بیستوهفتم شهریور در تقویم ایران بهنام «روز ملی شعر و ادب فارسی» نامگذاری شده است. اینک به چندوچون این نامگذاری و فرایند آن کاری نداریم؛ در سالهای گذشته بارها و بارها گفتهاند و و نوشتهایم و خواندهاید که شایستهتر بود روز دیگری را به این مناسبت نامگذاری میکردند و بزرگداشت شاعران بزرگتری از استادشهریار را برای چنین مناسبت بزرگی در نظر میگرفتند، هرچند در فضل و هنر استاد شکی نیست، اما بیتردید اگر خودش هم برای دل خودش میخواست چنین مناسبتی را به نامی نسبت دهد، از روی نام شاعرانی، چون «فردوسی» و «سعدی» و «حافظ» و «بهار» نمیگذشت. باری، بهقول مولانا، «شرح این هجران و این خون جگر/ این زمان بگذار تا وقت دگر!»
اینک سخن بر سر «روز ملی شعر و ادب فارسی» است؛ روزی که سرآمد همه داشتههای فرهنگی ما ایرانیان باید در آن متجلی باشد. چه کسی میتواند انکار کند که ایران و ایرانی را، نه در معنای امروزین آن، بلکه در معنای تاریخی و تمدنی آن، در هر کجای دنیا بخواهند بشناسند، با «شعر» و شاعران بزرگش میشناسند.
باور کنید اگر هر کدام از کشورهای مهم و متمدن دنیا هر یک از این شاعران را در تاریخش داشت، برایش کافی بود که در حوزه فرهنگی بر گستره گیتی سیادت داشته باشد؛ شاعرانی، چون رودکی، فردوسی، خیام، ناصرخسرو، نظامی، خاقانی، مولانا، سعدی، حافظ، جامی، صائب، کلیم، بهار، شهریار، اخوانثالث و دیگران، اما شاید، چون ما شاعر بزرگ در تاریخ ایران بسیار داریم، قدرشان را نمیدانیم. امروز به هر کتابخانهای سر بزنید یا وارد هر کتابفروشی کوچکی در هر کجای شهرهای ایران شوید، نسخههای بسیاری از دیوانهای شاعران بزرگ میبینید که شوربختانه بیشتر آنها خاکگرفتهاند و شما نیز شاید از کنار آنها بهسادگی بگذرید، اما بهراستی آنچه بهعنوان «اندیشه و فرهنگ ایرانی» میشناسیم یا باید بشناسیم، در لابهلای همین دیوانهای قطور خاکگرفته، در صفحهصفحه و بیتبیت آنها نهفته است.
وقتی از «شعر فارسی» سخن میگوییم، از «یکی از هنرهای کلامی به یکی از زبانهای دنیا» سخن نمیگوییم، بلکه از مجموعه درخشانی از میراث فرهنگی یکی از مهمترین و بزرگترین تمدنهای تاریخ بشر سخن میگوییم که بهانصاف میتوانیم آن را «فرهیختهترین تمدن بشری» بنامیم.
تاریخ ایران بزرگ که از ابتدا با اندیشه درخشان و اخلاق فاخر ایرانیان بنیان نهاده شد و سپس با آموزههای متعالی دین مبین اسلام درآمیخت، بیش از همهجا، در شعر فارسی بازتاب یافته است؛ از نخستین سرودههای محمدبنوصیف در قرن سوم هجریقمری تا همین شاعران ریزودرشت معاصر. اندیشه ایرانیاسلامی با همه جنبههای گوناگونی که دارد، از فلسفی و کلامی تا اشراقی و عرفانی و از سیاسی و اجتماعی تا فردی و مبتی بر تجربههای شخصی، همه و همه، در شعر فارسی یکجا تجلی یافته و در حقیقت این شعر فارسی است که بار سنگین انتقال فرهنگ و اندیشه ایرانی را نسلبهنسل بهدوش کشیده است.
ما ملت شعرخوان و شاعردوستی بودهایم، اما بهتر است بههر بهانهای که دلمان میخواهد، بار دیگر به «شعر فارسی» بازگردیم و میراث مکتوب «شاعران ایران» را بازبشناسیم؛ برای این یادآوری، چه بهانهای بهتر از «روز ملی شعر و ادب فارسی»؟