هما سعادتمند | شهرآرانیوز؛ مظفرالدین شاه قاجار در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵، فرمان مشروطه را صادر میکند. فرمانی که گرچه او درکی از آن نداشت، اما شروع آهسته و گام به گام راهی بود که بعدها کارشناسان آن را «آغاز تجددایرانی» دانستند و در تاریخ دوره «رنسانس ایرانی» لقب گرفت. دورانی که بعدها به تحولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بی شماری انجامید و برگی تازه از سرگذشت این دیار را ورق زد.
گزارش پیش رو حکایت حوادث مشهد پیش از مشروطه و تحولات این شهر پس از مشروطه است. حکایت روزهایی گم شده در تاریخ که با قیامها و فراز و فرودهای بسیاری همراه بوده، اما کمتر از آن یاد شده است.
روزنامه «چهره نما» دو هفته پیش از صدور فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدین شاه، اوضاع مشهد و دیگر بلاد ایران را که گرفتار قحطی نان است، این طور توصیف میکند: «در این ایام (ماه صفر) از شدت گرانی در مشهد شورش برپا شده که چند نفر رعیت بی گناه و بیچاره در میان کشتهها و زخمیها هستند، اما این کار از جانب حکومت صورت نگرفته است.
خلاصه اینکه بیچاره مردم از تاب قحطی و نایابی نان به طریق اجتماع خواستند، پناه به روضه مطهره منوره رضوی ببرند، محتکرین بی انصاف و خدانشناس از ترس آنکه کار آنها خراب شود، درصدد آن برآمده، مانع شوند. عاقبت چند نفر بی گناه از عابر و ساکن به خاک و خون غلطیدند.
یک نفر طلبه بیچاره از اهل گنجه، یک سقا و یک دوره گرد، هلاک و قریب ۳۰ نفر زخمی نیز شدند که بعضی با وجود تلاش زیاد این حکیمها و جراحهای ماهر جان داده و سایران تا شرف مرگ رفتند. شما ملاحظه بفرمایید در تمامی دنیا مردم فکر آبادی و تجارت و زراعت و صناعت و ... هستند، در تمامی ایران یک شهر نیست از غم نان جان ندهد و شبانه از قحطی نان داد و فریاد نباشد؟ این است که بیچاره مردم از گرسنگی و بی نانی دسته دسته و فوج فوج در بلاد خارجه تن به همه اسارت میدهند که یک لقمه نان به راحتی بخورند.»
این اوضاع تا ماهها پس از صدور فرمان مشروطیت همچنان ادامه دارد، چنان که روزنامه «الحوادث» در مقالهای با تیتر «مکتب خون فشان از خراسان» به شرح تحصن مردم در حرم و مسجد گوهرشاد و کشته شدنشان با گلوله میپردازد: «حکومتیان از بالای بام داخل صحن مسجد و گنبد مطهر حضرت رضا (ع) را هدف گلوله تفنگ ساختند و مردم را در میان مسجد گلوله باران کردند که یک نفر سید جوان نیز در صحن مسجد مجروح شد و میگویند، چند تیر تفنگ هم به در و دیوار مسجد و گنبد مطهر رضوی خورده و دل دوستداران را مجروح ساخته است.» پس از این اتفاق درهای مسجد برای چند روز بسته میشود و اجازه ورود و ازدحام به جمعیت زائر داده نمیشود.
همین روزها، یکی از علما نامهای بی نام برای چاپ در روزنامه مینویسد که مضمون آن، چنین است: «قابل توجه پرنس ارفع الدوله: اهالی ارض اقدس و مجاورین حضرت رضا (ع) و سکنان آن بلد طیبه، صاحب چه خلف و تقصیر بودند، که باید به ضرب گلوله درمارتین در مسجد گوهرشاد، کشته شوند و تا ضریح ده زرع به خون آغشته شود؟ مجملا، چون در زمستان به واسطه سختی و سردی هوا گوسفند کم است و قیمت بالا میرود، در مشهد هم گوشت شش قران قیمت دارد.
