در تذکره شناسی و هندشناسی و بـصیرت در ادبـیات و شعر صفوی نامور شود، کتابهایی ارجمند و ابتکارآمیز نظیر تاریخ تذکرههای فارسی، مکتب وقوع در شعر فارسی، کاروان هند و امثال آن تألیف کند و مقالات تحقیقی فراوان بنویسد، برخی متون معتبر زبان فارسی مـانند لطـائف الطوایف فخرالدین علی صفی بیهقی به تصحیح او انتشار یابد، مجلدات متعدد از فهرستهای نسخههای خطی کتابخانه مجلس و آستان قدس را تدوین نماید و بیست و چند جلد کتاب از آثار و تألیفات و تحقیقات او امـروزه مـورد استفاده پژوهشگران زبان و ادبیات فارسی باشد و همگان از وی به عنوان ادبی دانشور و سخن شناس نام ببرند.»
با خودمان میگوییم فراخنای حوصلهای که سالهای بلند تحقیق و پژوهش را با همه دشواریها پشت سـر گـذاشته بـی شک برای ساعتی، سماجت ما را شـکیبایی خـواهد آورد تـا پرسشهای اندک ما را پاسخ گو باشد!
وقتی میرسیم، استاد احمد گلچین معانی را میبینیم که با وجود کسالت جسمی، با سیمایی باز بـه مـا خـوشامد میگوید و درمی یابیم که چیزی فراتر از طاقت و حوصله در وجـود ایـن ادیب فرزانه هست که سنگینی حضور ما را هموار میسازد، چیزی که نام دیگرش «بزرگواری» است و همین بزرگواری است کـه مـا را در طـرح پرسش هایمان دلیر میکند.
از اینکه در بستر بیماری ما را به حضور پذیـرفتید سپاسگزاریم. نام و آثار شما در میان دانشوران و اهل فضیلت مشهور و بی نیاز از تعریف است. در صورت امکان، برای آگاهی جوان ترها مـختصری از شـرح احـوال ادبی خودتان را بیان فرمایید.
بنده هیچ مدان احمد گلچین معانی مـتخلص بـه «گلچین» در هجدهم دی ماه ۱۲۹۵ شمسی در تهران ولادت یافته ام. در سال ۱۳۱۳ پس از طی تحصیلات مقدماتی، در اداره ثبت کل اسناد و املاک وارد خـدمت شـده ام، ولی دنـباله تحصیل را رها نکرده و از محضر استادان نامدار و دانشمندان بزرگوار استفاده کرده ام.
پس از ۲۶ سـال خـدمت در ثبت کل و پیمودن مدارج مختلفی از قبیل دادستانی انتظامی سردفتران و دفتریاران و عضویت اصلی در دادگاههای بـدوی و تـجدیدنظر مـال الاجارهها و جز آن، از اول اسفندماه ۱۳۳۸ به کتابخانه مجلس انتقال یافته و در پایان سال ۱۳۴۲ به تقاضای خود بـازنـشسته شده ام. از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۸ نیز بعد ازظهرها در کتابخانه ملی ملک اشتغال داشته ام.
در مرداد ۱۳۴۳ بـه دعـوت نـیابت تولیت وقت، برای تنظیم و تدوین فهرست کتب خطی کتابخانه آستان قدس رضوی راهی مـشهد مـقدس شده، ۱۲ سال در آنجا خدمت کرده و در نیمی از این مدت، سمت مشاور فرهنگی ۲ نایب التـولیه را داشـته ام.
در سـال ۱۳۶۵ به پیشنهاد شورای دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی و تأیید شوراهای دیگر، صلاحیت علمی ام بـرای تـدریس تخصصی در دورههای فوق لیسانس و دکترای زبان و ادبیات فارسی تصویب شد و دروسی کـه بـه بـنده محول گردید عبارت بود از: چگونگی استفاده از نسخههای خطی فارسی، تطور شعر فارسی در عصر صفوی و فـرهنگ نـویسی فـارسی.
