قبل از اینکه شهر، شهر شود و محلاتی به نام ابوذر یا طالقانی و بعدها مجلسی در مشهد داشته باشیم. دو برادرِ دوقلوی زردرنگ بتنی که با اختلاف ۱۸ سال و با ظرفیت متفاوت کنار هم رشد کردهاند، اینجا بودهاند و بعد از رسیدن شهر به اینجا چهار راهی به نامشان سند خورده است.
«سیلو کوچیکه» و «سیلو بزرگه» نه به قدمت گندم، اما آنها هم داستانی طولانی بیش از نیمقرن دارند. «سیلو کوچیکه» جایی حوالی دهه ۴۰ کامل و گندمها را در دل خودش جای میدهد و کلنگ ساخت «سیلو بزرگه» اگرچه سال ۵۴ بر زمین میخورد، اما وعده افتتاح ۲۰ ماهه آن ۷ سال طول میکشد و روبان افتتاح این سازه ۶۴ متری بالاخره سال ۶۱ بریده میشود.
دو برادر زردرنگِ بتونی که انگار رنگ رخسارهشان خبر از سِرّ درونشان میدهد، در کشور از نظر ظرفیت ذخیره گندم لنگه ندارند..
همه ما از گندم و نان خاطرات زیادی داریم، اما آیا شما تا به حال سیلوهای مشهد را دیدهاید؟