یکی از تجار «حاجی محمدحسن» که خیلی مهارت در احتکار گوشت و گندم دارد، امسال هم چنین کرده و این خوراک که قوت لایموت مردم است به قصبه اقتدار درآورده، تمام خباز و قصاب بلد را هم فرمانبردار خود کرده است. اهالی بیچاره تاب این شدت گرانی و نایابی خوراک یومیه را نیاورده، در حاشیه خیابان از گرسنگی میمیرند. در عهد هیچ سلطان شیعه و سنی چنین واقعه غریبه عظیمهای اتفاق نیفتاده که کسی رو به حرم و گنبد مطهر توپ یا تفنگ خالی کند، آن چنان که شبکههای گنبد مطهر از ضرب گلوله سوراخ شود. این بیچارگان حرفشان این بود که قیمتها را قدری کم کنید تا ما هم معیشت کنیم.»
همه اخبار این روزگار در همین دردنامه ها، خلاصه میشود، اما نمیتوان تأثیری که مشروطه بر تحول و ورود امکانات جدید بر کشور داشته، نادیده گرفت. سرآغازی که اگرچه تاریک مینمود، اما راه را برای نسلهای بعد هموار ساخت، البته برای درک بهتر تغییرات شهر در دوران پس از مشروطه، ابتدا باید تصویری از مشهد پیش از آن داشت. مشهد در اواخر تاجداری قجرها، دارای بارو، حصار و چند دروازه بوده که حدود شهر را مشخص میکرده و بیرون از آن هیچ نبوده است.
سوای بر این، گویا شهر دو دروازه دیگر نیز در شمال شرقی خود داشته که اهالی به آن «دروازه باغ دولاب» و «دروازه میرعلی آمویه» یا «میرعلی آمون» میگفته اند. مشهدیهای قدیم عقیده داشتند هرگاه یکی از این دو دروازه باز میشده، فتنهای شهر را در برمی گرفته است. «امین احمدرازی» نیز مینویسد: «در جوار شهر قبر میرعلی آموست که هر کس در آنجا سوگند به دروغ خورد، البته هلاک گردد.» ناگفته نماند، سیاحان و مورخان درباره تعداد محلات مشهد از اوایل دوره قاجار، روایتهای مختلفی نوشته اند. برای مثال «فریزر» انگلیسی که در سال ۱۸۲۲ میلادی به مشهد سفر کرده، میگوید که مشهد ۳۲ محله دارد که هر کدام به کدخدایی سپرده شده است.
اما طبق آنچه صنیع الدوله (اعتمادالسلطنه) سیاهه کرده، شهر در این زمان شش محله بزرگ و ۱۰محله کوچک داشته است که محلات بزرگ آن عبارت بوده اند از: «خیابان علیا (بالاخیابان)، خیابان سفلی (پایین خیابان)، سراب، عیدگاه، چهارباغ و نوقان.» او از پاچنار، ارگ، سرسوق، سرحوضان، جدیدها، مروی ها، ته پل محله، محله غرشمالها (کوچه سیاهان)، محله کشمیریها و محله چاه نو نیز به عنوان محلات کوچکتر شهر نام میبرد.
طویلترین کوچه شهر در این ایام را هم کوچه «پشت بارو» نوشته اند که مردم به آن «پی باره» میگفته اند و در گذشته بیشتر از نظر نظامی و حفظ امنیت شهر کاربرد داشته است.
«دکتررحیم رهنما» در پژوهشی میگوید که مشهد اواخر دوره قاجار دارای ۳۸ کاروان سرا، ۲۱ مدرسه علمیه، ۱۵۰ گرمابه، ۲ کنسولگری روس و انگلیس و ۴ بازار سرشور، زنجیر، بازار بزرگ و بازار سنگ تراشان بوده که بازار سرشور بزرگترین و مهمترین مرکز تجاری آن محسوب میشده است.
