سید محمدرضا هاشمی | شهرآرانیوز؛ نخستین بار محمدسرور رجایی را سال ۱۳۸۸ در ساختمان حوزه هنری در خیابان سمیه تهران دیدم. رد جلسات شعر بعدازظهرهای پنجشنبه مهاجران افغانستانی ساکن تهران را از جلسه شعر «دُردّری» مشهد زده بودم. جلساتی که به همت «خانه ادبیات افغانستان» برگزار میشد و رجایی یکی از ستونهای اصلی آن بود. جلساتی که نقشی مهم در پیوند شاعران و داستان نویسان قدیمی ایرانی و افغانستانی با نسل جوانی داشت که هرهفته از ورامین، پاکدشت، قم، اصفهان، ری و جغرافیای دیگر خود را به خیابان سمیه میرساندند تا به قدر وسعشان از فرصت پیش آمده که رجایی و یارانش آن را مهیا کرده بودند، استفاده کنند.
مهاجران افغانستانی ساکن ایران در طول چهار دهه حضورشان در این کشور در بخشهای مختلف علمی، فرهنگی، هنری و ورزشی فعالیت داشته اند که حوزه فرهنگ و ادبیات گل سرسبد این فعالیت هاست. حوزهای که چهرههایی مانند محمدسرور رجایی که یکی از نویسندگان روزنامه شهرآرا بود، نقشی مهم در باروری آن ایفا کرده اند. او مردی آرام، متواضع، خون گرم و معلم بود که کرونا این ویروس منحوس او را در هفتم مرداد ۱۴۰۰ از ما گرفت و حالا فرهنگیان مهاجر افغانستانی در سوک یکی از شاخصترین چهرههای خود بر گلیم غم نشسته اند.
رجایی منشأ خیر و برکت بود
سرور رجایی در طول سالهای فعالیت خود به عنوان نویسنده، شاعر، روزنامه نگار و فعال فرهنگی شناخته میشد، چهرهای که نقشی مهم در ارتباط بین فرهنگیان ایرانی و افغانستانی داشت و با آثارش تلاشهای بسیاری برای زنده نگهداشتن نام شهدای ایرانی جهاد افغانستان و شهدای افغانستانی هشت سال دفاع مقدس انجام داد. «خانه ادبیات»، «جشنواره قند پارسی» و نشریه کودک و نوجوان «باغ» در کنار کتا بها و پژوهشهایی که از او به یادگار مانده حاصل سالها تلاش این نویسنده و فعال فرهنگی فقید است. سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیام خود به مناسب درگذشت محمد سرور رجایی آورده است: «او منشأ خیر و برکت و ایجاد دوستی و مودت میان شاعران و نویسندگان دو کشور شده بود.» در گفتگو با محمدکاظم کاظمی، محمدحسین جعفریان و سید ابوطالب مظفری از آنها درباره اهمیت فعالیتها و آثار محمدسرور رجایی سؤالاتی کردیم که در ادامه میخوانید.
رجایی به تنهایی در نقش چند آدم فعالیت میکرد
محمدکاظم کاظمی، شاعر و پژوهشگر نام آشنای افغانستانی درباره شخصیت و اهمیت فعالیتهای «محمدسرور رجایی» گفت: او به نوعی در نقش چندین آدم مشغول به فعالیت بود. شاعر بود، در عین حال نویسنده و محقق بود. او پژوهشگر حوزه شهدای افغانستانی دفاع مقدس و شهدای ایرانی جهاد افغانستان بود. یک حوزه دیگر، فعالیت روزنامه نگاری آقای رجایی بود و قسمت مهم آن همکاری اش با «نشریه سوره» و «راه» بود که عمده کار ایشان مربوط به خاطره نگاریهای جنگ و جهاد بود. در حوزه ادبیات کودک و نوجوان او نشریه باغ را منتشر میکرد که اتفاقا کار شاخصی بود. ما در محیط مهاجرت در حوزه کودک و نوجوان کمتر نشریه داشتیم آن هم نشریهای که دوره انتشار آن طولانی باشد.
در حوزه انتشار کتاب هم رجایی چند کتاب دارد که عمده تمرکزش کارهایی است که در آنها به نوعی همدلی، هم سویی، و هم خونی افغانستان و ایران انعکاس دارد و برجسته شده است که مهمترین آن «ازدشت لیلی تا جزیره مجنون» است. بخش دیگر فعالیتهای او در حوزه مدیریت خانه ادبیات افغانستان بود، وی یکی از اعضا و مدتی هم مسئول خانه ادبیات افغانستان بود که یکی از تشکلهای مهم مهاجران است. جلسات شعری که هفتگی برگزار میکرد و جشنواره قند پارسی نیز از دیگر فعالیتهای مهم او بود.
