به گزارش شهرآرانیوز، علی سلیمانی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون به دلیل ابتلا به کرونا در سن ۵۰ سالگی درگذشت.
با وجو هشدارها مبنی بر شیوع کرونا، جمعیت قابل توجهی در این مراسم حضور داشتند.
از جمله آثاری که علی سلیمانی به ایفای نقش پرداخته است میتوان به فیلمهای سینمایی، چون "بی پولی"، "نجات یافتگان"، "قارچ سمی"، "خاله سوسکه" و.. اشاره کرد و از جمله آثار تئاتری اش هم باید از کارگردانی و بازیگریش در دو اثر به نام «مردی در آینه» و «مکعب» نام برد.
علی سلیمانی در تئاترهای "خنکای ختم خاطره"، "چشم به راه میرغضب"، "عزیز مایی"، "ترن"، "شکار روباه" و نمایش اجرا نشده "روز حسین" و... هم به ایفای نقش پرداخته بود.
از جمله مجموعههای تلویزیونی این هنرمند میتوان به "وضعیت سفید"، "پایتخت ۴"، " و "سقوط یک فرشته"، "داستان یک شهر" و... اشاره کرد.
همسر و دختر مرحوم علی سلیمانی
سلام خیلی خوش آمدید
به نام خدا
ساعت ۵ و ۲۰ دقیقه سحرگاه روز ۲۱ مردادماه ۱۴۰۰ درست در آن دم که آفتاب دمید چشمانم باز شد و تو چشمانت را بستی
علی بابا، علی بابا، علی بابا
باشکوه لحظهای بود، لحظهای که جسم زمینی ات را ترک کردی تا سبکتر پرواز کنی
من تکامل را با انگشتانم لمس کردم که تا لحظه آخر در دست تو بود
من از تو آموختم که بخندم، که امیدوار باشم، که صبور باشم، شاد باشم و شادی را نشر دهم
آموختم که زندگی ادامه دارد، کرونا چه واژه منحوسیست، دور تو تنیده شد، تو پروانه شدی و من پرواز تو را با چشم جان دیدم
عشق واژه حقیریست که بین ما سه نفر جریان دارد
ما خانواده سه نفره سه ضلع مثلث هستیم و هیچ چیز آنقدر قوی نیست که این سه ضلع را متزلزل کند
به قول خودت هرکس آمده تا سهمش را بدهد و برود، این برای آمدنت بود، فراموش نکن که سهمی داری و زوزی میروی
با اسم علی به دنیا آمد، با عشق علی زیست و با علی هم قدم شد
من شنیدم وقتی که گفتی به خدای کعبه رستگار شدم
بابا علی بابا، امروز تن تو بذر است، ما در زمین میکاریم تا سبز شوی و سبز بمانی…»
در ادامه صبا سلیمانی از طرف مادرش از حاضران مراسم تشکر کرد و گفت: از تک تک ابراز همدردیها که باعث تسلی خاطرمان شد مچکریم، شرایط جامعه سخت است و افراد با شرایط ما در جامعه کم نیستند و خیلی بی شمارند، علی همیشه میگفت امید را نشر دهید حتی اگر به ظاهر باشد، با همه سختیها ادامه دارد، خوب باشید، خوب بمانید و از اینجا شادی و امید را به یادگار ببرید.
صبا سلیمانی در پایان خاطرنشان کرد: پدرم همیشه شعری میخواند؛ «قصه میگوید سنگ با تن روشن آب، تو چرا منتظری به تماشا بشتاب». من از همه خواهش میکنم که اگر از پدر بدی دیدید و ذرهای غم در دلتان است حلالش کنید چراکه دیر یا زود در این جایگاه قرار خواهیم گرفت.
من از طرف بابا میخواهم که حلالم کنید، از همهتان عذر میخواهم، خیلی ممنونم که تشریف آوردید.