محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - بیست ودومین و آخرین قسمت سریال «گیسو»، در حالی هفته گذشته پخش شد که اندک ظرفیتهای نمایشی این مجموعه هم زیر بار سنگین حواشی، ضعفهای اجرایی، سردرگمی قصه و پایان سرهم بندی شده اش، خاطره نسبتا خوب سریال «عاشقانه» را از ذهن هواداران شبکه خانگی محو کرد.
«گیسو» با وجود بهره گیری از تیم بازیگران خوب، نتوانست حتی با معیارهای مخاطب پسند دیگر ساختههای منوچهر هادی هم به موفقیت درخوری برسد و در تأمین سرگرمی و کشش برای دنبال کنندگان شبکه نمایش خانگی ناکام ماند. حالا آینده کاری منوچهر هادی در هالهای از ابهام قرار گرفته و به نظر میرسد که این کارگردان، پس از دو تجربه مأیوس کننده «دل» و «گیسو»، باید سبک کاری خود را به طور جدی مورد بازنگری قرار دهد.
«گیسو» از تیم بازیگران کارآمدی برخوردار بود و هنرپیشههای اصلی اش اغلب ظرفیتهای بالایی، چه در بازیگری و چه در جلب توجه مخاطب، داشتند. محمدرضا گلزار هنوز هم ستارهای دست نیافتنی در سینمای ایران است که حضورش میتواند محصولات نمایشی عامه پسند را پرفروش کند. گلزار اما، در نقش سهیل، با وجود تلاش زیاد، نتوانست سریال را به جلوه بیاورد؛ زیرا سهیل گرفتار شرایط نابسامان اقتصادی شده بود و در این جایگاه، گلزار نمیتوانست، مثل آثاری همچون «آینه بغل»، چشمهای نسل جوان را خیره کند.
حسین یاری و ساره بیات که ایفای نقشهای ماندگار و تحسین برانگیزی در کارنامه خود دارند، با شمایلی تیپ گونه جلوی دوربین «گیسو» رفتند و به طور خاص، در مورد نفر دوم که سابقه بازی در فیلم تکرارنشدنی «جدایی نادر از سیمین» را در کارنامه دارد، تماشای این حجم از اغراق و تکراری بودن در مختصات شخصیتی پگاه باورناپذیر است.
بهاره رهنما که پس از مدتها دوری از عرصه بازیگری با «گیسو» به شبکه خانگی آمده بود هم اجرای ضعیفی داشت و سکانس درگیری با مسعود رایگان و افتادنش از پلهها را تقریبا تبدیل به یک موقعیت کمدی کرد. این در حالی است که مسعود رایگان و علیرضا زمانی نسب جزو بازیگران پرتلاش این مجموعه بودند و تقلای زیادی از خود نشان دادند. سانیا سالاری، بازیگر جوان نقش نازی، نیز از معدود چهرههای استاندارد مجموعه بود که، پس از «دلدادگان»، گام دیگری به سمت پیشرفت برداشته است.
حساب هومن سیدی، اما از همه هنرپیشهها و عوامل «گیسو» جداست. سیدی با ایفای نقش پیمان در «عاشقانه» به اوج محبوبیت رسید و با توجه به کارنامه اش در فاصله میان این دو سریال، صرف پذیرفتن دوباره این نقش هم دور از تصور بود. این بازیگر اما، در «گیسو» هیچ نشانی از آن سینماگر کارکشته خوش فکر نداشت، اگرچه در سکانس مربوط به درگیر شدنش با رضا (حسین یاری) نشان داد که از نظر فهم موقعیت، تسلط بازیگری و شناخت دوربین، یک سر و گردن بالاتر از همه هنرپیشههای گیسوست، اما همچنان با استانداردهای مورد انتظار مخاطب فرسنگها فاصله داشت.
فیلم نامه «گیسو» به نحوی نوشته شده بود که این مجموعه را عملا چندپاره میکرد. در شروع کار، تلاش باورنکردنی متن برای توجیه غیبت شخصیت ها، نزدیک به چهار قسمت از زمان کل سریال را هدر داد و در ادامه، منطبق نبودن فیلم نامه با ترکیب جدید بازیگران، به افت ریتم در پرده دوم قصه انجامید. کنار نیامدن نویسندگان با جای خالی برخی بازیگران «عاشقانه» تا قسمت آخر هم ادامه پیدا کرد و نمایش عکس بهاره کیان افشار، نشان میداد که سازندگان «گیسو» هنوز در حال و هوای مجموعه قبلی گرفتارند.
این مشی خام دستانه زمانی مخاطب را حسابی دل آزرده کرد که در قسمتهای پایانی سریال، بینندگان از یک معمای باورنکردنی و مضحک مطلع شدند، اینکه شخصیت کتایون (هانیه توسلی) همان گیسوست که با عملهای جراحی ظاهر و هویتش را تغییر داده. چنین گزینه تخیلی و بیراهی، حتی اگر در عالم واقع هم عملی باشد، برای معقول جلوه دادن جایگزینی بازیگری دیگر گاف توهین آمیز متن «گیسو» بود که بینندهها را کاملا ناامید کرد. علاوه بر این، پایان بندی سرآسیمه و سرهم بندی شده قصه در قسمت آخر هم میخی بود بر تابوت «گیسو» که با نمایش ادامه دار بودن مجموعه برای فصل سوم، بیشتر روان بینندگان را به هم ریخت.
ظرفیتهای تیم سازنده «گیسو» آن قدر ناچیز نبودند که مجموعه تا این حد به هم ریختهای را انتظار داشته باشیم. منوچهر هادی پیشتر نشان داده بود که توان چشمگیری برای جمع و جور کردن یک تیم پرستاره و بازی گرفتن از هنرپیشههای کارآمد دارد. این فیلم ساز اما، در «گیسو» حتی نتوانست از هانیه توسلی، که این روزها در «زخم کاری» جذاب ظاهر شده، بازی متعادلی بگیرد. شکل فیلم برداری تلویزیونی و پلانهای سهل انگارانه، به مراتب پایینتر از استانداردهای منوچهر هادی بودند و عوامل هنری جنبی سریال هم اغلب با بی سلیقگی مفرط به اجرا درآمدند.
به نظر میرسد که چنین افت محسوسی، حاصل اختلافات درونی تیم سازنده است. وقتی تهیه کننده یک سریال از انتخاب کارگردان ابراز پشیمانی میکند و کارگردان هم با صراحت نقش خودش در کارگردانی قسمتهای پایانی را منکر میشود، طبیعی است که گروه تولید حتی از شکستن ساده شیشه ماشین هم شانه خالی کند و کار را با جلوههای بصری دربیاورد. از ساختاری حرف میزنیم که ادعای مخاطب مداری دارد، اما رنج طراحی یک تیتراژ ساده را هم بر خود هموار نکرده؛ در عوض، تا دلتان بخواهد، فضای سریال با لباس ها، ماشینها و خانههای لوکس تزیین شده تا از برند محبوب «عاشقانه» فقط یک ویترین خالی به نام «گیسو» باقی بماند.