سیده نعیمه زینبی | شهرآرانیوز؛ کارگران نشسته اند پای درخت و با قیچی مِیَم بُر خوشهها را لمس میکنند و به آرامی توی سبد میچینند. انگورها میوههای گران قدر و نازک پوستی هستند که باید خیلی آرام آنها را از شاخه جدا کرد، نکند حبهها قهر کنند یا اشکشان سرازیر شود.
تاکستان زیر نور آفتاب نیم روز میدرخشد و نفس تازه میکند. پشتههای خاکی انگار تختگاههای ملایمی هستند که میهمانی عزیز دارند. برگها سایه انداخته اند روی میوهها که پادشاهان این سرزمین سبز رنگ هستند و دنیای تاکستان را ماورایی کرده اند. پرسشها و اشتیاقها با شتاب تلاقی میکنند تا بدانیم در روستای فرخّد که تاکنون فقط عطر گلهای محمدی اش را میشناختیم انگور چه نقشی بازی میکند.
۹ کیلومتر از مشهد فاصله داریم. افتاده ایم در سیاهی آسفالت جاده کلات که ختم به خرّمی میشود. از حاشیه جاده فرق زیادی میان آنچه در بعضی محلات مشهد در جریان است با روستا وجود ندارد. نمیشود گفت اینجا روستا است. آسفالت، جدول کشی، خیابان، دیوارها و خانهها حکایت از شهری شدن دارد. شهر خودش نیامده، ولی فرهنگش اینجا را دگرگون کرده و حتی اثرش را بر لهجه اهالی گذاشته است. این روستاهای بدون بوی کاهگل شامه آدم را نوازش نمیکنند. سؤالها پیاپی بیرون میجهند و با دیوار سکوت در هم میشکنند. نباید گلایهها قطار شوند که چرا بوی خوش روستا را از شهریها گرفته اند!
امیرخانی، رئیس شورای روستا، صبورانه و مشتاقانه همراه هر گردشگری میشود که میخواهد روستا را بشناسد. از بافت روستا که فاصله بگیری اندک اندک جادههای خاکی از راه میرسند و زیر چرخ ماشین، خودی نشان میدهند. دیوارهای کاهگلی که باغهای اهالی را از هم جدا کرده است، اعلام میکند که فرخد هنوز نشانههایی از روستا همراه خود دارد. بوتههای گل محمدی در بهار و تاک چینی انگور در تابستان و پهنههای زراعی زعفران در پاییز بساط کشت و کار را در این روستای قدیمی زنده نگه داشته است.
سنگ قبرهای مکشوف در روستا حداقل ۳۰۰ سال قدمت دارد، ولی پیشینه فرخد بیش از این هاست. اهالی اعتقاد دارند قدمت روستای آنها مانند پاژ و فارمد بالغ بر هزار سال است. در جاده خاکی، پسرکی که میان مرزهای کودکی و نوجوانی ایستاده پشت فرمان یک خودرو است.
انگار بچههای روستا برای بزرگ شدن شتاب دارند. تاکستانها در ضلع غربی قرار دارند که بی حکمت نیست. انگور محصولی است که چهارفصل سال به آبیاری نیاز دارد. این روستا در قدیم و پیش از حفر چاههای عمیق در سال ۵۰ دو منبع آبی داشته است، «آب فِرخِی» از کوه سرازیر میشده و خندق دور روستا را مملو میکرده است و آب قنات «روح آباد» زمینها و باغهای انگور را مشروب میساخته است.
امیرخانی میگوید: «به خاطر دسترسی به آب، زمینهای این سوی روستا مستعد کاشت انگور بوده اند و تاکستانها در غرب روستا شکل گرفته اند.» حدود ۲۵۰ هکتار تاکستان متعلق به ۴۰۰ خانواده در این روستاست که با روستاهای اطرافش مقایسه شدنی نیست. در روزگار قدیم مرسوم بوده که مهریه زنان فرخد چند دانگ باغ انگور باشد و به همین دلیل بخشی از مالکان تاکستانها بانوان هستند.
برخی از باغها دیوارهای استواری دارند که سرک کشیدن به آن راحت نیست و بعضی دیگر هنوز شکل سنتی دارند. دیوارههایی که از پُشتههای خاک ساخته شده و شیب دارند. روی بلندی که بایستید برج مندل (ساختمان مدور کاه گلی) دیده میشود. نشانی از کهنسالی روستا. چنار عرعر که قدیم در مرکز روستای روح آباد (یکی از سه روستای قدیمی منطقه فرخد) بوده، بسیار سالخورده است. تاکستانهای اطراف این درخت سالمند کهنهترین درختان این دیار را دارد.
