حسین نخعیشریف | شهرآرانیوز؛ در این روزهای سخت و تلخ کرونایی، محمدعلی رستمی هم پرکشید و رفت. شاید جوانترها با او آشنا نباشند، اما رستمی زمانی برای خودش یلی بود! یلی که یکتنه به جنگ مشکلات ورزشکارها میرفت و حتی غریبهها هم برای رفع مشکلشان یلی بهجز محمدعلی را نمیشناختند. امکان ندارد شاگرد جهانپهلوان تختی باشی و از جوانمردی به دور.
محمدعلی رستمی اول آبان ۱۳۱۴ در شاهرود به دنیا آمد. پدرش از علمای بنام این شهر بود. محمدعلی ابتدا به تحصیل علوم دینی پرداخت، اما همجواری یک باشگاه ورزشی با محل تحصیلش او را بهسمت کشتی پهلوانی و باستانی سوق داد. سال ۱۳۳۸ در راهآهن تهران بهعنوان حسابدار مشغول کار شد و آشناییاش با غلامرضا تختی هم از همینجا شروع شد؛ رفاقتی که با انتقال رستمی به راهآهن نیشابور و مشهد هم ادامه داشت. به مشهد که رسید، پهلوان وفادار به تورش خورد و تیم کشتی راهآهن را سروسامان داد.
مدیرکل وقت راهآهن که علاقه رستمی را دید، کلید ورزش راهآهن را به دستش سپرد و از اینجا بود که دیگر کسی جلودارش نشد که نشد! و روزبهروز ورزش راهآهن خراسان مسیر پیشرفت و ترقی را با مدیریت او طی کرد و در مقطعی راهآهن خراسان در ۱۴ رشته ورزشی فعال و سرآمد بود. اعتقاد به ورزش پاک و جوانمردی نهتنها سرلوحه کارش بود، بلکه اینها را به زیرمجموعهاش هم بهخوبی آموزش داده بود. حسنخلق و دستودلبازیاش هم که زبانزد همه ورزشکارها بود. شاید باورش سخت باشد، اما یل داستان ما هیچوقت بهجز حقوقش، بابت اینهمه موفقیتی که برای مجموعه راهآهن خراسان به ارمغان آورد، پاداشی دریافت نکرد! نه اینکه مدیران راهآهن حقناشناس باشند؛ او خودش قبول نمیکرد و در ازای آن از مدیران راهآهن میخواست بهجای پاداش به او، شرایط استخدام یک ورزشکار را فراهم کنند!
و حالا محمد جوانشیر، اصغر هنرور، کاظم معیندرباری، کاظم جلالنژاد، محمد مفیدی و بهمن دلقندی در والیبال، رضا ناجی، یدا... طاروردی، امیر توکلیان، ناصر زینلنیا، کریم زرینی، عباس خلج و کلانتر در کشتی، حسین کاووسی، سیدمحمد کفشدارحسینی و جلیل محمدزاده در پینگپنگ، جواد صفایی در بوکس، منصور شفیعی، امیر رافتی، ناصر رائی، اکبر متجدد در فوتبال، محمد منتظری و جواد ابراهیمی در بسکتبال و... همه بهنوعی اشتغالشان در راهآهن را مدیون همین پاداشهای نگرفته پهلوان رستمی هستند.
در ورزش قهرمانی هم تیم راهآهن خراسان با سرپرستی او در جام پاسارگاد با مانند، چون محمد جوانشیر، حسن شمشیری، منوچهر آخشین، جواد فخار، باقر سلیماننژاد، مسعود قاضیآذری، کاظم جلالنژاد و... چنان هیبتی داشت که تاج و پرسپولیس و دخانیات ۳ تیم برتر این مسابقات با شنیدن نام راهآهن لرزه بر تنشان میافتاد. رستمی با تشکیل باشگاه لوکوموتیو بهعنوان تیم دوم راهآهن خراسان بهشکل علمی به رشد استعدادهایی دست زد که امکان حضورشان در تیم اصلی راهآهن فراهم نبود و پس از مدتی بذری که کاشته بود، ثمر داد و جوهرهای ناب، تراشیدهشده و صیقلخورده یکییکی به جامعه ورزش معرفی شدند، آنهم نهفقط در والیبال بلکه در بسکتبال، هندبال، پینگپنگ و فوتبال. او با تأسیس شرکت تعاونی، خدمات ارزندهای برای همه کارکنان راهآهن خراسان تدارک دید تا قشر زحمتکش این اداره بتوانند با تسهیلات و شرایط مساعد، خدمات مورد نیازشان را دریافت کنند.
بعد از انقلاب هرچند راهآهن دیگر از خدماتش در حوزه ورزش چندان استفاده نکرد، در عوض بسکتبالیستها، والیبالیستها و حتی پینگپنگیها قدرش را دانستند و با سمتهای مختلف در هیئتهای ورزشی از تجربههایش استفاده کردند و او هم کم نگذاشت و در راه پرورش استعدادها خدمات ارزندهای داشت. اما بهنظر من هیچکدام از این خدمات باعث جاودانهشدن نام او نشد و آنچه نام رستمی را ماندگار کرد، توجه ویژه او به امور ورزشکاران بود. رستمی بدون هیچگونه منیت و بهدور از هرگونه غرور، همیشه در امور عامالمنفعه پیشگام بود و بهمحض اینکه مطلع میشد بین ۲ یا چند ورزشکار شکراب است، اولین نفری بود که برای صلح و صفا دستبهکار میشد. مرگ همسرش منیره کاظمیزاده، و ۲ فرزندش مجتبی و محبوبه، هم مانع اراده او نشد.
رستمی تا وقتی توانست در راه هدفش جنگید، اما این اواخر شکستگی لگن خانهنشینش کرد و نبود همراه، کارش را به خانه سالمندان کشاند، زیرا تنها دخترش، مریم، در هلند ساکن بود. شاگردانش با همه سختیها در دوران کرونا هم فراموشش نکردند و تنهایش نگذاشتند، اما فراموشی هم مزید بر علت شد تا یل داستان ما بهجز چند نفر را نشناسد. او سرانجام ۲۴ مرداد درحالیکه بهدلیل شرایط کرونایی خاص این روزهای مشهد امکان حضور جامعه ورزش فراهم نبود، در بهشت رضا (ع) آرام گرفت.