هر انسانی، با هر نژاد و ملیت و از هر جغرافیا و سرزمینی، به احترام و تکریم نیاز دارد. در علم روانشناسی و در «هرم مازلو»، پس از نیازهای فیزیولوژیک و غریزی که باید به آنها پاسخ داده شود و در قاعده هرم قرار دارند، وقتی به نوک هرم نزدیک میشویم، از نیاز عزت نفس، کرامت، احترامدیدن و حرمتگذاشتن نام برده شده است. از فرد که بگذریم، جامعه هم که مجموعهای از انسانهاست، به هویت و عزت نیاز دارد؛ هرچند هویت و بزرگی چندان آسان به دست نمیآید.
آدمهای یک جامعه یا یک کشور باید «بزرگی» کنند تا در چشم دیگران «بزرگ» دیده شوند. باید کارهای شرافتمندانهای را که بشریت «فضیلت انسانی» نام داده است، انجام دهند تا در چشمان منصف دیگران «باهویت» جلوه کنند و تاریخ دربارهشان حکم به «قهرمانی» و «بزرگی» بدهد. روشن است که آدمها و کشورها با کارهای کوچک و مبتذل یا با تنپروری و عافیتطلبی و مصلحتاندیشی، هرگز «عزیز» و «عزتمند» نمیشوند.
به گواه تاریخ، یکی از انتخابها و کارهای باارزش که «هویت جمعی» میسازد، ملتی را بزرگ و سزاوار احترام و نامش را جاودانه میکند، تا جایی که آن را دوست و دشمن تحسین میکنند، «دفاع» و «مقاومت» در معرکه نبرد است. بهویژه اگر آن ملت و کشور، مظلومانه و به ناحق و ناخواسته اسیر جنگ شده باشند و متجاوز به مرزهای جغرافیایی، فکری و عقیدتی آنها حمله کرده باشد.
در این صورت است که «پایداری» و «دفاع مشروع» ملتها به دیده تحسین نگریسته میشود؛ به همان اندازه که رفتار متجاوز را بهشدت نکوهش میکنند.
انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی هشتساله ما و پس از آن، در هر عرصه و میدان نبردی که ایرانیان به سلطهجویی قدرتها «نه» گفتند، مصداق آشکار همین «هویتخواهی» و خواست یک ملت برای ثبتشدن نامش در دفتر «عزتمند»ها و «باشرف» هاست.
به بیان دیگر، جهان با مردمی روبهروست که نهتنها «ذلت»، «تحقیرشدن» و «نوچه دیگران شدن» را نمیپذیرند، بلکه با تیزهوشی و بصیرت، این واقعیت را فهمیدهاند که اگر میخواهند ژن «هویت» و «عزت» را به نسلهای آینده بسپارند، باید «بزرگی» کنند تا «بزرگ» بمانند و از خود «نام نیک» برجا بگذارند و «نامداری» و «نامآوری» کنند..
اما رفتار «هویتطلبانه» و «عزتخواهی» یک بحث است و روش ثبت و ضبط و انتقال آن به دیگران، بحث دیگر. اگر فداکارانهترین ایثارگریها و انسانیترین پایداریها بهدرستی و در زمان مناسب و با شایستهترین ابزار ثبت و منتقل نشود، چه تضمینی وجود دارد که هویتخواهی یک ملت دستخوش تحریف نشود، یا واقعیت به شکل وارونه به دست دیگران نرسد؟ اینجاست که از بهترین ابزار ثبت و ارتباط و انتقال، یعنی «هنر» سخن به میان میآید.
هنر در گونهها و ژانرهای موجود، از رمان و ادبیات تا سینما و تئاتر و موسیقی، وقتی «ظرف»، «بستر» و «محمل» مقاومت و ایثارگری آدمها و ملتها میشود، هنر متعالی نام میگیرد که از وجه زیباشناختی و لایه سرگرمکننده فراتر میرود و کارکردهای اندیشهگری و رسانهای نیز پیدا میکند. این نگاه فاخر به هنر و هنرمند، همان تکلیف، وظیفه و کارکردی است که شهرآرا دغدغهاش را دارد.
«رسانه و هنر پایداری» و «ادبیات مقاومت» همواره در دستورکار بوده و در شهرآرا هرگز از آن غفلت نشده است، اما از این پس در چارچوب «جهانشهر» با گستردگی و عمق بیشتر و نگاه تخصصیتر، این رویکرد پیگیری میشود.
امیدواریم که این قدم، به قدر و سهم خودش، در راستای بازنشر شرافت و سربلندی روزافزون مردم هویتخواه سرزمینمان تأثیرگذار باشدو راهگشا افتد.