امیرخانی میگوید: «سابقه کشت انگور در فرخد بسیار زیاد است. شاید بالغ بر هزار سال.» حاج حمزه بدیع که در تاکستانها به جمع پیوسته است تجربه خوبی در کاشت انگور دارد. او درباره سابقه تاکستانهای فرخد میگوید: «از ۵۰۰ سال قبل خانواده ما باغ داشته اند که نسل به نسل به ما رسیده است و هنوز هم هست.» امیرخانی هم ادامه میدهد: «منبع درآمد این منطقه کشاورزی بوده است. تاریخچه باغهای انگوری به سابقه قنات و کوه بازمی گردد.» قنات معمر فرخد تا کنون ۴ مرحله بازسازی شده، به اصطلاح اهالی چهارطبقه است و اکنون دیگر تخریب شده و جانی ندارد.
به سطوح شیب دار و خاکی که درختان انگور از آنها بالا رفته و خودشان را روی آن پهن کرده اند، «پُشته» میگویند. طبقات پشته (که معمولا ۴ قسمت است) را «لِوِر» میگویند. اصطلاحات محلی که شاید هیچ معادل مناسبی در زبان رسمی نداشته باشد. تفاوت محسوسی میان کاشت انگور در فرخد و خلیل آباد کاشمر وجود دارد. آماده سازی این پشتهها هنری است که فقط قدیمی ترها از پسش برمی آیند.
دیوارها را با خاک بالا میبرند و طبقه بندی میکنند و درخت میم را در گودچه پایین پشته میکارند. حاج بدیع میگوید: «برای کاشت درخت، گودچهای به اندازه یک متر در یک متر ایجاد میکنند و میم مادر را در آن میکارند. وقتی که میم حدود نیم متر میشود بخشی از ساقه آن را در خاک فرو میکنند که به آن «فِرِنج» میگویند. حدود ۶ سال طول میکشد تا درخت به بالای پشته برسد.» باغی که پیش رو است، بالغ بر ۶ پشته دارد که تاکها در آن آفتاب میگیرند. برگهای میم نشانه خوبی برای معرفی نوع انگور است.
کافی است نگاهی خبره آنها را وارسی کند تا بگوید انگور یاقوتی است یا عسکری. درختهای انگور این باغ کهنه حدود ۷۰ سال عمر دارند؛ البته سمهای چینی امسال به جان باغها افتاده و بخشی از محصول را خراب کرده است. قدیم ترها کود حیوانی به داد درختها میرسید و اکنون کود شیمیایی. هر سال زیر میم مادر را چند بیل خالی میکنند و کود را آنجا میریزند تا درخت جان بگیرد.
امیرخانی درباره انتخاب شیوه کشت درختان انگور هم میگوید: «این شیوه کشت مختص مناطق کم آب است و با آبیاری یک جوی همه پشته سیراب میشود.»
درختهای انگور اول فصل تاک چینی میشوند. برگها و شاخههای نازک بدون انگور چیده میشود. همه توان درخت در خدمت میوه دادن صرف میشود. شانس با شاخههایی که بار دارند، یار است. انگورها درشت و آبدار میشوند. بعد از برداشت انگور هم درختان را سبک میکنند. شاخههای نازک که به قول حاج حمزه آینده ندارند باید از همین جا بارشان را از شانه درخت بردارند و به مسیر دیگری بیندیشند. «تَربُری» اصطلاحی است که برای هرس بعد از میوه، به کار برده میشود.
در زمستان نیز پیش از اینکه درخت از خواب زمستانی بیدار شود «میم بُری» میشود. حاج بدیع همان طور که توضیح میدهد با درخت معاشرت و شاخههای نازک و اضافه را از او دور میکند. او با تاکها با زبانی دیگر گفتگو میکند. هرچه تجربه بیشتر باشد فهمِ درخت راحتتر میشود. در پایان هرس، از یک درخت بزرگ انگور تنها حدود ۱۰ تا ۱۵ شاخه محکمی میماند که توان ماندن دارند و میتوانند به رشد و بقایشان ادامه دهند. به این شاخهها «سُرخِه» میگویند. هرکسی کار هرس درختانش بر عهده خودش است. صبوری درخت انگور زبانزد است؛ زیرا در برابر ناملایمات مقاومت عجیبی دارد. حاج بدیع میگوید: «درخت انگور تحمل زیادی دارد.» لانههای موشهای صحرایی که ریشه تاکها را میجوند نیز در جای جای باغ دیده میشود.