مهدی سیدی- مشهدپژوه- روزگار پس از مشروطه را دوره نوسازی تعریف میکند و میگوید: «در این دوره مشهد نیز مانند دیگر شهرهای ایران از شیوه اداره سنتی خودگردان پا به روزگار نوین قانون مداری و نظارت حکومت بر امور میگذارد و قدمهای بلندی را در راه گسترش و پیشرفت برمی دارد. در این دوره، باره ۴۰۰ ساله شهر آرام آرام فرومی ریزد و منازل مسکونی جدیدی در بیرون از آن قد میکشند. همچنین در بافت قدیمی، معابر عریض مستقیم و چند خیابان احداث میشود.
نویسندگان گزارش مکتب شاپور در این باره مینویسند: «به واسطه خراب شدن حصار شهر، در اغلب نقاط، کوچهها و راهروهای بسیاری از داخل شهر به خارج باز شده که آنها را نمیتوان دروازه نامید.»
رسیدگی به وضعیت نهر نادری که همه سیاحت نامههای نوشته شده درباره مشهد دوران قاجاری، آن را مکانی آلوده توصیف میکنند، یکی از تحولات شهری مشهد پس از مشروطه است. در سال ۱۳۰۳خورشیدی بلدیه مشهد دکانهای روی نهر پایین خیابان را خراب، درختهای کهن را قطع کرده و نهالهایی جوان در حواشی نهر نادری میکارد. همچنین بلدیه در این ایام نام پایین خیابان را به «خیابان رضوی» تغییر میدهد.
یک سال بعد یعنی در سال ۱۳۰۴ نیز نخستین تلگرافخانه و پستخانه مشهد در محدودهای که بعدها ارگ نامیده میشود، پا میگیرند. ناگفته نماند بین سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۴ خیابانهای مهم زیبایی در مشهد ساخته میشوند که «ارگ»، «تهران» و «خیابان شاهرضا» از جمله آن هاست. خیابان امام خمینی هم نخستین خیابانی است که اداره آستان قدس رضوی آن را در اراضی باغ تولیت میسازد.
همچنین با ایجاد خیابان ارگ این قسمت شهر محل تمرکز مهمترین دوائر دولتی میشود و منازل و ساختمانهای بسیاری از جمله سینماها در آن پا میگیرند. برابر اسناد باقی مانده، برای ایجاد خیابان طهران هم قسمتی از قبرستان عیدگاه از طرف اداره بلدیه تسطیح میشود و «فردوسی» نام میگیرد. خیابان تهران و میدان فردوسی برای محله عیدگاه که نه دارای تفرجگاه بوده و نه معابر وسیعی داشته که با دیگر محلات به سهولت ارتباط داشته باشد، در زمانه خود بسیار ضروری بوده است. این خیابان بارو خندق شهر را قطع کرده، از اراضی ورثه نقیب واقع در دستجرد گذشته و به اراضی الندشت منتهی میشود.
محمدولی اسدی ملقب به مصباح السلطنه در سال ۱۳۰۸ هم دست به احداث فلکه حضرتی با عرض ۳۰ متر میزند و برای نخستین بار بالاخیابان و پایین خیابان را به هم متصل میکند. احداث فلکه حضرتی همچنین سبب میشود تا وضعیت نامناسب معابر فرعی اطراف حرم که به محل عبورومرور هم زمان وسایل نقلیه و چهارپایان تبدیل شده بود، رفع شود. این فلکه در زمان خود موقعیت بسیار ممتازی پیدا میکند آن چنان که شکل گیری مغازه ها، بنگاههای مسافربری، شعبههای مختلف بانک ها، مسافرخانه ها، فروشگاهها و مراکز اقتصادی در اطراف آن، سبب دگرگونی چهره این قسمت شهر میشود.
