غلامرضا زوزنی| یلدا معیری، عکاس عکس معروفی است که حتی رئیسجمهور آمریکا نتوانست از آن، بهرهبرداری شخصی نکند. ترامپ با انتشار عکس معیری سعی در تبلیغات علیه نظام جمهوری اسلامی ایران داشت که با واکنش عکاس مواجه شد. معیری در متنی که به این منظور منتشر کرده نوشته است: «این عکس از مردم ایران و برای مردم ایران گرفته شده است و نباید توسط هیچ کس دیگری مورد سوءاستفاده قرار بگیرد.». با این همه، او عکاسی نیست که چندصباحی پا به عرصه عکس گذاشته باشد و سالیان سال در معرکههای بحرانی دنیا حاضر شده و عکاسی کرده است. خودش نام این ویژگیاش را سماجت میگذارد؛ سماجتی که پای او را به اغلب جنگها و مناطق بحرانزده دنیا مانند عراق، افغانستان، پاکستان، اندونزی و سومالی باز کرده است. معیری آدمی نیست که بتواند دربرابر اتفاقات اطرافش بیتوجه باشد و همیشه سعی کرده است در همه آن مکانهایی که جنگ بوده یا بلایی طبیعی رخ داده است، حضور یابد. او توانسته است نظر صاحبنظران مطرح جهان را به عکسهای خود جلب کند و جوایز بیشمار را برای آنها بهدست بیاورد. معیری برای همان عکس اتفاقات ۹۶، جایزه برترین عکس مطبوعاتی ایران در سال ۹۷ را بهدست آورد. این عکاس زن، عکاسی را بهصورت تجربی فراگرفته است و بعد از کسب تجربههای فراوان در عکاسی بحران، تجربیاتش را با علاقهمندان به عکاسی به اشتراک میگذارد. چندی پیش که برای تبادل تجربه با عکاسان مشهدی به دعوت موسسه شهرآرا به مشهد آمده بود، با او به گفتگو نشستیم.
چند روزی با عکاسان مشهدی از نزدیک نشستوبرخاست کردید، آنها را چطور دیدید؟
همیشه، همهجا گفتهام مشهد از نظر عکاسی فوقالعاده است. در ایران سه نقطه اصلی برای عکاسی وجود دارد که مشهد یکی از آنهاست که درکنار تهران و تبریز قرار گرفته است. مشخصه مشهد، وجود مضجع شریف امامرضا (ع) است و همچنین در فضاهای هنری، مشهد را با عکاسی میشناسند. عکاسان تهرانی هم مشتاقند که با عکاسان مشهدی معاشرت کنند.
این خودباوریای را که میگویید، در فضای عکاسی مشهد هم دیدهاید؟
بله. عقبه خوبی در عکاسی مشهد وجود دارد. افرادی مانند آقای کیارنگ علایی خیلی در این حوزه زحمت کشیدند. پای عکاسها را به اینجا باز کردند و اکنون ارتباطات خوبی با سایر عکاسان کشور برقرار کردهاند و درمیان همین رفت وآمدها، عکاسان مشهدی هم تجربه کسب کردهاند و علم عکاسی در مشهد و درمیان عکاسان این شهر ارتقا یافته است.
باتوجهبه این صحبتهایی که مطرح شد، بهنظرتان درخشش عکاسی مشهد میتواند همچنان ادامه داشتهباشد؟
گذشته عکاسی مشهد یک گنجینه است. باید قدر آن را بدانید و از آن مراقبت کنید. مشهد عکاسانی دارد که همواره در خدمت جامعهشان هستند و هر هنرمند عکاسی در هر سطحی با آنها بهراحتی میتواند ارتباط برقرار کند، نعمتند و باید ازشان مراقبت شود. هر عکاسی را که در این شهر دارد کار میکند، نباید دلزده کرد. اگر حواستان و حواسمان به آنها باشد، این گذشته درخشان در آینده هم تکرار خواهد شد.