تاکستانها چیزی برای دور ریختن ندارد و از بهار تا زمستان در حال خدمت است. فصل بهار بهترین زمان برای جمع آوری برگهای دلمه پیچی است. برگهای آفتاب گیر درختان عسکری جان میدهد برای اینکه مواد دلمه را داخلش بپیچند. نازک و پهن و ترش. زمانی که انگورها هنوز گل هستند برگهایی باقی میمانند که جلوی باد را میگیرند و از گلهای انگور محافظت میکنند و بقیه چیده میشوند. برگها بار دیگر در زمان تاک چینی از میم جدا میشوند که دیگر برای دلمه کاربرد ندارند و نصیب دام میشوند. قدیم در فرخد به دلمه، «بُرمه» میگفتند.
غوره چینی اینجا مرسوم نیست. هر کیلو غوره بین ۲ تا ۳ کیلو انگور میدهد. تفاوت قیمت میان غوره و انگور آنها را ترغیب میکند تا میوه رسیده به بازار بدهند، البته غوره شور از محصولاتی است که گاهی از کنارش راحت نمیگذرند.
سپس نوبت به انگورها میرسد. کارگرهای انگورچین معمولا از روستاهای اطراف میآیند و به جمع آوری محصول کمک میکنند. انگورهای درخشان فروخته میشوند؛ اما کار باغدار هنوز به پایان نرسیده است. خوشههایی که بر و رویی برای رفتن به بازار ندارند درون دیگ میروند تا به شیره تبدیل شوند. امیرخانی میگوید: «هیچ کس انگور بازاری را شیره نمیکند و اگر کسی چنین ادعایی بکند درست نیست.» شیرهای که در قدیم مرسوم بوده تهیه شود و حالا دیگر اثری از آن نیست؛ «فُقاعی» نام دارد، شبیه به مرباست.
در انتها میمهایی که هرس شده به زغال تبدیل میشود. به طور معمول هرکسی سر زمینش چاهی دارد که میمهای بریده شده را درونش میریزد و به زغال تبدیل میکند. گاهی هم میمها به زغال فروشها که قشر ضعیف هستند، داده میشود. باغدارها هوای ایشان را دارند و میمها را رایگان به آنها واگذار میکنند. زغالهایی که یا سر از قلیان در میآورند یا آتش کباب میشوند.
انگورهایی که در این تاکستانها کشت میشود بالغ بر ۳۰ نوع است. عسکری، فخری، آونگی، روچه (یاقوتی)، خلیلی، سینگنا، سیاه، شصت عروس، پنجه مرغابی، ساوی، کشمشی تنها چند نوعی است که آنها نام میبرند. از میان این نام ها، یاقوتی و عسکری آشنا ترند. انگور مویز هم تک و توک در باغها پیدا میشود. بهترین انگور در لِور اول رشد میکند؛ چون به اندازه کافی آفتاب و باد میخورد و برخلاف تصور انگورهای نزدیک سطح زمین به دلیل آب خوردن خراب میشود.
بهترین انگور؛ نخستین محصولی است که به بار مینشیند. انگور روچه یا یاقوتی که در قدیم قسمت خانهای روستا بوده است. بعد مجال به خلیلی و فخری میرسد. بعد هم انگور عسکری شیرین میشود. آخرین انگور هم آونگ است که حکایت خودش را دارد. در قدیم هفت یا هشت خوشه آونگ را به یکدیگر میبستند و از سقف چوبی آویزان میکردند. جایی که رفت وآمد و نور نباشد. گاهی سرتاسر یک سقف خوشه باران بود و بوی انگور آونگی هرکسی را مدهوش میکرد. تصویری خیال انگیز دارد. برای دی ماه که دیگر اثری از انگور نبود آونگها به میان میآمدند و سفره شب چله را رونق میدادند.
امیرخانی کلاس آناتومی خوشه انگور هم برگزار میکند. شاگردان مشتاقی هم دارد. میگوید: «هر حبه انگور در زبان محلی یک «قُجمه» است. به چند قجمه که یک دسته کوچک شده، «تِلِسک» میگوییم. مجموعه تلسکها هم یک خوشه میشود.»