طبرسی که نخستین محله جدید در قرن جدید است، از ضلع شمالی فلکه حضرت (ع) شروع شده و راسته نوغان به سمت چهارسوق را قطع میکند. این خیابان وجه تسمیه نام خود را از «ابوعلیفضل بن طبرسی» معروف به شیخ طبرسی، یکی از نامداران قرن ششم، گرفته است. اسدی پس از احداث این خیابان در سال ۱۳۰۸، دو قبرستان قدیمی «قتلگاه» و «عیدگاه» را که بسیار کثیف بوده، تخریب و به جای آن چتر باغ رضوان را بر سَر باز میکند.
پس از انقلاب مشروطه، فروغالسلطنه آذرخشی که دغدغه تحصیل زنان را داشت، نخستین مدرسه دخترانه با نام «فروغ» را در مشهد بنا نهاد. کار ساختمان مدرسه از سال ۱۲۹۰ خورشیدی شروع و تکمیل آن بیش از ۳ سال طول کشید. این مدرسه که در ابتدا ۵ کلاس داشت، در آخر خرداد ۱۳۰۹ به شش کلاس ابتدایی و کلاس اول متوسطه توسعه پیدا کرد. در سال ۱۳۱۱ نیز فروغ با کمک ادارۀ معارف خراسان، تقاضای صدور مجوز برای گشایش کلاسهای کامل متوسطه را مطرح کرد که یک سال بعد با آن موافقت شد.
پس از تحولات مشروطه، آشنایی با دنیای جدید و فناوری روز جهان، گرایش به سوادآموزی نیز افزایش یافت. در همین راستا «محمد دانش بزرگ نیا» که یکی از تجار سرشناس مشهد بود، به فکر توسعه فضاهای آموزشی شهر افتاد و مدرسه «دانش» را ویژه پسران در سال ۱۲۹۶ خورشیدی تأسیس کرد. این مرکز آموزشی که ابتدا در کوچه «شوکتالدوله» قرار داشت، دارای دو کلاس و درمجموع ۳۲ دانشآموز بود. دبیرستان دانش در سال تحصیلی ۱۳۰۱، پایه چهارم و بالاخره در سال ۱۳۰۶ پایه ششم را به کلاسهای درسی خود اضافه و اینگونه امکان دیپلم گرفتن پسران مشهدی را فراهم کرد. این دبیرستان از سال ۱۳۱۴ به ساختمان جدیدی در خیابان دانش غربی منتقل شد و، چون این ایام مقارن هزارمین سال تولد فردوسی بود، به دبیرستان فردوسی تغییرنام داد.
نخستین بانک مشهد با نام «بانکملیایران» در سال ۱۳۰۸ در خیابان ارگ شروع به ارائه خدمات به مشهدیها کرد. ساختمان این بانک که هنوز هم وجود دارد در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۳۸۴ و به عنوان بنایی متعلق به سالهای ابتدایی حکومت پهلوی دوم در فهرست آثار ملی کشور با نام «بانک ملی مرکزی» ثبت شده است.
بیمارستان امام رضا (ع)، نخستین بیمارستان مشهد است که مراحل ساخت آن بر اساس طرح کریم طاهرزاده بهزاد در سال ۱۳۰۷ آغاز و تقریبا از سال ۱۳۱۳ تحت نام مریضخانه شاهرضا شروع به فعالیت کرد. این بیمارستان در آغاز دارای صد تخت و بخشهای داخلی، جراحی، چشم پزشکی، کودکان، عفونی، زایشگاه، درمانگاه، آزمایشگاه، رادیولوژی، دندانپزشکی و تشریح حیوانات بود و بعدها ساختمان گوش و حلق و بینی نیز به آن افزوده شد. در این بیمارستان در ابتدای تاسیس ۴۵ پزشک، یک دندانپزشک، ۶ داروساز، ۱۸ پزشکیار، ۲۷۰ پرستار و ۵ ماما مشغول به کار بودهاند.