شهید شوشتری انسانی عاقل و اهل احتیاط و دوراندیش بود. با آغاز جنگ تحمیلی، نیروهای زیادی از خراسان به جنوب رفتند که بیشترین آنها را شهید رستمی فرماندهی میکرد. اولین عملیاتی که این نیروها در آن شرکت کردند، عملیات تصرف «ارتفاعات ا... اکبر» در شمال شهر بستان بود؛ عملیاتی که نیروهای خراسان در آن خوش درخشیدند. نیروهایی که در آن عملیات میدان مین را خنثی کردند و خط اول را شکستند، نیروهای پاسدار و بسیجی بودند و پاسداران خراسان همراه با شهید شوشتری در آن عملیات بسیار موفق عمل کردند.
عملیاتهایی نظیر فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان و کربلای ۵ عملیاتهای دیگری است که شهید شوشتری در آن شرکت داشت. او در آن زمان هم فرمانده سردار قاآنی و هم فرمانده سردار قالیباف بود. او در عملیاتهای بزرگی مانند عملیات رمضان و کربلای ۵ حضور موفقی داشت.
در عملیات کربلای ۵ در سال ۶۵ سپاه ۳ قرارگاه داشت و سردار شوشتری نیز جانشین قرارگاه نجف بود. در عملیات کربلای ۵ این قرارگاه بیشترین فعالیت را داشت و سردار محمدزاده هم که در کنار سردار شوشتری به شهادت رسید، در آن زمان فرمانده یکی از گردانها بود. در آن عملیات که جزو پیچیدهترین و سختترین عملیاتهای دفاع مقدس بود، سردار شوشتری یک فرمانده تمامعیار به شمار میرفت. سردار شوشتری در اوج فشارهای دشمن هیچگونه تزلزلی در تصمیمگیری نداشت. او در طول سالهای دفاع مقدس ۷ بار مجروح شد.
در عملیات والفجر ۳ که در مهران انجام شد، جنگ بسیار سختی برای آزادسازی مهران صورت گرفت. دشمن برای نگهداری یک تپه، مقاومت بسیاری از خود نشان میداد و سرهنگی به نام «جاسم» از نیروهای عراقی تلاش فراوانی برای حفظ این تپه از خود نشان میداد. شهید شوشتری همراه با یک دسته از نیروها، خودش را بالای تپه رساند و وارد سنگر دشمن شد، اما متوجه شد که مهماتش تمام شده است. در این هنگام، جنگ سرنیزه و تن به تن میان شهید شوشتری با سرهنگ جاسم (پسرخاله صدام) صورت گرفت و با کشته شدن سرهنگ جاسم، این تپه نیز آزاد شد و عملیات مهران با موفقیت به پایان رسید. سال ۶۷ بود که به دنبال شجاعتهای فراوان در جبهههای جنوب، مأمور تشکیل قرارگاه شهید داوودآبادی در شمالغرب شد. این قرارگاه عملیاتهایی را در شمالغرب، از ماموت گرفته تا والفجر ۱۰ را
اجرا کرد. او پس از جنگ به عنوان جانشین شهید احمد کاظمی در نیروی سپاه انتخاب شد. پس از شهادت کاظمی، وقتی قرار شد شهید شوشتری به جنوبشرق برود، بهخوبی توانست در سیستانوبلوچستان امنیت پایداری پدید آورد و سرانجام در صبح یکشنبه ۲۶مهر ۱۳۸۸ و در همایش وحدت اقوام و مذاهب سیستانوبلوچستان که با شرکت عشایر بلوچ در منطقه «پیشین» جریان داشت، در انفجاری انتحاری همراه با برخی از فرماندهان سپاه و عشایر بلوچستان به شهادت رسید.
روزهای قبل از شهادت
نورعلی شوشتری حالات عجیبی داشت. گویا خودش نیز میدانست که بعد از شهید حاج احمد کاظمی، نوبت اوست. یکبار در گفتوگوی دوستانهای گفته بود: «از خدا خواستهام اینجا (بلوچستان) محل شهادتم شود و دلم گواهی میدهد که خداوند آرزوی مرا برآورده خواهد کرد. بعد از شهید حاج احمد کاظمی و دیگر یاران، من (نورعلی شوشتری) تنها شدهام و به همین خاطر انتظار شهادتم را میکشم. امیدوارم خداوند با شهادت من، مشکلات این منطقه و معضلات آن را حل کند.» قرار بود چند روز قبل از شهادت سردار شوشتری کنگرهای درباره شهدای خراسان برگزار شود. در یکی از این جلسات سردار شوشتری گفته بود: «چقدر خوب بود که ما هم شهید میشدیم تا در این کنگره نام ما هم کنار شهدا قرار میگرفت و جزو شهدای خراسان محسوب میشدیم.» طیبه درری سرولایتی، همسر شهید نورعلی شوشتری میگوید: «یک هفته مانده بود تا بازنشستگی. نورعلی شوشتری به بازنشستگی نرسید. خدا او را بازنشسته ابدی کرد. همهاش پاداش زحماتش بود. برای ایشان حیف بود که در بستر بمیرد. همیشه هم میگفت: هرچه کار خیر کردهام، نصف آنها مال شماست خانم! اگر شما و حمایتهایتان نبود، من نمیتوانستم و به این درجه نمیرسیدم. یک هفتهای طول کشید تا پیکر شهید را از زاهدان به مشهد بیاورند. وقتی رویش را باز کردم، جراحات زیادی روی بدنش دیدم. همانجا از او خواستم دست مرا هم بگیرد و شفاعتم کند.» روحا... شوشتری، فرزند شهید نورعلی شوشتری، از پدرش چنین حکایت میکند: «حالات روحی پدرم بعد از رفتن شهید حاج احمد کاظمی بسیار تغییر کرده و خود را آماده شهادت کرده بود. گویا خود نیز میدانست که زود خواهد رفت. ایشان همیشه به ما توصیههای اخلاقی میکرد و تأکید زیادی بر انجام واجبات دینی داشت و از همه مهمتر بسیار بر پیروی از خط ولایت تأکید میکرد. او تنها پدر ما نبود، بلکه خود را وقف مردم کرده بود. دوازده، سیزده سال بود که فقط پنجشنبه و جمعه ایشان را میدیدیم و در دیگر روزهای هفته در نقاط مختلف کشور مشغول انجام مأموریت بود.»
* با الهام از اظهارت رهبر معظم انقلاب درباره شهید شوشتری: «بعد از جنگ خیلیها به حاشیه رفتند، اما شهید شوشتری همچنان ماندند. هیچکس برای من شهید شوشتری نمیشود.»