گنجشکها و سارها عاشقان این بزم سبزیانه هستند که بساطش را بی، چون و چرا و بدون حضور حتی یک مترسک برایشان پهن کرده است. حاج حمزه با خنده میگوید: «هرچه را خوردند، نوش جانشان.» گنجشکها مقاومتشان در برابر حضور انسان بیشتر از سار است. انگار نمیتوانند از این سفره گشوده به همین راحتی بگذرند. امیرخانی میگوید: «اهالی با حیوانات کنار میآیند و باور دارند بخشی از باغشان سهم شغالها و پرنده هاست. حتی موقع خرمن کوبیدن زمین را جارو نمیزنند و دانههای بر زمین را برای جُل جُمَندهها میگذارند.»
حیوانی از زیر یکی از بوتههای انگور بیرون میجهد و از ما دور میشود. میخواهد خیالش راحت شود که دست کسی به او نمیرسد. بعد هم بالای پشته خاکی میایستد و آخرین نگاه را به جمع انسانهای متعرض به ساحتش میکند. دیدن شغال غریبهها را به وجد میآورد؛ ولی دیدنش در این منطقه عادی است. از قدیم میان مردم مَثَل بوده که «انگور خوب نصیب شغال میشود» و اکنون این شغال لابد به سهم خواهی آمده است. سهیم شدن محصول با حیوانات مسئلهای است که میان اهالی جا افتاده.
تاکستانهای فرخد که از قدیم میان میدان باریهای کهنسال معروف است همیشه مشتری خودش را دارد. انگورها معمولا هر روز و گاهی در دو نوبت جمع آوری میشوند. محصول چینی در ۶ صبح انگورهای خوش نماتری را به بازار میرسانند. عصرها انگورها کمی رنگشان برمی گردد و مشتری کمتری دارد. حاج بدیع میگوید: «صبح انگور را به بازار میرسانیم. شاید ۷۰ جعبه به بازار ببریم که از روی وانت پیاده نمیشود. همان جا مشتری میآید و میبَرد.»
انگورهای فرخد مجال تبدیل شدن به کشمش را ندارند. بسیاری از مشتریهای ثابتشان برای خرید محصول به سر تاکستان میآیند و نمیگذارند این محصول به بازار برسد. انگورها سر زمین فروش میرود یا اگر محصول بیشتر باشد به سر جاده میرسد. جایی که حداقل ۲۰ سایه بان یا به قول محلیها «خَنچِه» خودشان را روی محصولات تاکستانهای فرخد پهن کرده اند تا مشتری پیدا کند. پسران کشاورز، مسئول فروش انگور در حاشیه جاده هستند. معمولا خودروهای گذری اینجا ترمز میکنند و چند کیلو از این گوشوارههای تاکستان را با خود همراه میکنند. شیرین و آبدار و تازه.
این اتفاق مبارک دست واسطهها را از سود تاکستان دور میکند تا تلاشِ باغدار به جیب خودش واریز شود. گاهی گردشگران تاکستان حسرت دیدن باغ را بر دل خود نمیگذارند، حتی چینش خوشهها را تجربه میکنند و با گرفتن عکس در میان تاکستانها و خرید انگور راضی برمی گردند. دلالها نباید از این روال راضی باشند؛ اما کشاورزها نظر دیگری دارند.
هنوز دیوارهای روستا تمام نشده گلایههای امیرخانی شروع میشود. باغهای انگوری از سالها پیش تخریب و تغییر کاربری اش شروع شده است. میگوید: «شما ۲ سال دیگر بیا اینها همه باغ ویلا شده اند.» ویلاهایی که وسط تاکستانها سبز شده اند و شیره حیات روستا را میمکند و به استخر تبدیل میکنند. رئیس شورای روستا تلاش خود را برای ممانعت از این ساخت وسازها کرده است؛ اما حتی جهاد کشاورزی هم مانع این اتفاقات نیست. زمینهای کشاورزی قطعه بندی که بسیاری از آنها پی کنی شده است حکایت از آینده مجهول روستا دارد. او دستش را به سوی یکی از باغ ویلاها دراز میکند و میگوید: «این تاکستان انگور یاقوتی داشت. صافش کرده اند و حالا میبینید چه ساخته اند.»
راه باریک است و قرار نیست ماشین رو باشد؛ اما ساخت باغ ویلاها به زودی آنجا را محل جولان خودروها میکند. امیرخانی میگوید: «تا وقتی باغها دست پدرها است به آن رسیدگی میکنند؛ ولی بچهها درختها را خشک میکنند و قطعات را برای ویلاسازی میفروشند.» به گفته او اکنون ۷۰۰ قطعه ویلا در اطراف روستای فرخد ساخته شده که درخور تأمل است. تأمین آب این ویلاها جای سؤال و نگرانی دارد. گاهی محلیها به جای کشت وکار به فروش آب به ویلاها روی میآورند تا استخرها پر شوند.