جوانترها که عکاسی میکنند، چقدر باید زحمت بکشند تا به موفقیت در عکاسی برسند؟ از آن طرف وقتی به موفقیتهایی دست یافتند، چطور میتوانند خودشان را در عکاسی نگهدارند و در بنبست موفقیتی که کسب کردهاند، گیر نیفتند و خودشان را از آن رها کنند و به مسیرشان ادامه دهند؟
درباره خودم میگویم؛ قبل از اینکه آن عکسی را که خیلی هم سروصدا کرد بگیرم، تقریبا پنج سال کار نمیکردم. در آن پنج سال کلا به یک آدم دیگری تبدیل شدم. تمام زندگیام را در آن پنج سال عوض کردم. در آن مدت، آنقدر حالم بد بود که هرکه مرا در خیابان میدید، به حالم گریه میکرد. در آن پنج سال همه درباره من میگفتند که «تمام شد.» میگفتند معیری دیگر هیچکاری نمیتواند بکند. بعد از آن دوره تحول، رفتم در یک روزنامه بهعنوان عکاس فعالیتم را از سر گرفتم. دبیر سرویس عکس آن روزنامه از اینکه من عکاسم و او دبیر است، خیلی ناراحت بود و احساس میکرد باید جایمان باهم عوض شود. من به او گفتم تو کار خودت را انجام بده، من فقط میخواهم عکس بگیرم. این شد که آن عکس معروف را گرفتم. در آن لحظهای که آن عکس را ثبت کردم، چند عکاس دیگر هم آنجا بودند که همه رفتند سراغ یک سوژه دیگر و فقط من آنجا ماندم و آن لحظه، ۱۵، ۱۴ سال تجربه من در مناطق جنگی به یاریام آمد و توانستم آن عکس را ثبت کنم، پس من تمام نشده بودم و خودم را باور کرده بودم. واقعیتش این است که هیچ آدمی در دنیا با یک عکس به جایی نمیرسد. من اگر هنوز کار دارم و آدمها به من محبت دارند، بهخاطر تداوم در کار عکاسی است. بهدلیل این است که دههابار تا مرز نابودی کامل رفتم و دوباره بلند شدم و کارم را ازسر گرفتم. قبلا به من میگفتند تو اصلا عکسی نداری و الان کمی عقب نشستهاند و میگویند تو همین یک عکس را داری، ولی اینطور نیست. اگر افراد بخواهند خودشان را در موفقیتهای داشته و نداشتهشان متوقف کنند، کاری از پیش نخواهند برد. تجربه شخصیام، مرا دربرابر تعریف و تمجید یا توهین افراد بیتوجه کرده است. افراد باید ببینند در چه جایگاهی هستند و کارشان را انجام دهند.
این حرف را از این بابت گفتم که نهتنها عکاسان، بلکه خیلی از هنرمندان دیگر رشتهها در بنبست موفقیت گیر میافتند.
همه غزلهای حافظ هم در یک سطح نیست. یکی ضعیف است، یکی خوب است و.... اصلا اینطور نیست که آدم بتواند دائم روی یک خط حرکت کند. اگر اینطور بشود که من نباید تا آخر عمرم دست به دوربین بزنم.
من صبح تا شب کار میکنم و اگر بخواهم به این چیزهای مثبت یا منفی فکر کنم، دیگر نمیتوانم در مسیرم پیش بروم. گاه حرفهایی که از گوشهوکنار میشنویم، میتواند ما را تا مرز نابودی ببرد، اما نباید بهشان اهمیت داد و فقط باید کار کرد.
استناد به عکس و آن چیزی که میتوان در عکس بهعنوان واقعیت به آن تکیه کرد، تا چه اندازه قابلیت دستکاری دارد؟
عکاس اصلا اجازه ندارد به عکسش دست بزند. تاحدیکه به اطلاعاتی که در عکس وجود دارد دست نخورد، اجازه دارد عکس را ویرایش کند، ولی هرگز اجازه ندارد در عکس دست ببرد و اطلاعات غلط به مخاطبش بدهد. اگر از اطلاعات عکس، کاسته یا بر آن افزوده بشود، عکس جعلی خواهد بود. برای این ویرایشها قانونی وجود دارد و آنهم این است که میگویند هر کاری که عکاس در تاریکخانه با آگراندیسمان میتواند انجام دهد، همان را هم میتواند با نرمافزارهای دیگر انجام دهد؛ نه بیشتر و نه کمتر.
مثل آن عکس معروف شما که برچسب جعلی بودن هم خورد؟
آن جریان و هجمهای که علیه من راه افتاد، بهخاطر انتشار اولیه عکس بود. در انتشار اولیه دو خبرگزاری بینالمللی برای اولینبار عکسم را منتشر کردند. یکی از آن دو خبرگزاری در پانویس عکس، دود موجود در عکس را ناشی از گاز اشکآور بیان کرده بود و دیگری آن را نارنجک دودزا دانسته بود. از من هم نپرسیده بودند این دود چیست. همین هم موجب شد که فکر کنند در عکس دست برده شده است، درصورتیکه خودم گفتم این دود از کپسول آتشنشانی است، وگرنه همه دنیا فکر میکردند گازاشکآور است.
چه شد که ثابت کردید عکس مال شماست؟
زمانی که من آن مقاله را در اعتراض به سوءاستفاده آقای ترامپ از عکسم نوشتم، روزنامه نیویورکتایمز یک مقاله مفصل درباره من کار کرد. در آن مقاله مطرح شده بود: «باید مستنداتی ارائه کنید که عکاس این عکس شمایید.» این یک رویه است. عکاس باید هویت عکس را مشخص کند و اینطور نیست که هرکس بگوید عکس مال من است، همه قبول کنند. من یک فریم، قبل و بعد آن فریم اصلی را ارائه کردم و آنها هم هر سه عکس را در روزنامهشان منتشر کردند.