علاوه بر شعرا و دانشمندانی که از دوستان نزدیک من اند و هریک به سببی حـقی بـر گردنم دارند، از محضر پرفیض وبرکت بزرگان علم و ادب و عرفان علامه میرزا محمدخان قزوینی، علامه دهخدا، مـلک الشـعرا بهار، ادیب السلطنه سمیعی، عباس اقبال آشتیانی، شیخ محمدباقر الفت اصـفهانی، سـید محمد غمام همدانی، حاج آقا محمد فـیاض هـمدانی، مـیرزا محمد خان عنقا، حاج شیخ مهدی الهـی قـمشهای و شیخ محمد رضا توفیق یزدانی بهرهها برده و روزگاری با میرزا محمدخان اشـتری، مـیرزا محمدعلی خان بامداد، احمد بـهمنیار، جـلال الدین هـمایی در معیت تنی از دوستان شـاعر و فـاضل، جلسات هفتگی سیار داشته و از خرمن فضل و دانش آن بزرگان آگاه، به نحوی دلخـواه خـوشه چینیها کرده ام.
۲ بار ازدواج کرده ام و از همسر اول خود کـه فقط ۴ سال بـا هم بـه سر بردیم ۲ فرزند دارم و از همسر دومـم صـاحب ۳ پسر و یک دخترم.
مسلما کار دشوار فهرست نگاری و کتاب شناسی جز به کمک عـشقی عـمیق آسان نمیشود. این عشق از چـه زمـانی در وجـود شما ریشه دواند و اصـولا بـه نظر شما چه گونه مـی توان در جـهت تعالی و پیشرفت این رشته کوشید؟
عشق و علاقهای که بنده به کتاب خطی پیدا کردم تـا رفـته رفته در عداد کتاب شناسان معدود شناخته شدم، از آنـجا پدیـد آمد کـه در اواخـر سـال ۱۳۱۴ که ۱۹ سال از سـنین عمرم میگذشت، به انجمن ادبی حکیم نظامی راه یافتم و به سلسله استاد فقید مرحوم وحید دسـتگردی پیـوستم. در آن اوقات بلکه تا آخرین روز حیات اسـتاد، جـوانترین فـرد آن انـجمن بـودم. در آن محضر پرفیض کـه مـحل تجمع استادان سخن بود و هفتهای یک شب به ریاست مرحوم وحید تشکیل مییافت، کار اساسی و مـفیدی کـه پیـش از شعرخوانی اعضای انجمن صورت میگرفت مـقابله و تـصحیح خـمسه نـظامی بـود.
مـرحوم وحید قدیمیترین نسخه خمسه نظامی را عمدا به دست بنده میداد و میفرمود که بخوانم، و بنده ناگزیر بودم اشعار نظامی را از روی آن نسخه کهن سال با رسم الخط نا آشنایی که داشـت به صورت بلند بخوانم و دیگران با نسخههایی که در دست داشتند مقابله کنند و اختلاف قرائات را مذکور بدارند.
جوانی نوخاسته و محجوب و شاعری مبتدی را در محضر استاد بزرگی، چون وحید و سخن سرایانی غالبا منتهی در نـظر بـگیرید که در خواندن ابیات سخن سالار گنجه با رسم الخط عجیب و غریب نسخه خطی مزبور تا چه حد میبایستی اطراف و جوانب کار را بنگرد و پاس حیثیت خود را بدارد تا کلمهای را به غلط نـخواند و در چـنان مجمعی شرمنده و سرافکنده نشود.
این تمرین اجباری، ولی ذوق انگیز به زودی برای من امری عادی و اختیاری شد و مرا به کتابخانهها کشانید و به آنجا رسانید کـه عـلاوه بر نشر مقالات فنی عـدیده، چـندین کتاب در رشته کتاب شناسی تألیف و تدوین کنم، و اینها همه از برکت تربیت استاد بی نظیر و صاحب نظر وحید بوده است که از نخستین دیدار جوهر و استعداد این کار را در وجـنات مـن دیده و دریافته بود. ایـن را هـم اضافه کنم که پس از فوت مرحوم وحید، به پیشنهاد بنده، یاران انجمن در منزل شادروان استاد محمدعلی ناصح گرد آمدند و همان جا «انجمن ادبی ایران» را تأسیس کردیم و نام آن را خود به ثبت رسـانیدم. در اواخـر سال ۱۳۲۵ به دعوت استاد فقید حسین سمیعی «ادیب السلطنه» (رئیس فرهنگستان) ۱۲۰ تن از فحول شعرا و ادبا و فضلا و دانشمندان در عمارت فرهنگستان حضور یافتند و انجمن ادبی فرهنگستان را تشکیل دادند که تـا پایـان عمر ادیـب السلطنه، رئیس انجمن مزبور، دوام یافت و نگارنده از بدو تأسیس تا زمان تعطیل، دبیر اول و رئیس دبیرخانه بودم؛ و امـا اینکه چه گونه میتوان در جهت تعالی و پیشرفت این رشته کوشید، پاسخ بنده این اسـت کـه فـهرست باید راهنما و راهگشا بوده و از حیث شناسایی نسخه و شناسنامه کتاب کامل باشد، و لازمه این کار علاوه بر بـصیرت و اهـلیت فهرست نویس، وجود اعتبار مالی و دریغ نکردن از هزینه چاپ آن است.
