اسم محمد درویش را که روی صفحه تلفن همراهم دیدم، خوشحال شدم. درویش دوباره به مشهد آمده بود و مثل نوبتهای پیش از این، آمدنش را خبر داده بود. قرار گذاشتیم همدیگر را در کافه کتاب آفتاب ببینیم. همان جا هم گفت که آقای دکتر فرهادی نیز با او همراه است و خوشحالی ام بیشتر شد. پنجشنبه شبی که گذشت، جمع کوچکی شده بودیم در محوطه بیرونی کافه کتاب آفتاب. در لحظه با خودم فکر کردم آنچه ما چند نفر را دور همدیگر جمع کرده است، علاقه مشترک ما به محیط زیست و دوچرخه سواری است.
وقتی جمعی محیط زیستی به هم میرسند، قاعدتا حرفها هم حول همین محور میچرخد و هم فکری درباره اینکه چه باید کرد تا حال واحوال محیط زیست بهتر بشود و هرکدام از ما علاقهمندان به این حوزه چه وظیفهای داریم و به سهم خودمان چه باید بکنیم؟ درباره مسیرهای دوچرخه در مشهد حرف زدیم، درباره کارهایی که شده است و کارهایی که باید بشود و کمبودها و مشکلات. محمددرویش و دکتر کاوه فرهادی، فرزند استاد مرتضی فرهادی، جامعه شناس بزرگ ایرانی و مردم شناس بنام که بخشهایی از شهر را دیده و گشته بودند، اظهار خوشحالی کردند که در این سفر، پابه رکابان فراوانی را دیده اند و آن را نشانهای خوب برای بهبود حال واحوال آدمها در شهر بزرگی، چون مشهد میدانستند.
بخشی از حرف ها، اما سمت وسوی دیگری داشت. دکتر کاوه فرهادی از کارآفرینی حرف زد. دلیل اینکه حرف از کارآفرینی به میان آمد، هم تنه دوچرخهای بود که آقای ناجی ساخته بود. مزیت تنهای که آقای ناجی ساخته بود، سبک بودن و ساخت وطن بودن آن بود. احسان منصوریان که او را یک عشق دوچرخه تمام عیار میشناسیم و پیش از این همراه همسر و پسر چندماهه خودشان، ایران را در سفری یک ساله رکاب زده بودند، از آقای ناجی خواسته بود تا تنه ساخته شده دوچرخه را همراه خودش بیاورد. همه از دیدن تنه بی نهایت خوشحال بودیم؛ به خصوص مهندس جمشید جعفری، مسئول کمیته همگانی هیئت دوچرخه سواری خراسان رضوی که پیگیر ماجرای دوچرخه و دوچرخه سواری یا به عبارت درستتر حمل ونقل سبز و پاک در شهر است.
فرهادی برایمان از تفاوت کار و کارآفرینی در غرب و در کشورمان و آنچه در گذشته اتفاق افتادهاست، حرف زد. او برایمان از کارآفرینی فتوتی حرف زد، از روحیه جمع گرایی و فتوت در فرهنگ ایرانی اسلامی و تلفیق این مفهوم با مفهوم دیگری به نام کارآفرینی یا کارآفرینی فتوتی. فرهادی معتقد است که کارآفرینی ما ایرانیها باید چیزی متفاوت از کارآفرینی غربی باشد که غایت آرزوی کارآفرین غربی، رسیدن به جایگاه آدم هایی، چون ایلان ماسک یا ترامپ است. او معتقد است کارآفرینی ایرانی باید چیزی غیر از رسیدن به سود و منفعت بیشتر به هر قیمتی باشد.
این نوع کارآفرینی باید به گونهای باشد که هوای محیط زیست را هم داشته باشد؛ چون این موضوعی است که در گذشته تاریخی ما به آن بها داده میشد؛ چون ما حکمت ایرانی اسلامی داشته ایم. ما حکیمان بزرگی مانند شیخ بهایی و دیگران را داشتیم. هم نشینی ما چهار ساعت طول کشید، اما برای من، زمان به سرعت گذشت و انگار فقط ساعتی با یکدیگر بودیم. در مسیر برگشت به خانه و درحال رکاب زنی، ذهنم عمیقا درگیر این مفاهیم شده بود. با خودم فکر کردم تا چه اندازه به این گفتگوها و روحیه جمع گرایی و فتوت در همه کارها نیاز داریم، آن هم در روزگاری که هرکس میکوشد در هر کاری به سود بیشتر و منفعت افزونی برای خود دست پیدا کند.
فکر کردم تا چه اندازه نیاز داریم سراغ بزرگانی برویم که بازخوانی اندیشهها و آثار آنها میتواند به بهبود وضعیت امروز ما کمک کند، اما از آنها غفلت کرده ایم. تصمیم میگیرم اولین کاری که انجام بدهم، تهیه این چند کتاب و خواندن آنها باشد که شاید به کار شما هم بیاید و همه این آثار هم نوشته دکتر مرتضی فرهادی، جامعه شناس بزرگ ایرانی، است.
واره (درآمدی به مردم شناسی و جامعه شناسی تعاون)، فرهنگ یاریگری در ایران، نگاهی به اهمیت و پیشینه کبوترخانههای ایران و دیگر اثر ارجمند استاد با نام صنعت بر فراز سنت یا در برابر آن.