محمدکاظم کاظمی در ادامه تأکید کرد: سرور رجایی به سبب همین فعالیتهایی که داشت تقریبا در تمام حوزهها آشناییهایی را رقم زده بود که بسیار به تسهیل امور کمک میکرد. یعنی حضور شخص آقای رجایی بود که بسیاری از وقتها چرخها را به حرکت در میآورد. در هرجا نیاز به یک فعال فرهنگی از میان جامعه مهاجر داشتیم، آقای رجایی پای کار بود. غالبا این طور بود که هر زمان یک دوست ایرانی یا هم وطنان ما نیاز به همراهی یک فرهنگی افغانستانی داشت، اولین گزینه پیشنهادی من برای راه افتادن کار او آقای رجایی بود. آقای رجایی همواره بهترین همراه در برنامههای گوناگون بود.
رجایی به گردن افغانستانیها و ایرانیها حق دارد
محمدحسین جعفریان، شاعر و کارشناس ارشد حوزه افغانستان هم درباره اهمیت فعالیتها و پژوهشهای سرور رجایی گفت: دو تا محور است که هم در افغانستان و هم در ایران به آن غفلت شده است، آن هم شهدای افغانستانی است که در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند و ایرانیهایی که در نبرد با اشغالگران روس جان خود را فدا کردند. آقای رجایی در هردوی این عرصهها وارد شد، هم شهدای افغانستانی دفاع مقدس را به جامعه ایرانی و افغانستانی شناساند و هم غبار از چهره شهدای ایرانی که در افغانستان مظلوم هستند پاک کرد، از این نظر هم به گردن هم وطنان خودش حقی دارد و هم به گردن ایرانی ها.
او با اشاره به فعالیتهای فرهنگی رجایی ادامه داد: مهاجران یک مراکز فرهنگی مستقلی در جمهوری اسلامی ایران داشتند که توانستند تا امروز تواناییهای فرهنگی و هنری خود را حفظ کنند، یکی از این مراکز خانه ادبیات افغانستان در تهران است که آقای رجایی را میتوان از ستونهای اساسی این مجموعه دانست. محافلی که خانه ادبیات برگزار کرد، مثل محفل قند پارسی که چند دوره از آن برگزار و باعث الفت و همدلی فرهنگیان دو سوی مرز شد. اگر نبود سرور رجایی هیچ وقت این اتفاقات رخ نمیداد. امیدوارم با این اتفاق دردناکی که رخ داده و نبود او خانه ادبیات افغانستان در تهران بتواند به قدرت گذشته به فعالیت خودش ادامه دهد.
رجایی مدیری کوشا و عمل گرایی فرهنگی بود
سید ابوطالب مظفری، شاعر و پژوهشگر افغانستانی ساکن مشهد نیز درباره اهمیت حضور سرور رجایی در طول این سالها گفت: جامعه فرهنگی مهاجران افغانستانی در طول این سالها در ایران یک مشکل عمده داشته که آن مدیریت فرهنگی است. یعنی ما در این سالها هنرمندان بسیار خوبی در شهرهای مختلف داشتیم، اینها هرکدام در کنار کار شخصی و فرهنگی خود، مشغول کار سازماندهی امور فرهنگی مهاجران هم بودند، ولی از همان آغاز مشخص بود که مدیریت فرهنگی کار و تخصصی جداگانه است. هیچ موقع اینها آن چنان که باید در کنار هم قرار نمیگرفتند.
معمولا کسانی که در رأس این امور بودند یا هنرمندان خوبی بودند یا به هرحال هردو توانایی را نداشتند که هم به هنر بپردازند و هم به مدیریت فرهنگی. در مشهد تعداد زیادی در مؤسسه فرهنگی دردری کار میکردیم که نویسنده و شاعر بودیم، اما هیچ کدام ما کار عملی و عمل گرای مدیریت فرهنگی نکرده بودیم. به همین دلیل نشریاتی که در این مجموعه چاپ میشد، در قسمت پشتیبانی آن کمیتمان لنگ بود. این مشکل در جاهای دیگر هم بود، اما در ۱۴ سال اخیر در خانه ادبیات افغانستان در تهران با وجود سرور رجایی، این مشکل به خوبی حل شده بود.
او پیش از اینکه در حوزههای دیگر مطرح باشد، نویسنده و شاعر بود، یک مدیر کوشا، عمل گرا و خوب فرهنگی هم بود. مهمتر از اینها میتوان به نقش او در تعامل فرهنگی میان دو ملت ایران و افغانستان و مهاجران با جامعه میزبان اشاره کرد که در این زمینه خیلی کار کرد و چهره شناخته شدهای بود. کتابهایی هم در این زمینه چاپ کرد که یک نمونه از آنها «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» بود. آخرین نمونه آن که زحمت زیادی برای گردآوری آن کشید و متأسفانه خودش آن را ندید، کتابی است که در آن به خاطرات شاعران و نویسندگان مهاجر از دوران مهاجرتشان پرداخته است.