چه در غیر ایـن صورت، دسـت فـهرست نگار بسته خواهد بود و فهرستی که با رعایت صرفه جویی مالی نوشته شود، گرهی از کار پژوهشگران بـاز نخواهد کرد.
نسخههای خطی در علوم مختلف اسلامی که در کتابخانههای کشورهای اسلامی و سایر کـشورهای جهان وجود دارد یکی از ذخـایر امـت مسلمان جهان به شمار میرود و اهمیت نسخه شناسی و معرفی آنها به پژوهشگران، در این زمان که امت مسلمان هویت غنی و فرهنگی خویش را بازشناخته اند، آشکار است. با توجه به تجربیات گران بهایی که دارید، برای مـعرفی و حفظ این ذخایر چه پیشنهادی به دانشمندان و سیاست گذاران جوامع اسلامی دارید؟
این کار مسبوق به سابقهای درخشان است و هر زمان که موجبات آن فراهم شد میتوان نظیر کار استاد فقید شادروان مجتبی مینوی را پیـش گـرفت. چه آن جناب از ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۰ که رایزن فرهنگی سفارت ایران در ترکیه بود، در بررسی نسخ خطی کتابخانههای ترکیه و تهیه عکس و میکروفیلم از آنها برای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و کتابخانه ملی، دقیقهای فروگذار نکرد. بـا نـگاهی به فهرست میکروفیلمهای هر ۲ کتابخانه میتوان به کم و کیف نسخههای مزبور و ارزش خدمت ذی قیمت آن فقید سعید پی برد.
استاد! شما تحقیقات گستردهای را در زمینه تذکرههای فارسی انجام داده اید. در این بـاره تـوضیح بیشتری بفرمایید.
بنده در طی مدت ۴۰ سال، با تلاش و کوشش بسیار، مجموعهای از تذکرههای فارسی مشتمل بر ۳۵۰ جلد جمع آوری کردم و به مرور بر تعداد زیادی از آنها حواشی مفصل در تصحیح اشـتباهات تـذکره نویسان نـوشتم. عاقبت آن مجموعه بی نظیر را در مهرماه ۱۳۵۳ بـر اثـر احـتیاج، به دانشکده الهیات مشهد به ثمن بخس، یعنی ۴۵ هزار تومان، فروختم. چندی بعد رئیس وقت دانشکده، شادروان دکتر عـلی اکـبر شـهابی، به وسیله رئیس کتابخانه، استاد دکتر محمود فـاضل یـزدی، پیغام فرستاده پیشنهاد کرده بود که حواشی خود را از تذکرههای مزبور استخراج و مدون کنم تا به هزینه دانشکده چاپ شـود کـه فـایده عام داشته باشد و حق التألیف دریافت بدارم، ولی بنده به عـلت افسردگی خاطر نتوانستم به پیشنهاد ایشان تن در دهم.
شما از محققانی هستید که غرقه شدن در مطالعات به ظـاهر خـشک ادبـی و کتاب شناسی و نسخه شناسی، شما را از روح واقعی ادبیات یعنی ذوق و ظرافت طبع بازنداشته و همواره به زمزمههای شـاعرانه مـترنم بوده اید. دیوان اشعار شما در این زمینه گواه خوبی است. آیا هیچ یک از آثـارتان شـما را اقـناع کرده است؟ درباره سبک اشعار خود نیز توضیح مختصری بفرمایید.
در پاسخ به این سؤال باید عرض کـنم کـه تـاکنون هیچ یک از آثارم چه نثر و چه نظم بنده را اقناع نکرده است. درباره قـسمت دوم سؤالتان شما را ارجاع میدهم به شرحی که در نقد یک غزلم، استاد گران قدر فقید شادروان دکتر غـلامحسین یـوسفی در کتاب «چشمه روشن» به قلم آورده است.