فرناز محمدیان، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی
«پیلوت» ماجرای اختلاف زن و شوهری است که ۲ سال است که با یکدیگر زندگی نمیکنند و بهتازگی فهیمه (بهدخت ولیان) از وحید (حمیدرضا آذرنگ) طلاق گرفته و با حکم دادگاه، فرزند ۲ سالهشان به فهیمه سپرده شده است. سهیل از بدو تولد با مشکل قلبی دست و پنجه نرم میکرده است. فهیمه برای درمان فرزندش اقدامات زیادی انجام داده که فایده نداشته است. طی آخرین اقدام صورتگرفته، سهیل با حکم دادگاه و بدون اطلاع پدرش تحت عمل جراحی قلب قرار میگیرد و فوت میکند. پس از اینکه وحید مطلع میشود فرزندش در بیمارستان است، به همراه برادرش (جواد عزتی) برای دیدن سهیل به بیمارستان واقع در تهران مراجعه میکند. سعید همان ابتدا متوجه میشود که برادرزادهاش فوت شده است، اما ماجرا را از برادرش مخفی نگه میدارد. روز بعد، وحید ماجرا را میفهمد و با ورود همسر سابقش به بیمارستان او را مورد ضرب و شتم قرار میدهد که چرا بدون اطلاع او و با نامه دادگاه دست به عمل فرزندشان زده است. از این پس، دعوای پدر و مادر برای محل دفن کودک و ... آغاز میشود. کودک فوت شده است و تنها چیزی که اهمیت ندارد مرگ اوست. وحید میخواهد جنازه را تحویل بگیرد و در بسطام خاک کند. فهیمه نیز میخواهد فرزندش را در شهر خودش، گنبد، به خاک بسپارد. آنچه اهمیت یافته است دعواهای زن و شوهری است که جسد فرزندشان را بهانهای برای آزار، اذیت و باجگیری از یگدیگر قرار دادهاند، بهانههایی که از قانون نشئت گرفته است تا مادر از تنها حق باقیمانده از زندگی مشترکش بگذرد.
در نهایت، نامه تحویل جسد امضا میشود و به دلیل عدم توافق پدر و مادر در تعیین مکان خاکسپاری، تهران به عنوان محل دفن انتخاب میشود. وحید جنازه فرزند را تحویل میگیرد و از در بیمارستان خارج میشود. با تحریک احساسات مادرانه فهمیه، از او باج میگیرد تا مهریهاش را ببخشد. فهیمه نیز برای تحویل گرفتن جنازه کودکش، از مهریهاش میگذرد.
نقدی کوتاه بر محتوای فیلم
قصه این فیلم بسیار ساده است، اما تلاش کرده است در نهایت پیچیدگی، آن را به مخاطب القا کند. روایت داستان هیچ گرهافکنی و گرهگشاییای ندارد. بعد از مرگ کودک، هیچ عنصری برای درگیر کردن بیننده در روایت پیشبینی نشده است.
شخصیتپردازیها در این فیلم ضعیف است همانطور که فریبا اشوئی، منتقد فیلم، گفته است «پیلوت» یک تراژدی شخصیتمحور است و توصیفی ناقص از شخصیتها صورت گرفته است. هویت و شناسنامه آنان از ابتدا معلوم نبوده است و لذا نتوانسته در ساماندهی درام موثر عمل کند. فیلم با بنزین زدن سعید شروع میشود و همان ابتدا درمییابیم که این شخصیت حواسش به همهچیز هست. او کمربند خود را در باک فرو میبرد تا نشان دهد بنزین هوا دارد و مأمور پمپ را مجبور میکند دوباره برایش بنزین بزند، اما وحید میگوید شاید آمپر خراب بوده است و برای فهم واقعیت تلاشی نمیکند. سعید از خواهرش به بهانه ترخیص سهیل پول گرفته است، اما حاضر نیست یک بطری آب معدنی برای فهیمه بخرد، و هنگام پرداخت هزینههای بیمارستان خود را به بهانه نداشتن پول کنار میکشد. اگرچه سعید شخصیتی زیرک و دروغگوست، وحید مردی ساده و نادان است که در بیشتر موارد قادر به کنترل خود نیست و برخورد فیزیکی میکند. حسن، پدر فهیمه، دائما منت کارهایی را که برای نوهاش کرده است بر سر وحید میگذارد. فهیمه نیز مادری فداکار، اما زنی لجباز است. بهجز شخصیت سعید و تا حدی وحید، دیگر شخصیتها نقص دارند.
«پیلوت» در چند دقیقه نخست، با نمایش مرگ کودک، مخاطب را درگیر میکند. این مرگ آغاز ماجراهایی میشود و تمام فیلم حول همین محور دور میگردد. متأسفانه داستان «پیلوت» با دستمایه قرار دادن قانون و چرخاندن داستانش حول این محور، دچار تکرار شده است، تکراری که در طول فیلم دائما مشاهده میشود و پایانی ندارد.
ابراهیمیان در فیلم «پیلوت» داستانش را حول محور قوانین جمهوری اسلامی ایران بسته است. فهیمه با نامه دادگاه اجازهنامه عمل کودک را امضا کرده است. این اتفاق در حالت عادی در قوانین کشور، مرسوم نیست، زیرا مطابق قوانین، اصولا پدر میتواند اجازه عمل فرزند را صادر کند و مادر در این خصوص نقشی ندارد، اما در «پیلوت» یک زن توانسته است بدون اجازه پدر فرزندش، اجازه عمل او را بدهد.
تغییر قانون چندین بار در فیلم دستمایه داستان و گفتگوها میشود. برای مثال سعید، ابتدا نمیداند برادرزادهاش عمل شده است، زیرا برادرش از عمل فرزندش خبر ندارد و این پرسش ایجاد میشود که مگر بدون اجازه پدر، فرزند عمل میشود. این اتفاق برای وحید زمانی موجه میشود که قانون در یک سری موارد خاص، مادر را نیز به عنوان یک شخص تصمیمگیرنده پذیرفته و به او اجازه داده است برای فرزندش تصمیم بگیرد. در ادامه ماجرا سعید از نگهبان بیمارستان میشنود که پدر همهکاره فرزند است و برای تحویل گرفتن جنازه کودک، نیازی به شناسنامه مادر نیست، اما با گذشت مدتزمانی، وحید میفهمد که نمیتواند جنازه پسرش را بدون اطلاع مادر -که ابتدا او را بستری کرده است- تحویل بگیرد. او به خود به چشم یک مرد ایرانی نگاه میکند که همواره همه حقوق را تمام و کمال داشته است. به همین دلیل نمیخواهد اجازه دهد حق پدریاش زیر سؤال برود. وحید حتی با همه بیمسئولیتیهایی که داشته است (۲ سال تمام از کودکش خبر نگرفته و برای مخارج او هزینهای نکرده است) در همه موارد خود را محق میداند.
در مجموع، «پیلوت» فیلمی است از روزگار فعلی ما. این فیلم قصه آدمهایی است که در جامعه به اضمحلال رسیدهاند، آدمهایی که روابط، اخلاقیات و مناسبات اجتماعی و خانوادگی برایشان معنایی ندارد و هرکس به فکر منافع خودش است. هرچند فیلم خواسته است با پایانش از امید و آینده سخن بگوید، بینندهای که یک فیلم کشدار و طولانی با سکانسهای اضافه و شخصیتهای زائد را تماشا کرده است، با این سکانس امیدوار و دلگرم نمیشود. مرگ نقطهای برای پیوستن آدمها به یکدیگر است.