دنیا را باید هزاربار خواند و در هر خوانش باید درسی نو گرفت و در ساخت انسانی خویش از آن بهره برد. یکی از این خوانشها میتواند تامل در همین نکته ظریف باشد که ذرهای از خاک چگونه میتواند غنی سازی شود که شکافتن یک هسته از آن، انرژیای چنین عظیم تولید کند؟ وقتی زمین را توانی چنین است، چرا زمان را این گونه قدرت نباشد؟
چرا «عرفه» را ظرفیتی چنین نباشد در تعالی بخشی انسانی؟ وقتی سیدالشهدا (ع) در این روز و در سرزمین عرفات، مناسکی چنان برپا میکنند و معارفی چنین را در جان هستی میریزند، مگر میتوان به آن زمان ولو در تکرار هزارباره اش بی توجه بود؟ من باور دارم که باید توجه ها را به سمت این روز و این دعا و این سلسله مناسک کمال یافته در این زمان جلب کرد؛ چه عرفه ما را به معرفت، کمال میبخشد و دعای عرفه سیدالشهدا (ع)، نقشه راه عبودیت را ترسیم میکند و انسان را در مسیر بندگی، گامی چند به پیش میبرد، آن گونه که در شب قدر، به پیش گام برمی داریم و صاحب جاه میشویم.
عرفه را باید قدر دانست تا در تقدیر عشق قرار گرفت و باید با انجام مناسک، به معارف آن رسید و خود را برای گام های بعد مهیا کرد؛ از عید قربان که در شکوه ذبح نفس، تجلی مییابد تا عاشورا که سیدالشهدا، «قربانی» را معنایی نو میکند.
حالا اینکه این دعا در حج ناتمام حسین (ع) تحریر شده است یا پیش ترها، بسان نقشه راه فرادید مردمان قرار گرفته است، تفاوت چندانی نمیکند. معارف این دعا در افزایش و راه طراحی شده در آن، روشن است. این نکته را هم تاریخ به یاد دارد که در عرفه ای، حجی ناتمام مانده است تا حجت خدا برای کامل کردن آن، یک هجرت تاریخ ساز دیگر را بعد از هجرت تاریخی نبی مکرم اسلام (ص)، سامان دهد. این هجرت هم خود یک مبدأ در تاریخ است.
تاریخ هجری شهادت در مثل امروز است که حجت خدا، حسین (ع)، حج را ناتمام، وامی نهد و از خانه بیرون میرود تا امر خدا را در منای کربلا، سرخ ادا کند. اما قبل از آنکه حرکت در زمین آغاز شود، حرکت در جان ها شروع میشود و مولا با دعای عرفه، عالیترین مضامین معرفتی را به انسان های همیشه تعلیم میفرمایند تا آنان که در اعصار دیگر هم میآیند، بدانند عرفه را چه فلسفهای است و بدانند «مصباح الهدی» چه راهی را روشن کرده است و «سفینه النجاه» از عرفات به سوی کدامین دیار به حرکت درآمده است و راز آن چیست.
امام در این دعا و در عرفات مقدس، عاشقانه با خدا سخن میکند و سخن گفتن با حضرت یار را تعلیم میفرماید و در حرف به حرف این مغازله، انسان بزرگ و بزرگتر میشود. امام همه آنچه باید بگوید، میفرماید و سپس پا به راهی میگذارد که به کربلا میرود و عجیب اینکه میان عرفه و قربان، یک روز فاصله است، اما میان عرفه امام عارفان و منای امام مجاهدان، ۳۰ روز. حال کیست که نداند آن ۳۰ روز و این یک روز، یکی است از یک جنس و با یک ماموریت.
امام با این دعا، عرفات را شکوهی بی همتا میبخشد و بعد کربلا را. کسی که عرفه را نشناسد، کربلا را نخواهد شناخت و آن که از درک عظمت کربلا بازبماند، قطعا بهرهای از عرفه و قربان و حج نخواهد برد که راه کربلا از عرفات میگذرد؛ هرچند برای شناخت عرفات هم باید به درک عظمت کربلا رسید.